به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ ژانر کمدی رمانس آنهم از نوع موزیکال باب روز نیست؛ همانطور که موسیقی جاز. اما به تازگی دیمین شزل با دومین ساخته سینماییاش و بهرهگرفتن از موسیقی و ژانری نسبتا مهجور توانست در اسکار و گلدنگلوب شگفتی بیافریند. او توانست در هالیوود کارخانه رویاسازی دنیا و لسآنجلس(شهر فرشتهها/ شهر رویاها) زندگی خوشباشانه شهری را با بریز و بپاش و زرق و برق مهمانی، عشق، مشاجره و موسیقی درهم بیامیزد.
دیمین شزل در «ویپلش» اولین ساختهاش عشق و موسیقی جاز را تواما در زندگی یک درامرز نشان داد اما با «لالالند» به قواعد سینمای کلاسیک دهه 50 امریکا برگشت. رایان گاسلینگ و اما استون در این فیلم یادآور جینجر و فرد بازیگران موفق فیلمهای موزیکال سینمای کلاسیک آمریکا هستند. علاوه بر آنکه نورپردازی، طراحیصحنه و سبک فیلمبرداری همه در خدمت انتقال نوعی حس نوستالژیک و تجربه شده به مخاطب است.
«لالا لند» داستان عشق و نفرت میا زن عاشق بازیگری و سباستین پیانونواز جاز است. اولین برخورد آنها در یک بزرگراه لسآنجلس یک مشاجره توهینآمیز است اما پس از ملاقات دوباره در یک مهمانی و کنایه زدن دوطرفه ماجرای عاشقانهای بین این دو شکل میگیرد. در داستان فیلم اتفاقات عجیب و غریبی وجود ندارد. منتها نحوه پرداخت و بیرون نزدن دیمین شزل از ژانر کمدی رمانس موزیکال و توجه به موسیقی جاز بسیار هوشمندانه در فیلم به کار گرفته شده است.
همانطور که بداههنوازی قلب موسیقی جاز است رابطه میا و سباستین با مکث، ضدضرب و ضربهای تابدار داستانی پیش میرود تا بداهت یک داستان عاشقانه را پیش روی مخاطب بگذارد. بزنگاههای داستان این عالم رویایی با شاخصههای موسیقی جاز پیوند درونی محکمی دارد. جاستین هورویتز؛ آهنگساز فیلم با اولین قطعه ریتمیک موسیقاییاش یعنی «طلوع روز دیگری» پیام رویاپردازانه یک کشمکش عاشقانه را با صدای خود بازیگران ارائه میدهد. در طول فیلم موسیقی درعین پیش رفتنِ رابطه دوطرفه میا وسباستین تعادل شگفتانگیزی در ارتباط ساز و آواز برقرار میکند.
بازگشت شزل در مقام کارگردان به سنت دهه پنجاه انتخابی هوشمندانه است. در این دوران و پس از دهه 50 بود که دستمایههای موسیقی جاز- که در اساس موسیقی رقص بود - گسترش یافت و وزنها، ریتمها، هارمونیها و رنگآمیزیهایی نو در آن به کار گرفته شد. تنوعی که در موسیقی هورویتز قابل پیگیری است. درست در همان زمانی که هالیوود توسط هورتنس پودرمیکرِ انسانشناس، نام «کارخانه رویاسازی» گرفت و افراد زیادی با فانتزیهای صنعتی سینما رویا را در بیداری تجربه کردند. بر این اساس ادای دین این کارگردان به دهه 50 و درآمیختن سینما و موسیقی تلفیق موفقی در یک فیلم واقعگرا اما درعینحال رویایی است.
در این سالها تجربههای ناموفق متعددی در سینمای موزیکال شده است اما موفقیت شگفتیآور «لالالند» بیش از هرچیز به وفاداری آن به سینمای موزیکال کلاسیک و استفاده هوشمندانه از موسیقی در خدمت درام برمیگردد. وفاداری هوشمندانه ای که موفقیت هنری و تجاری فیلم در فستیوالها و گیشه را تضمین کرد.
به طورکلی «لالالند» فیلمی به شدت وفادار به قواعد ژانر و شیوه موزیکال است و از آنجا که فیلمهای ژانری فیلمهای تجاری بلندی هستند که از راه تکرار و تنوعبخشی، داستانهایی آشنا را با شخصیتهای آشنا و در موقعیت آشنا تعریف میکنند، «لالالند» یک فیلم آشنا برای مخاطب و یک لذت بازیافته برای علاقمندان سینمای کلاسیک است.