به گزارش خبرگزاری برنا، یافتههای فراوان کارگاهی در سطح و لایههای فرهنگی تپه یلدا نظیر جوش کوره، سرباره فلز، سفال، اشیای شمارشی، گویهای شمارشی، گلنوشتههای عددی متأخر، مهرها و لایههای خاکستر و خاک حرارتدیده در تمام بخشهای تپه نشان از آن دارد که این تپه در اصل کارکردی کارگاهیسکونتی داشته است.
حسینعلی کاوش این مطلب را روز گذشته 16 اسفند در سومین نشست تخصصی «پانزدهمین کنگره باستانشناسی ایران» مطرح کرد.
او گفت: «تپه یلدا یکی از تپههای عصر مفرغ دشت جنوبی سیستان است که اعضای هیئتعلمی گروه باستانشناسی دانشکده هنر و معماری دانشگاه زابل برای آموزش دانشجویان مقطع کارشناسی این رشته آن را انتخاب، و در فصلهای مختلف در آن کاوش کردهاند.»
او افزود: «این گروه، در کنار اهداف آموزشی، هدفهای پژوهشی بلندمدتی را هم برنامهریزی و پیگیری میکند؛ بر این اساس، تلاش شده تا در کنار کاوشهای باستانشناختی تپه مرکزی و بزرگ شهر سوخته، مطالعه و کاوشهای محوطههای اقماری آن نیز موردتوجه قرار گیرد.»
کاوش گفت: «این مهم کمک خواهد کرد که بتوانیم برهمکنشهای موجود میان این محوطهها (محوطههای اقماری) را نسبت به شهر سوخته درک کنیم و به مطالعه و بررسی نقش آنها در توسعه این محوطه بزرگ و مرکزی بپردازیم.»
این باستانشناس اظهار کرد: «محوطه تپه یلدا (طالبخان ۲) سیستان یکی از محوطههای اقماری شهر سوخته است که همزمان با این شهر رونق داشته و از اهمیت زیادی برخوردار بوده. این اهمیت را میتوان از یافتههای فراوان کارگاهی آن در سطح و لایههای فرهنگی تپه ــ از قبیل جوش کوره، سرباره فلز، سفال و اشیای سنگی و همچنین لایههای خاکستر و خاک حرارتدیده در تمام بخشهای تپه ــ استنباط کرد.»
او با بیان اینکه این شواهد نشان از آن دارد که این تپه در اصل کارکردی کارگاهیسکونتی داشته تصریح کرد: «این فرضیه با کشف اشیای شمارشی (Tokens)، گویهای شمارشی (Bulla Spheriques)، گلنوشتههای عددی متأخر (Late Numerical Tablets)، مهرها (Seals) و گلمهرها (Stamp Sealings) در این فصل بیشتر تأیید میشود.»
کاوش با اشاره به اینکه اشیای شمارشی مکشوفه، علاوهبر شمارش و ثبت مقدار محصولات کشاورزی و دامی، در حسابداری مصنوعات و محصولات تولیدشده در کارگاههای صنعتی نیز کاربرد داشته است، اظهار کرد: «این محوطه، با توجه به یافتهها و آثار معماری مکشوفه، محوطهای کارگاهی همراه با سکونت انسانی بوده که دوره رونق آن همزمان با دوره سوم و چهارم شهر سوخته است.»
روار یکی از محوطههای مهم عصر آهن کردستان و غرب کشور
طاهر قسیمی، دیگر سخنران این نشست، با اشاره به بخشی از کاوش نجاتبخشی محوطه روار «Ruwar» در محدوده سد و نیروگاه داریان و اینکه گور باستانی روار برای نخستین بار طی بررسی محدوده سد داریان شناسایی شد، گفت: «در بررسی این گور عصر آهن، آثار حفاری غیرمجاز در بخش میانی گور مشاهده و طی آن شواهدی از یک گور کلانسنگی نمایان شد.»
او افزود: «اشیای کشفشده از کاوش گور کلانسنگی محوطه روار بسیار متنوعاند، بهنحویکه برخی از آنها فقط جنبه مذهبی و آیینی دارند و تعدادی نیز دارای مصارف روزانه، تزیینی، شکار و جنگاوری هستند.»
بهگفته این باستانشناس، مجموع اشیای بهدستآمده در این محوطه، براساس نوع استفاده، در پنج شاخه اشیای تزیینی، اشیای کاربردی، جنگافزار، ظروف تدفینی و مصنوعات سنگی قابلبررسی هستند.
قسیمی با بیان اینکه یافتههای معدودی در این گور برجای مانده تصریح کرد: «براساس بقایای استخوانی و سایر یافتهها که بهصورت فشرده در بین لاشه سنگهای چیدمان گور جای گرفته است، میتوان اطلاعاتی درباره جنبههای مختلف فرهنگ تدفین عصر آهن در منطقه بهدست داد.»
او گفت: «با توجه به ابعاد گور کلانسنگی و بررسی بقایای استخوانی و دیگر آثار بهدستآمده، میتوان به این نتیجه رسید که این گور احتمالاً در چند دوره زمانی استفاده شده است.»
بهگفته قسیمی، محوطه پژوهششده (گور روار و سازههای اطراف آن) بهلحاظ دادههای باستانشناختی یکی از محوطههای مهم عصر آهن در کردستان و غرب کشور محسوب میشود.
او اظهار کرد: «درمجموع، کاوش گور کلانسنگی روار در منطقه اورامان اطلاعات جدیدی درخصوص فرهنگهای عصر آهن این منطقه کوهستانی بهدست داده که امیدواریم با تکمیل مطالعات و بررسیهای میانرشتهای بتواند پاسخگوی برخی از سؤالات مطرح در این حوزه مطالعاتی باشد.»
نجات محوطه باستانی دارساول از نابودی
دیگر سخنران این نشست، جواد سلمانزاده، با اشاره به اینکه محوطه باستانی دارساول ایوان بر اثر عوامل انسانی بهشدت آسیب دیده، بهنحویکه همسطح زمینهای اطراف خود شده، از عمدهترین آسیبهای انسانی واردآمده به این محوطه را تسطیح آن بهمنظور کشاورزی و ایجاد جاده خاکی اعلام کرد.
او با بیان اینکه محوطه باستانی دارساول یکی از محوطههای مربوط به فرهنگ اوروک در حوضه رودخانه کنگیر است افزود: «بهدلیل ساخت سد کنگیر بر روی این رودخانه خطرِ از بین رفتن آن برای همیشه وجود دارد؛ بر همین اساس، پروژه کاوش نجاتبخشی محوطه انجام گرفت.»
این باستانشناس، با توجه به کاوش فصل اول در تپه دارساول و با اتکا به آثار و یافتههای فرهنگی، این محوطه را یک استقرار تکدورهای مربوط به دوره فرهنگ اوروک جدید اعلام کرد.
او گفت: «با توجه به دادههای سفالی، ساختارهای معماری، قبور و سایر اجزا در این استقرار، محوطه دارساول مربوط به دو دوره فرهنگی پیش از تاریخ و دوره اسلامی است که از پایین به بالا با اعداد رومی بهصورت I و II مشخص شدهاند.»
سلمانزاده افزود: «دوره I متعلق به دوره پیشازتاریخ و مشخصاً آغاز نگارش اوروک جدید و دوره II گورستان مربوط به دوران اسلامی است که متأسفانه بهدلیل نبودِ یافتههای مقایسهپذیر و تاریخگذاری، امکان تعیین تاریخ دقیق آن وجود ندارد.»
استخراج DNA باستانی از استخوانهای انسانی عصر آهن محوطه گوهرتپه مازندران
حامد وحدتینسب، دیگر سخنران این نشست، به بیان بخشی از تحقیقی پرداخت که طی آن، برای اولین بار در ایران، ژنوم HV1 از mtDNA انسانی با حجم بالای نمونه از جمعیت باستانی محوطه گوهرتپه مازندران مربوط به عصر آهن استخراج شده است.
او با اشاره به اینکه نتایج این پژوهش گام بزرگی برای انجام تحقیق در زمینه ژنتیک باستانی بهشمار میآید افزود: «با توجه به توالییابی کامل شش نمونه از عصر آهن و مشاهده نشدن تغییر و جهش در بازهای آلی ژنوم HV1 میتوانیم ادعا کنیم که بهاحتمال زیاد جمعیت عصر آهن محوطه گوهرتپه دارای هاپلوگروه H بودهاند.»
بهگفته این باستانشناس، از بقیه نمونهها قطعه کامل استخراج نشده است، بااینحال، پیدا نشدن جهش در هیچکدام از بازهای آلی قطعات استخراجشده مممکن است احتمال هاپلوگروه H بودن جمعیت آهن را تقویت کند، بدینترتیب که بهشکل تصادفی از نمونههای جمعیت عصر آهن (19 نمونه) بخشهای مختلفی از ژنوم HV1 استخراج شده و در هیچکدام، نسبت به توالی ژنوم میتوکندریاییِ نمونه مرجع، تغییری مشاهده نشده است.
وحدتینسب افزود: «درخصوص موضوع جابهجاییهای عمده جمعیتی در خلال هزارههای اول و دوم پیشازمیلاد در فلات ایران، مطالعات اخیر ژنتیکی تبارشناختی در هند نشان داده که دادههای زبانشناختی بهتنهایی نمیتوانند ملاک تشخیص مهاجرتهای گروههای انسانی و انتشار آنان به دیگر نقاط قاره اوراسیا باشند.»