آن چه پیش روی شماست تتمه ی مرقومه ای است که سه سال قبل بدست مسولان امر رسید اما...
در تیرماه سال ۱۳۹۳ مطلبی ذیل عنوان "برسد به دست مسولان میراث فرهنگی و گردشگری" با درون مایه ی تکیه بر داشته ها و ظرفیت بالقوه ی گردشگری بندرانزلی نوشته و در آن تاکید شد که هر شهری با توجه به پیشینه و داشتههای خود در صنعت گردشگری، حرفهایی برای گفتن دارد اما گاه آنچه دارد و آنچه مینماید برابر نیست و چه بسیار شهرهایی که بالقوه سرشار از جاذبههای گردشگری هستند و آنچنان که باید نمینمایند و چه بسا شهرهایی که با عملکرد خلاقانه ی مسولین مربوطه، از هیچ، شهری میسازند که همگان حسرت داشتن نام و آوازه ی آن را دارند.
نکته ی جالب توجه، استقبال ریاست وقت اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بندرانزلی از پیشنهادهای مطروحه و قول پیگیری آنها بود که از قضا همچنان بر مسند ریاست تکیه زده اند اما دریغ از جامه ی عمل پوشاندن به آن چه گفتیم و شنیدند و وعده شد!
کار بدان جا رسید که سال بعد، جمعی از جوانان دیار آب و باران، آستین همت بالا زده و حداقل دو مورد از پیشنهادهای مذکور همچون بازدید از مناره ی بندرانزلی (بنا شده به سنه ی ۱۱۹۴ هجری شمسی) و همچنین دومین آرامستان بزرگ لهستانی ها در ایران (نشان دوستی دو ملت ایران و لهستان) را در قالب تور انزلی گردی -که نخستین بار اجرایی گشت - و در بستر اولین دوره ی برگزار شده ی جشنواره ی لاله های تالابی با همراهی و حمایت (آن مقطع) شهرداری، محیط زیست و سایر نهادها و بدون چشم داشتی از سوی دستگاه متولی این حوزه محقق ساختند تا نشان دهند که تنها منتقد صرف فضای شهری نیستند و به وقتش حتی پیشنهادهای مطروحه خویش را عملی می سازند.
متاسفانه در همان برهه ی زمانی، مناره ی انزلی در دویست سالگی خود دچار ریزش بخشی از عرشه شد و جلسات متعدد حتی با حضور مقامات مرکزنشین با تاکید بر مرمت و حفظ این بنای ارزشمند و تاریخی برگزار شد اما می توان به ضرس قاطع گفت که جامعه ی مدنی بندرانزلی هیچ گونه تغییر ملموسی در احوال رنجور این بنای به جای مانده از عصر قاجار مشاهده نکرد، بنایی که همتایان آن در اقصی نقاط ایران مایه ی رزق و روزی عده ای از شهروندان منطقه ای گردشگرپذیر هستند و اینجا ما فقط بر سرش درخت می رویانیم!
شاید قصه ی پرغصه ی مناره ی باشکوه انزلی که سینه ای مالامال از ورای بیش از دو قرن اشک ها و لبخندهای مردم دریادل بندرانزلی دارد را فرجامی نیک نباشد اما حالیه از پس تقویم جلالی فریادی در سکوت، عمق جان هر انزلی چی را چنگ می یازد - صدای لرزان مناره ای که در سکوت، 202 سالگی اش را فریاد می زند!
کوتاه سخن، این تتمه به رشته ی تحریر درآمد تا روزی آیندگان نگویند چرا هیچ نگفتید!
میلاد سلطانی آزاد