خاطره نوه امام از مخالفت ایشان با تفکیک‌جنسیتی

|
۱۳۹۶/۰۳/۲۷
|
۰۹:۳۲:۰۹
| کد خبر: ۵۷۳۶۴۵
خاطره نوه امام از مخالفت ایشان با تفکیک‌جنسیتی
سیدعلی خمینی، نوه امام، در گفت‌وگویی تفصیلی به بیان دیدگاه‌های خود و امام خمینی درباره مسائل مختلف از جمله نقد و سیاه‌نمایی، انتخابات، فساد و تفکیک جنسیتی پرداخته است.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ روزنامه «آرمان» نوشت: از پسِ چهل سال چگونه می‌توان به شخصیت امام و کار سترگ او، انقلاب اسلامی ایران، نگریست؟ چگونه و از کدام زاویه می‌توان به بازخوانی اندیشه و عملکرد امام نگاه کرد؟ برای نسل جوانی که از امام خاطره بی‌واسطه ندارد، تشریح و توضیح کدام جنبه‌ها از شخصیت امام را باید در اولویت قرار داد؟ اگر امام امروز حاضر می‌بود، چه نگاهی به انقلاب و راه پیموده شده داشت؟ باید به خاطر آورد که قبل از انقلاب گفتمانی بر جامعه مسلط بود که راه بر هر ابراز نظر و اندیشه بسته بود. اگر چه در بخش‌هایی جامعه به حال خود رها شده بود اما انسداد و جمود در سیاست و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود و اجتماع یکسره نادیده گرفته شده بود. در آن گرفتگی و صلبیتی که به اوج رسیده بود، گروه‌های مرجع برای متحد کردن مردم و وادار کردن نظام شاهنشاهی به تغییر رویه و واگذار کردن نقش شهروندی به مردم در تلاش بودند اما تنها امام بود که توانست چنان اتحادی در مردم ایجاد کند که در کوتاه‌ترین زمان ممکن یکی از محکم‌ترین ساختارهای سیاسی جهان را به‌کلی مضمحل کند.

سیدعلی خمینی، نوه امام و فرزند سیداحمد خمینی در این‌باره می‌گوید: «نقشی که امام داشت و مرجعیتی که امام در مسائل سیاسی و اجتماعی داشت، هیچ‌کس دیگری نداشت. از یکی از بزرگانی که قبل از انقلاب زحمت هم می‌کشید، فارغ از طرز فکرشان، نقل می‌کنم که می‌گفت وقتی ما اعلام راهپیمایی می‌کردیم هزار تا دوهزار نفر جمع می‌شدند ولی وقتی آقای خمینی اعلام راهپیمایی می‌کرد، چند میلیون نفر در سراسر کشور بسیج می‌شدند.» این‌که امام چه ویژگی‌هایی داشت که می‌توانست چنین تاثیری در اجتماع داشته باشد، آن هم بدون وسایل ارتباطی که امروز در اختیار داریم، از نکات آموزنده و شایسته دقت نظر است. صراحت، صداقت، شجاعت و آگاه به زمان بودن از امام رهبری ساخته بود که توانست مرزهای جدیدی در اسلام انقلابی باز کند. در حالی که نگره حکومت اسلامی از دیرباز در میان متفکران اسلامی و عرفی محل گفت‌وگو و جدل بوده است، امام توانست با اعطای نقش بیشتر و تاثیرگذار به مردم، راهی نو در جمهوریت باز کند و از امتزاج دو مفهوم سترگ جمهوریت و اسلامیت، جمهوری اسلامی ایران را شکل دهد.

امام جمهوری اسلامی ایران را تاسیس کرد و در اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب بر برگزاری رفراندم و اخذ نظر و رأی مردم پافشاری کرد. این در حالی است که موضوع مشروعیت و مقبولیت و نقش رأی مردم در آن از جمله داغ‌ترین مباحثی است که در علوم متعدد از فلسفه، کلام و رجال گرفته تا جامعه شناسی و علوم سیاسی ریشه دارد. با این همه نمی‌توان از یاد برد که مشروعیت یا مقبولیت، هر چه باشد این نظام در عالی‌ترین سطوح، مشروعیت اخلاقی خود را از شخصیت امام می‌گیرد. اگر امروز امام در میان ما حاضر می‌شد تصدیق می‌کرد که در پیاده کردن برخی آرمان‌های او موفق بوده‌ایم. استقلال، آزادی و امنیت از مهم‌ترین آرمان‌های امام و انقلاب بوده و هست. درباره دیگر مسائل و مشکلاتی که گاه مشاهده می‌شود، باید به روش‌ها و ایده‌های امام رجوعی دوباره داشت. مسائلی از قبیل فساد، ناسازگاری‌ها و ناهنجاری‌های اخلاقی و اجتماعی، استفاده از توانایی‌های زنان و عدالت اجتماعی از جمله این موارد است.

سیدعلی خمینی درباره موضوع جداسازی زنان و مردان به اتفاقی تاریخی اشاره می‌کند: والده ما به امام گفتند در کلاس ما حدفاصلی گذاشته‌اند و دیواری کشیده‌اند. امام می‌گویند که بیخود این کار را کردند. والده ما می‌گوید که صورت بدی دارد که اینطوری خط‌کشی کنند. امام پدر ما (سیداحمد خمینی) را می‌خواهد. به پدرم می‌گوید که بررسی کنید و جلویش را بگیرید. بعد از آن آیت‌الله خامنه‌اى در نماز جمعه به این مطلب اشاره می‌کنند که ما مخالف دیوار کشیدن هستیم.

در دیدار با حجت‌الاسلام و‌المسلمین سیدعلی خمینی از جهات گوناگون به بازخوانی اندیشه و گفتمان امام پرداخته‌ایم.

با توجه به اینکه حدود چهل سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد و ازآنجایی که اصل و اساس اندیشه حضرت امام، حکومت اسلامی بود، تحلیلی از ویژگی‌هایی که حضرت امام در خصوص تحقق حکومت اسلامی بیان داشتند را برایمان بفرمایید.

تشکر می‌کنم از شما که زحمت کشیدید و تشریف آوردید. قبل از اینکه در مورد واژه حکومت اسلامی و اینکه در طول تاریخ مساله حکومت اسلامی چه پیشینه‌ای دارد بحث کنیم، چون صحبت از امام است و ۳۸ سال بعد از انقلاب، این اشاره را به نظرم خوب است بکنیم که امام به جاى اصطلاح حکومت اسلامى بحث جمهوری اسلامی را مطرح کردند. حکومت اسلامی از قدیم بود و در میان متفکران مطرح بود و در میان مردم هم خواهان بسیاری داشت و در طول تاریخ هم از آن زیاد یاد و نام برده شده است. اما بحث جمهوری اسلامی از شاهکارهای نظری امام است که در سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب، آن را مطرح کردند. لذا به نظرم بهتر این است که در مباحثی که مطرح می‌کنیم بر همین عنوان جمهوری اسلامی تاکید داشته باشیم؛ به همان دلیلی که امام روی مساله جمهوری اسلامی تاکید داشتند. در ذیل عنوان جمهوری اسلامی، نقش مردم و انتخابات و حضور همیشگی مردم و چشمان تیزبین مردم و رسانه‌ها و آزادی رسانه‌ها، همه لحاظ می‌شود. البته ما معتقدیم اگر حکومت اسلامی هم بگوییم همه اینها در آن هست اما چون ممکن است قرائت‌های مختلفی از حکومت اسلامی صورت بگیرد، لذا به نظرمان می‌رسد که همان‌طور که تاکید امام بر جمهوری اسلامی بود تاکید ما هم باید بر جمهوری اسلامی باشد.

جمهوری اسلامی همان‌طور که از اسمش پیداست و در کلمات امام هم بیان شده، این بود که قالب، فرم و شکل حکومت ما، جمهوری است و امام تصریح کردند جمهوری که ما می‌گوییم همان جمهوری است که امروز در دنیا متداول است. ما اصطلاح جدیدی برای جمهوریت وضع نکرده‌ایم. جمهوریتی که ما بیان می‌کنیم، همان جمهوریتی است که در دنیا بیان می‌شود و با دقت هم از واژه دموکراسی یاد نمی‌کنند. با اینکه یکی از اقران جمهوری اسلامی، جمهوری دموکراتیک بود. ایشان با دقت، روی مساله دموکراسی نمی‌ایستند، اگرچه ما معتقد هستیم که مردمسالاری و دموکراسی هم با تفسیر درستی که در دنیا باید نسبت به آن انجام شود آنها هم از دستاوردهای بشری است و خوب است و باید باشد. اما به دلایلی که یکی از آنها، ابهام مفهومی واژه دموکراسی است (که در دست یک عده هست که آنها می‌خواهند تعریفش کنند) و به دلایل دیگر، امام از واژه جمهوری اسلامی یاد می‌کند.

شکل حکومت ما و فرم حکومت ما جمهوری است اما محتوای آن باید براساس فرامین اسلام باشد. امام می‌فرمایند تمام مقصد ما، اسلام است. یعنی اگر هر حرکت، صحبت و اقدامی می‌کنیم، تمام مقصد ما اسلام است. لذا امام به عنوان یک مرجع دینی و به عنوان یک عالم دینیِ مورد قبول ملت، گام در راه مبارزه گذاشت و وقتی هم که پیروز شد من فکر نمی‌کنم در طول تاریخ بشر، رهبری وجود داشته باشد که آن مقدار که امام متکی به مردم بود، به مردم متکی بوده باشد. و این میزان جمعیت که پشت سر امام بودند، به حرف امام بودند در تاریخ کم نظیر است. امروز شاید جوانان و نسل‌های جدید، درک درستی نسبت به تاثیرگذاری امام و محبوبیت امام در میان توده‌های مردم نداشته باشند. اما بروند تحقق کنند و بپرسند، واقعا شخصیت امام، یک شخصیت محبوب بود و لذا من جای دیگری هم گفته‌ام که اگر ما جهات شرعی و فقهیِ حکومتی که امام تشکل داد را کنار بگذاریم، در نزد تمام بشر، حکومتی که او تشکیل داد، یک حکومت مشروع بود. یعنی طبق تمام برداشت‌ها و تمام نظریات امروزین، حرکت امام بر پایه یک حرکت مدنی است، فارغ از هرگونه خشونت است. امام در دوره‌ای که همه دست به اسلحه برده بودند و در دوره‌ای که شرق و غرب عالم دنبال اسلحه، تفنگ و تیر بود، با عملیات ایذایی و مسلحانه و تروریسم مخالفت کرده. یک وقت امروز می‌آییم و می‌گوییم که با تروریسم مشکل داریم اما یک وقت به سال‌ها قبل باز مى‌گردیم که همین مجاهدین خلق بودند (که امروز در ایران آنها را به عنوان منافقین می‌شناسیم و آنها را یک گروه منفور در بین مردم می‌دانیم) آن وقتی که اینها قبل از انقلاب عملیات انجام می‌دادند، در تاریخ موجود است که چه بزرگانی نزد امام رفتند و گفتند که اینها آدم‌های صالحی هستند و توان دارند که انقلاب را پیش ببرند، اینها می‌توانند شاه را سرنگون کرده و از بین ببرند. بزرگان و نزدیک‌ترین آدم‌ها به امام نزد ایشان آمدند و گفتند که اینها خوب هستند و کار عملی انجام می‌دهند و مجاهدت می‌کنند و به عنوان مجاهد، همراه باجهاد، تیر، تفنگ و اسلحه هستند اما در آن زمانه است که امام می‌فرمایند ما با مردم و توده مردم کار داریم. ما با تروریسم و ترور و عملیات مسلحانه مشکل داریم و مخالفیم. لذا امام یک حرکتی را شروع کردند، توده‌های مردمی را بسیج کردند و یک حکومتی تشکیل دادند و در اولین روزها، صحبت از رفراندوم کردند که مردم پای صندوق‌ها بیایند.

اینجا خاطره‌ای برایتان نقل می‌کنم که البته معروف است. مرحوم دایی ما، آقای سید صادق طباطبایی می‌گفتند وقتی که انقلاب پیروز شد امام یکباره دستور دادند که در اسرع وقت و در سریع‌ترین وقت ممکن رفراندوم را برگزار کنید. درحالی که مسئولان کشور اصلا توانش را نداشتند و می‌گفتند که ما نمی‌توانیم این رفراندوم را اجرا کنیم. امام می‌گفتند که نه، حتما این کار باید انجام شود. آقا صادق می‌گوید که من نزد امام رفتم و گفتم که اصلا احتیاجی نیست، تمام دنیا می‌دانند که شما رهبرید و هرچه شما بگویید، مقبول مردم است. تمام دنیا پذیرفته‌اند که شما الان مقبولیت و مشروعیت دارید، چه اصراری دارید نسبت به اینکه در این شرایط بیاییم و رفراندوم برگزار کنیم؟ و همان موقع بعضی از کشورهایی که ۲۰ سال پیش انقلاب کرده بودند را برای امام مثال می‌زند که فلان کشور ۲۰ سال است که انقلاب کرده و هنوز هم قانون اساسی ندارد و شرایط را انقلابی اداره می‌کند! ما هم شورای انقلاب داریم و فعلا اداره کنیم. امام می‌فرمایند شما متوجه نیستید. الان همه قبول دارند اما ۲۰ یا ۵۰ سال دیگر می‌گویند که اینها دروغ بود، مردم نبودند و یک جمعی بودند، کودتا کردند و ملت را ترساندند و موجی درست کردند و حکومت تشکیل دادند. ما باید رأی بگیریم تا در تاریخ سربلند باشیم. امروز واقعا باید به این نگاه احسنت بگوییم با اینکه آن زمان برگزاری انتخابات، سختی، مشقت و مشکلاتی داشت، اما امروز دیگر کسی نمی‌تواند بگوید که جمهوری اسلامی از اساس روی احساسات بود و یک عده انقلابی‌نما بودند.

امروز همه قبول دارند که شروع و تاسیس این انقلاب با رأی بالای ۹۰ درصد ملت ایران بوده است چون انتخابات برگزار شد. امروز اگرچه بعضى می‌گویند که حکومت شاه چنان و چنین بود و یک عده هم دنبال این افتاده‌اند که بگویند آنها خوب بودند! اما من عرض می‌کنم اگر این رفراندوم برگزار نشده بود و ۹۰ درصد مشارکت مردمی نبود و به آن حکومت «نه» و به حکومت جمهوری اسلامی «آری» نمى‌گفتند، امروز ما نمی‌دانستیم که باید چه بگوییم. امروز به جوانان و مردمان می‌گوییم که وجدان عمومی جامعه را تخطئه نکنید. وجدان عمومی جامعه، حکومت پهلوی را حکومت فاسد، ناتوان و حکومتی مشکل دار می‌دانست که نمی‌توانست حوائج و خواست‌های مردم را برآورده کند شاهد هم وجدان عمومی بیش از ۹۰ درصد ملت است و نمی‌شود که ۹۰ درصد ملت در مورد حاکم خودش، اشتباه کند. نمی‌شود ۹۰ درصد یک ملت، خیر و صلاح خودش را نفهمد. لذا این مقدمات برای این است که ما بدانیم امام بحث جمهوری اسلامی را مطرح کرد و خواسته‌های اساسی هم همان خواسته‌هایی بود که مردم داشتند. یعنی استقلال، آزادی و حضور و نقش مردم به عنوان جمهوریت نظام و اسلام با تمام احکام درخشانش که مطابق با اجتهاد امروز باشد. ما سلفی و تحجرزده نیستیم و اگر صحبت از اسلام می‌کنیم یعنی اسلامی که حوائج امروز ما را برآورده می‌کند و جواب می‌دهد. اینها به نظرم آرمان‌های اصیلی بود و حالا اگر بخواهیم بشماریم که واقعا آرمان‌ها چه بود، شدنی است اما بحث مفصلی می‌طلبد که آن آرمان‌های اساسی ملت ایران چه بود. ولی به نظرم گویاترین شعار، همان شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است که دربردارنده خواست اصلى اکثریت ملت ایران در آن زمان و این زمان بوده است.

با توجه به اینکه خیلی از گروه‌ها و حتی مراجع در آن موقع نقش مرجعیت براى مردم داشتند ولی امام توانست قاطبه مردم را پشت سر خودشان بیاورد. این وجه تمایز شخصیت امام به عنوان یک چهره انقلابی با آن گروه‌ها و مراجعی که در آن زمان وجود داشتند، چه بود که امام توانست خیلی سریع مردم را به صحنه بیاورد؟ هرچند قبلا زحمات زیادی برای این مساله کشیده بود و در فاصله سالیان منتهی به انقلاب با توجه به اینکه امام در داخل کشور نبود، اما همه پشت سر امام قرار گرفتند. تمایز بین گروه‌ها و شخصیت‌ها و مراجع با شخصیت حضرت امام چیست؟

ما منکر تلاش‌های بسیار زیادی که صورت گرفته بود تا نظام شاه و پهلوی و در حقیقت آن گفتمان نظام پهلوی سست شود، نیستیم. چون ما با شخص پهلوی که مشکلی نداشتیم. ما نه با رضاشاه مشکل داریم و نه با محمدرضاشاه و نه با پسرش مشکل نداریم. با اینها که همین جوری پدرکشتگی نداشتیم! ملت ایران که با اینها مشکلی نداشتند. مشکل ملت ایران و ما با گفتمان حاکم بر نظام پهلوی بوده است. گروه‌های مختلفی همه در این مساله نقش داشتند؛ از توده‌ای ها، چپی ها، راستی ها، فشارهای بین‌المللی، نقش مراجع، روحانیت، دانشگاهیان، روشنفکران و همه اینها حضور داشتند. خودِ سیستم پهلوی نقش بسیار مهمی در اضمحلال خودش داشت با اشتباهات فجیع و رفتارهای اشتباه، خودش راه را برای این مساله هموار می‌کرد. اما همه قبول دارند که نقشی که امام داشت و مرجعیتی که امام در مسائل سیاسی و اجتماعی داشت، هیچ‌کس دیگری نداشت. از یکی از بزرگانی که قبل از انقلاب زحمت هم می‌کشید، فارغ از طرز فکرشان، نقل می‌کنم که می‌گفت وقتی ما اعلام راهپیمایی می‌کردیم هزار تا دوهزار نفر جمع می‌شدند ولی وقتی آقای خمینی اعلام راهپیمایی می‌کرد، چند میلیون نفر در سراسر کشور بسیج می‌شدند. لذا طبیعی بود که ما مجبور شویم و برویم پشت سر ایشان قرار بگیریم.

امام خصوصیات‌ مختلفی داشت؛ نخست اینکه یک عالِم دینی بود؛ در یک جامعه دیندار و دینمدار، یک عالم فاضلِ سیدِ باتقوا یک قابلیتی دارد که می‌تواند مردم را جذب کند. دوم اینکه یک صداقت ویژه اى با مردم داشت. امام تا پایان عمرش به مردم دروغ نگفت و با مردم صادقانه رفتار کرد و این را مردم می‌فهمیدند. مردم، مردم شناسی را خوب می‌دانند و می‌فهمند. می‌دانند چه کسی با آنها صادقانه برخورد می‌کند و چه کسی دروغ می‌گوید و ریا می‌کند و ادا درمی‌آورد. امام هیچوقت اهل تظاهر نبود و مردم او را شناختند. امام همین بود. دشمنان امام می‌گویند همین بود و بد بود و دوستداران بسیار زیاد امام هم می‌گویند که همین بود و خوب بود. کسی در این مساله شبهه ندارد. امام، صادق بود. همین بود که بود. اگر از مردم حرف می‌زد، عقیده‌اش بود. واقعا مردم ما قبول داشتند که اگر امام اعتقادی به جمهوریت نداشت روی مصلحت نمی‌گفت که جمهوریت. امام اگر با ملی‌گرایی افراطی مشکل داشت، نمی‌آمد به خاطر سکوت کردن عده‌ای این را نگوید بلکه بیان می‌کرد و می‌گفت که اسلام با ملی‌گرایی افراطی مشکل دارد و این را ملت می‌فهمیدند. پس دومین عنصری که در وجود امام بود، صداقت امام بود. امام تا آخر همین بود. همسر امام هم همین بود. یک وقتی در فرانسه، گروهی از خانم‌ها که به چریک‌ها و مجاهدین نزدیک بودند، منزل خانم امام آمده بودند. خانم امام اصلا سیاست‌زده نبودند و یکی از نقاط آرامش امام این بود که به خانه که می‌آمدند، با محیطى آرام روبه‌رو بودند. همراه امام بودند و مشکلات را چشیدند اما سیاست زده نبودند. یک عده از همین زنانی که در انقلاب فعالیت می‌کردند و از مجاهدین و چریک‌ها بودند، به فرانسه آمده بودند که امام را ببیند. امام می‌آیند و می‌بینند که پسته و سوهان و چای برای پذیرایی گذاشته‌اند. اعتراض می‌کنند و می‌گویند که مردم ایران دارند تلاش می‌کنند و خون می‌دهند و حالا شما اینجا پسته می‌خورید؟ البته زندگى خانم امام خیلی ساده بود یعنی از حیث زندگی یک زندگی ساده‌ای داشت ولی آن زمان همین که پسته گذاشته بودند، براى آن مهمان‌ها تعجب بر انگیز بود. خانم امام می‌گویند این پسته‌ها را من نخریدم و از ایران برای من هدیه آوردند. من می‌توانم دو کار بکنم؛ یکی اینکه اینها را پشت بگذارم و خودم و بچه‌هایم بخوریم، یکی اینکه شما میهمان هستید و برای شما بیاورم و شما هم بخورید. من که نمی‌توانم اینها را دور بریزیم. این تظاهر است که بنده این پسته‌ها را قایم کنم برای اینکه به شما‌ها برنخورد. زندگی ما همین است و اینها را هم برای ما هدیه آورده‌اند و من می‌توانم در پستو بنشینم و پسته‌ها را با بچه‌هایم بخورم. این صداقت و این عدم تظاهر را مردم فهمیدند.

سومین عنصر، مساله شجاعت امام بود. امام در نهایت شجاعت بود. اینکه امام می‌فرمودند به عمرم از کسی نترسیدم، این یک حقیقت در زندگی ایشان بود. ایشان هیچ‌وقت نترسید. در سال ۴۲ که اصلا کسی فکر نمی‌کرد این انقلاب پیروز شود، حرکت خود را آغاز مى کنند. از کسانی که در آن عرصه بودند، بپرسید که سال ۴۲ که سهل است، سال ۵۵ هم کسی تصور نمی‌کردند که انقلاب به این زودی پیروز شود. حتی نزدیک‌ترین و فعال‌ترین آدم‌ها، خیال نمی‌کردند. امام، کسی بود که در قم احترام داشت و درس امام بنا بر اسناد ساواک، شلوغ‌ترین درس در میان درس‌های خارج بود. ۵۰۰ نفر آن زمان سر درس ایشان شرکت می‌کردند. احترامی داشت و رفت و آمد و بند و بساطی برقرار بود ولی همه اینها را کنار گذاشت چون احساس وظیفه کرد، ایستاد. امروز جوانان ما خیال می‌کنند که امام همین امامی بود که وقتی از هواپیما پایین آمد ۳، ۴ میلیون نفر به استقبالش رفتند و بعد از اینکه ۱۰ سال در نهایت عزت حکومت کردند (هرکس را که او اشاره می‌کرد، مردم رأی می‌دادند. مردم اگر احساس می‌کردند تهِ قلب امام به کسی نزدیک است به او نزدیک می‌شدند) دار فانی را وداع گفت و ۷، ۸ میلیون نفر آمدند و پرشکوه‌ترین بدرقه تاریخ را رقم زدند. جوانان ما خیال نکنند که قصه این بوده است که از سال ۵۷ تا سال ۶۸ است. امام وقتی سال ۴۲ قیام کرد، در خانه ریختند و او را گرفتند و بردند. معلوم نبود چه بر سر امام می‌آید. بعد از اینکه برش گردانند، دوباره حرکت را شروع کرد و او را به ترکیه فرستادند. در ترکیه، تک و تنها با حاج آقا مصطفی بودند و هیچ خبری نبود. از نجف امام را بیرون کردند درحالی که به اطرافیان خودشان هم نگفته بودند. خواستند که به کویت بروند ولی با آن سیطره حکومت پهلوی جایی او را راه نمی‌داد. امام گفت من هرجا بتوانم حتی شده فرودگاه به فرودگاه می‌روم و پیام خودم را به دنیا می‌رسانم. چه کسی خیال می‌کرد انقلاب پیروز می‌شود؟ این شجاعت امام بود. چهارمین خصوصیت، تکلیف‌مداری امام بود. امام به تکلیف عمل می‌کرد. امام اهل تعقل بود و عاقلانه رفتار می‌کرد اما مصلحت جویانه رفتار نمى کرد. فرق است بین عاقلانه رفتار کردن و مصلحت‌جویی به معنای راحت طلبی. ما دو جور مصلحت طلبی داریم؛ یکی مصلحت‌طلبی که شما برای رسیدن به آن هدف، راهت را عوض می‌کنی. این مصلحت‌سنجى مطلوب است اما گاهى ریشه مصلحت طلبى راحت طلبی است. شما برای اینکه به راحتی برسید، مصلحت سنجی کرده و سر جایت می‌نشینی. اینها ویژگی‌هایی بود که در امام بود و باعث شد قاطبه ملت پشت سر امام قرار بگیرند و این توان امام بود که توانست این کار را انجام دهد.

نقش و جایگاه اندیشه امام در شرایط امروز کشور را چگونه می‌بینید؟ اکنون وضعیت به چه صورت است و چه آسیب‌هایی این اندیشه را تهدید می‌کند؟

ببینید! شکی نیست که جمهوری اسلامی بر پایه اندیشه‌های امام استوار شده است. شکی نیست مردم که به جمهوری اسلامی «آری» گفتند، به جمهوری اسلامیِ امام خمینی «آری» گفتند. از حیث اخلاقی، مشروعیت حکومت جمهوری اسلامی، منوط به تبعیت از اندیشه‌های امام است. اینکه می‌گویم از حیث اخلاقی، چون از حیث قانونی و حقوقی اینکه مردم چه غرضی داشتند و با چه انگیزه‌ای به جمهوری اسلامی رأی دادند از حیث حقوقی ارزش ندارد و انگیزه از فعل در بعضى شرایط جدا می‌شود. از نظر حقوقى مردم بالاخره به جمهوری اسلامی «آری» گفتند و این هم قانون اساسی و مجلسش است. لذا از حیث مشروعیت حقوقی، جمهوری اسلامی محقق شده و طبعا امام هم رهبری بوده که توانسته افکار خودش را پیاده کند. اما از حیث اخلاقی، یقینا مشروعیت جمهوری اسلامی منوط به امام است. چون همه می‌دانند که مردم به آن حکومت مد نظر امام «آری» گفتند. اگر امام به جای جمهوری اسلامی، جمهوری دموکراتیک اسلامی هم می‌گفتند، همان رأی را می‌آورد. لذا ما حقیقتاً مدیون اندیشه امام هستیم. امروز غیر از یک‌سری صداهایی که در داخل جمهوری اسلامی کمرنگ بود و می‌گفتند که دوره امام تمام شده و دیگر باید سراغ دوره جدید برویم، در داخل جمهوری اسلامی و در نگاه رسمی، ما شکی نداریم که همه پیرو اندیشه‌های امام هستند. شخصیت اول نظام جمهوری اسلامی که رهبری معظم انقلاب باشد در تمام سخنرانی‌ها و در تمام جلسات، بر این مساله تاکید می‌کنند و این یکی از نکات ویژه در سیره رفتاری مقام معظم رهبری است. یعنی شما تمام سخنان رهبری معظم انقلاب را که بررسی کنید، می‌بینید بیشترین تاکید ایشان بر راه امام است. همچنین سایر مسئولان ما از ابتدای انقلاب چه مرحوم آیت‌الله هاشمی، چه بزرگان اصلاحات، چه جناب آقای احمدی‌نژاد، چه جناب آقای روحانی، همه اینها در سخنان علنی و کلام علنی خود، مدعی پیروی از راه و خط امام بوده‌اند و بالاتر به شما بگویم که اینها خودشان مدعی خط امام بودند. یعنى هم مدعى پیروى از خط بودند و هم مدعى خود خط امام بودند. یعنی غیر از اینکه می‌گفتند ما پیرو امام هستیم، می‌گفتند که اتفاقا خط امام را ما هستیم که ترسیم می‌کنیم. ما می‌دانیم و ما می‌فهمیم و ما هستیم که به خط اصیل امام برگشته‌ایم.

خط اصیل امام هم همان خط انقلاب بود. من این نکته را گفته‌ام و اینجا هم تکرار می‌کنم؛ یک انقلاب ممکن است صورت بگیرد ولی درطول تاریخ بمیرد و تمام شود. ممکن بود انقلاب ایران که بر پایه یک خواسته‌هایی شکل گرفت، تمام شود و مبدل به جمهوری اسلامی شود و آن خواسته‌ها دیگر تمام شود و از بین برود. ما که مدعی هستیم که انقلاب ما هنوز زنده و باقی است، معنایش این است که آرمان‌های انقلاب ما، امروز هم آرمان مردم ماست. انقلاب ما بر پایه آرمان‌هایى استوار بوده است؛ آزادی، استقلال، اسلام، عدالت. امروز از همه جوانان بپرسید آیا به نظر شما آزادی یک عنصر مطلوب است و ما باید به سمتش برویم یا نه؟ می‌گویند بله. لذا حرفم این است که آرمان‌های اصلی انقلاب ما امروز هم مورد قبول قاطبه ملت ایران است. هرکدام از کاندیداهای ریاست جمهوری یا نمایندگان مجلس که می‌آیند حرف می‌زنند و صحبت می‌کنند بر همان آرمان‌ها تاکید می‌کنند و مردمی که در اجتماعات اینها شرکت می‌کنند اگر دم از آزادی، عدالت و مستضعفان می‌زدند همه و همه ریشه در همان آرمان‌هایی دارد که ملت ایران در سال ۵۷ داشت. لذا من معتقد هستم که ما در حیطه رسمی هنوز خود را مدیون و مرهون راه امام می‌دانیم. اما در حیطه عمل چقدر توانسته‌ایم که به آرمان‌های امام نزدیک شویم؟ من معتقد هستم که در بعضی از آرمان‌ها، گام‌های بسیار مهمی برداشته شده. در مساله استقلال گام‌های بسیار مهمی برداشته شده. استقلال مثل اکسیژن در هوا می‌ماند. تا وقتی هست، قدرش دانسته نمی‌شود. امروز اگر کسی که در خیابان شعار می‌دهد، شعار استقلال نمی‌دهد از این جهت است که استقلال هست و وجود دارد. ولی مردم سال ۵۷ چرا صحبت از استقلال می‌کردند؟ خوب است که مردم ما به این توجه کنند، یادشان بیاید و بدانند مردم که تابع شعار زید و عمرو و بکر نبودند که شعار استقلال می‌دادند. اگر واقعا خواسته‌شان نبود، نمی‌گفتند استقلال. می‌دانید چرا می‌گفتند؟ چون نداشتند و به وضوح می‌دیدند که کشورشان زیر یوغ استکبار است و هرچه آنها بگویند را عمل می‌کنند و هرچه آنها بخواهند را انجام مى دهند. اینکه می‌دیدند بالاترین مقامشان که شاه باشد در بیرون رفتن از کشور و برگشتن محتاج اجازه بوده است! توجه نکنید به حرف‌هایی که امروزه می‌زنند که فلانی این یا آن را گفت بلکه به وجدان عمومی مردم اعتماد کنیم. چه قدیم و چه جدید، به وجدان عمومی مردم اعتماد کنیم. مردم واقعا از نبود استقلال رنج می‌بردند و ما در جمهوری اسلامی توانستیم گام‌های مثبتی در این زمینه برداریم. مساله امنیت و حضور مردم در صحنه.

امروز شاید انتقاداتی نسبت به اینکه شاید همگان نتوانند در انتخابات بیایند و کاندیدا شوند، وجود داشته باشد که حالا به نظرم؛ یک‌سری از اشکالات شکلی هم داریم که باید روی آن توجه بشود و قانوناً باید این مشکلات را حل کنیم اما حضور مردم را نادیده نگیرید. مردم در همین انتخابات اخیر بالای ۷۰ درصدشان آمدند و در انتخابات شرکت کردند. دشمنان ما از این موضوع ناامید شدند. من رصد کردم کسانی که با اصل نظام مخالف بودند در این انتخابات هم تلاش می‌کردند که مردم حضور پیدا نکنند و در این انتخابات هم انتخابات را تحریم کردند. ما این حضور مردم را به فال نیک بگیریم و قدرش را بدانیم. اینکه بالاخره تمام زندگی ما سر و کارش با صندوق رأی بوده و کسی امروز این را منکر نیست. شرایط منطقه‌ای که در آن هستیم را لحاظ کنیم. ما در منطقه‌ای هستیم که بعضی از کشورهای اطرافمان، در عمرشان انتخابات برگزار نکرده‌اند. ما در منطقه‌ای هستیم که در بعضى کشورهای کنار ما، اصلا هیچ حقی برای زن قائل نیستند. ما در منطقه‌ای هستیم که در کشورهای اطراف ما، رفت و آمد با وحشت همراه است. ما هیچ‌وقت مدعی نبودیم که به همه خواسته‌های خودمان رسیدیم. ما امروز مدعی نیستیم که جمهوری اسلامی هیچ مشکلی ندارد. ما الان مدعی نیستیم که یک حکومت اسلامی استاندارد و تمام‌عیار چه از حیث سیاسی و چه از حیث قضائی و چه از حیث اقتصادی هستیم. نه، فاصله داریم و مردم ما از خیلی از اتفاقات ناراضی و ناراحتند اما این هم کم‌لطفی و بی‌انصافی است که جوری بیان و صحبت کنیم که گویی همه‌چیز سیاه است و گویى عقبگرد داشته‌ایم و پیش نرفتیم. نخیر! بنده معتقد هستم در این ۴۰ سال که انقلاب شکل گرفته و ملت آمده‌اند ما به طور عادی دائماً پیش رفته‌ایم. ممکن است که سال‌هایی سرعتمان کم باشد یا بعضی وقت‌ها درجا بزنیم یا حتى یک وقت‌هایی در بعضی از موضوعات عقب رفته باشیم ولی شما آمار بگیرید و به کسانی که یادشان رفته، یادآوری کنید که شرایط امروز ما با شرایط ۲۰، ۳۰ و ۴۰ سال پیش ما مساوی نیست. ما در همه زمینه‌ها پیشرفت کرده‌ایم. البته نارضایتی وجود دارد.

ببینید! برای من خیلی راحت است که بگویم وضعیت بد است و مردم ناراحتند و این چه وضع اقتصاد و قوه قضائیه است و این چه وضع نهادها و امنیت و سپاه و بسیج است؟ خب، انتقاد کردن که کاری ندارد. ما در جمهوری اسلامی همه رقیب هم در سیاه‌نمایی شده ایم. و همین از حیث روانی جامعه را ناراضی می‌کند. من نمی‌گویم که ما نقد و انتقاد نکنیم. بنده به جد معتقدم که باید کرسی‌های نقد را رها نکنیم. حزب‌الله، حزب‌اللهی و نیروهای انقلابی نباید کرسی نقد را رها کنند. اما این با سیاه‌نمایی متفاوت است. سیاه‌نمایی مردم را ناراضی و ناامید می‌کند و جلوی پیشرفت را می‌گیرد. اگر جوان شما خیال کند که همه چیز سیاه است و همه درها بسته است و همه راه‌ها بن بست است، امیدی برای حرکت پیدا نمی‌کند. ما باید نسبت به اینها دغدغه داشته باشیم. لذا بیاییم قسمت‌های روشن را هم بگوییم ولو اینکه ممکن است کسانی هم خرده بگیرند که شما فکر می‌کنید همه چیز خوب و گل و بلبل است! هزینه هم داشته باشد ولی من این کار را می‌کنم. من معتقد هستم وضعیت ما با اینکه خیلی با مطلوب فاصله دارد اما نسبت به جایگاه و شرایط امروز دنیا، وضعیتی است که رو به پیشرفت و صلاح است. غربی‌ها خیلی از خودشان گل و بلبل نشان می‌دهند اما وقتی بحث کارتن‌خوابی مطرح می‌شود آیا کارتن‌خوابى و گدایى در اروپا نیست؟ هست. به وفور هم هست. نه فقط از مهاجران، در خود اروپا هم به وفور کارتن‌خواب و گداى خیابانى هست ولی شرایطشان را برای ما که جهان سوم می‌گویند، طوری نشان مى‌دهند که آنجا بهشت برین است و ما در جهنم هفتم زندگی می‌کنیم، در حالی که ابداً اینطور نیست. البته شرایط ما با مطلوب خیلی فاصله دارد ولی دنیا هم با مطلوب خیلی فاصله دارد. ما هم از حیث اقتصادی و هم از حیث سیاسی و هم از حیث اجتماعی فریاد برمی‌آوریم که طلاق زیاد است. ۱۹ درصد از ازدواج‌های ما به طلاق می‌انجامد. خیلی خب، خیلی بد است که در جمهوری اسلامی که ما ادعای معنویت و خانواده داریم، ۱۹ درصد ازدواج‌ها به طلاق می‌انجامد اما آیا آن کسی که می‌گوید ۱۹ درصد ازدواج‌ها در ایران به طلاق منتهی می‌شود در فرانسه که ام‌القرای مطلوب غرب محسوب می‌شود، ببیند میزان طلاق چند درصد است؟ آیا ۶۰ درصد آمار طلاق در اروپا را دیده است؟ البته این ۱۹ درصد ما هم خیلی بد و فاجعه است و باید جلوی آن گرفته و برایش فکری شود که حتما در این میان مشکلات اقتصادی و فرهنگی هم دخیل است. تغییرات مختلف اجتماعی حتما هست اما آیا ما باید همین طور بگوییم که وضعیت ما خیلی بد است و ۱۹ درصد طلاق داریم اما ۶۰ درصد اروپا را نبینیم و بعد فکر کنیم که ما در جهنم هفتم و آنها در بهشت هفتم هستند! این از کجا نشأت می‌گیرد؟ اینکه همه داریم گوی سبقت را در سیاه‌نمایی و خراب کردن اقدامات جمهوری اسلامی از هم می‌رباییم.

جمهوری اسلامی به کلیتش چه در دوره زعامت امام و چه در دوره زعامت مقام معظم رهبری به پیش رفته اما این به این معنا نیست که ما مشکل نداریم. مردم ما امروز مشکل، مصیبت، فقر، بدهی و مشکلات خانوادگی دارند. کارگران ما امروز مشکل دارند و اینها هست ولی امید را از مردم نگیریم. بگوییم که ما داریم رو به جلو حرکت و پیشرفت می‌کنیم و ان‌شاءالله اینها هم حل می‌شود و خودمان هم می‌دانیم و نمی‌گوییم که همه چیز گل و بلبل است. از آن طرف هم عیبش را بگوییم ولی خوبی‌اش را هم بگوییم و مردم را نسبت به اصل نظام بدبین و ناراضی نکنیم. به نظرم یکی از مواردی که رهبری تنهاست در همین مساله است. غالبا ایشان به تنهایی بار اینکه از اصل نظام دفاع کند را برعهده گرفته. جناح‌ها و گروه‌های ما همه، اوضاع را بد جلوه می‌دهند و بدی‌ها را پررنگ می‌کنند اما فقط ایشان است که می‌فرمایند حرکت ما رو به جلوست و در حال پیشرفت هستیم. در این جهت به نظرم همه باید تلاش کنیم که امید را نهادینه کنیم. البته برای شخصِ بنده خیلی ناراحت‌کننده است که بگویند نظامی که امام تاسیس کرد، اینطور است اما این در درجه دوم اهمیت قرار دارد. کسی که دلش به حال وطن می‌سوزد، باید بداند که با سیاه‌نمایی امید را از مردم می‌گیرد و جامعه‌ای که امید به پیشرفت و تغییر و تحول نداشته باشد، به مرور زمان سست می‌شود و در جای خودش می‌نشیند و واقعا عقب می‌رود. شما (در روانشناسی ثابت شده است) در خانواده خودتان هم اگر یک روزی همه بگویند ما می‌دانیم اوضاع بد و خراب است و خانواده درحال فروپاشی است، همین هم می‌شود. اینها به نظر من درست نیست.

درواقع همین بحث‌ها به نوعی فاصله گرفتن از اندیشه‌های امام نیست؟ چون امام هیچ موقع نمی‌گفت که مسئولان در برابر هم بایستند. البته بر انتقاد تاکید داشتند و حتی راجع به مطبوعات هم که ایشان صحبت‌هایی دارد، هیچ موقع نمی‌گفت که مطبوعات انتقاد نکنند ولی با سیاه‌نمایی مخالف بود. الان مسئولان این کار را می‌کنند. یک موقع است که ازسوی بدنه اجتماع یا جامعه مدنی این اشتباه صورت می‌گیرد یک موقع از بالا. آیا این فاصله گرفتن از اندیشه امام نیست و با این موضوع باید چه کرد؟

همین که در شما، در رسانه‌ها این دغدغه ایجاد شود که ما گاهی با رفتار خودمان داریم به نظام و اصل پیشرفت کشور ضربه می‌زنیم. همین که این دغدغه‌ها گفته شود ولو ممکن است هزینه داشته باشد به مرور تاثیر خواهد گذاشت. من اگر امروز انتقاد کنم، همه به به و چه چه می‌کنند. چه ضدانقلاب و چه انقلابی و چه حزب اللهی و چه اصولگرا و چه اصلاح طلب هر کسی از یک جهت احسنت می‌گوید. اما اگر از کلیت نظام تعریف کنم همه به من نقد می‌کنند که عجب! تو این‌قدر فقر را ندیدی؟ پدری که نمی‌تواند حوائج فرزندش را برآورده کند و مشکلات اقتصادی کمرش را شکسته ندیدی؟ تو این کارگران معدنی که بدون هیچ حقوقی در معدن جان باختند را ندیدی؟ ولی این را باید مرور کنیم و بگوییم ما خودمان هستیم که مشکلات را می‌دانیم و خودمان هستیم که انتقاد کردیم و وضعیت موجود را بهتر از شما می‌دانیم اما با همه این حرف‌ها معتقدیم که داریم به جلو می‌رویم. هر کدام از مردم ایران زندگی خودشان را با ۳۰ سال پیش خودشان مقایسه کنند. ممکن است یک نفر ثروتمند بوده و ورشکست شده و حالا بیچاره شده باشد اما مردم عادی و خانواده‌های ما، قدیم در یک خانه، چند خانواده زندگی می‌کردند؟ در هر اتاقی یک خانواده زندگی می‌کردند در خانه‌های قدیمی. وضعیت بهداشت و زندگی چطور بود؟ اگر سه تا خانواده بودند یک یخچال داشتند. نه اینکه دهه ۶۰ را بگویم که شما دهه ۴۰ را هم با دهه ۶۰ بررسی کنید. امامیزان رضایتمندی ملت ما کاهش پیدا کرده. اینجا هم جاى طرح یک بحث مهم جامعه شناختی و روانشناختی است که چرا با اینکه ما از حیث تمام آمارها پیشرفت کرده‌ایم. از حیث آمار اقتصادی نسبت به دهه ۶۰ پیشرفت کرده‌ایم. از حیث آمار اجتماعی پیشرفت کرده‌ایم. از حیث زندگی‌ها و میزان درآمد مردم پیشرفت کرده‌ایم. چرا مردم ما در دهه ۶۰ و دهه جنگ، راضی‌تر بودند نسبت به امروز؟ این یک بحث دانشگاهی و آکادمیک است و من معتقدم یکی از دلایلش همین رقابت بر سر سیاه‌نمایی‌هاست.

درواقع الان بحث این شده که ما گاهی برای اینکه خودمان را معرفی کنیم به نوعی منافع ملی را خدشه دار می‌کنیم. همان که حضرتعالی فرمودید. این ایراد را باید از کجا برطرف کرد؟ همه مسئولان از عالی‌ترین مقام تا پایین‌ترین مقام که یک مدیرکل در شهری باشد همه می‌گویند ما در خط رهبری و امام هستیم و منافع ملی بر منافع شخصی ارجح است اما در عمل این انجام نمی‌گیرد. الان که سالگرد رحلت حضرت امام است تاج‌های گل و نثار فاتحه است ولی امام همیشه می‌گویند که تبعیض و فاصله طبقاتی نباشد و شما منافع ملی و اسلام را در نظر بگیرید. بحث کوخ نشینی و کاخ نشینی و پاسداشت حقوق مردم که از تاکیدات ایشان است. درواقع بحث پایبندی به اندیشه امام در گفتار و عمل مسئولان فقط در تریبون است. تناقض بین گفتار و عمل را بعد از این سال‌ها چگونه باید حل کنیم که این اعتمادی که همیشه نسبت به مردم داشتند و شما اشاره کردید که وقتى امام می‌گفتند مردم میلیونی بیرون می‌آمدند این نشان دهنده اعتماد است ولی الان خدشه‌دار شده است. چطور می‌توانیم اعتماد مورد نظر امام را به مردم و مسئولان بازگردانیم؟

اولا که به طور کلی فرمایش شما را قبول ندارم. اینکه همه مسئولان ما یا قاطبه‌شان فاصله گرفته باشند یا ما با همه آرمان‌ها فاصله گرفته باشیم یا در بحث تبعیض و اینکه آیا در همه جنبه‌ها تبعیض داریم یا نداریم را به کلیت قبول ندارم و معتقد هستم که در زمینه‌های بسیار زیادی پیشرفت کرده‌ایم. در همین بحث تبعیض امروز در انتخابات، می‌بینید که اقشار مختلف مردم می‌آیند و از رئیس جمهورى گرفته تا شوراهای شهر شرکت می‌کنند و حضور دارند. اما به طور کلی قبول دارم که ما با آرمان‌ها و اهداف اولیه انقلاب فاصله داریم. بله، قبول دارم که بعضی از مسئولان ما سخنشان و عملشان یکسان نیست. اما به نظرم می‌رسد که حداقل در مسئولان اصلی نظام، تقریبا خیلی از آنها را دیده و با آنها نشسته‌ام و صحبت کرده‌ام، در سخنرانی عمومی‌ام هم گفته‌ام که من زندگى خصوصى خیلی از مسئولان را می‌دانم و می‌بینم که زندگی بی‌آلایش و ساده‌ای دارند. اینطور که مردم خیال می‌کنند و بعضی‌ها القا می‌کنند که فساد و زندگی‌های آنچنانی و اشرافی دارند، نیست. البته بعضا وجود دارد اما مسئولان اصلی نظام اینطور نبودند و نیستند. از آن طرف هم ببینید ممکن است عقاید با هم دیگر فرق کند یکی اصالت را به عدالت اجتماعی بدهد و دیگری اصالت را به آزادی‌های فردی بدهد. یکی اصالت را به اقتصاد بدهد و یکی به فرهنگ بدهد. یکی در راه‌های پیش روی خودش به سمت حل بحران‌های جهانی معطوف به ایران برود و یکی از عدالت‌های کوچک و کوچه و خیابان شروع کند که اینها راه‌های مختلفی است. ما در مورد راه‌ها داوری را به مردم وا می‌گذاریم. مردم خودشان می‌آیند و می‌شنوند و راه را انتخاب می‌کنند. اما علی‌ای‌حال، اینکه بگوییم همه اینطور هستند که حرفشان غیر از عملشان است، اینطور نیست. حضور، اقدام و کارهایشان هم همه به نظرم قصد خیر داشته است. معتقدم قاطبه مسئولان جمهوری اسلامی با قصد خیر و خدمت بوده‌اند. البته برخی‌ها خیلی کم موفق شدند و برخی هم خیلی موفق شدند. به نظرم به طور کلی اینطوری باید اشاره کنم.

البته بحث من بیشتر بحث اندیشه‌های امام و خط امام بودن درعمل است.

در عمل هم همین است. اگر می‌گوییم آرمان‌های جمهوری اسلامی یعنی آرمان‌های امام و اگر می‌گویم که ما رسیده‌ایم به بعضی از آرمان‌ها مثل استقلال و امنیت یعنی به آرمان‌های امام رسیده‌ایم. اما اگر می‌گویم بعضی از قانون‌گریزی‌ها وجود دارد یعنى به اندیشه امام در این ساحات عمل نشده است. امام می‌فرمایند دو تا حکومت در تاریخ صد درصد مبتنی بر قانون بود. یکی حکومت پیغمبر و یکی حکومت علی و می‌فرمایند ما همه باید به قانون برگردیم. خودشان هم می‌گویند اگر در شرایط بن بست‌های اول انقلاب و جنگ مسئولان آمدند و از من خواستند بعضی کارها را انجام دهم که بن‌بست‌های قانونی ما رفع شود بعد از دوران جنگ همه باید به قانون برگردیم و حکومت را حکومت قانونی بکنیم. ما کسی فراتر از قانون نداریم. همه ارگان‌های ما طبق قانون است. وقتی می‌گویم ما به سمت آرمان‌های جمهوری اسلامی قدم‌هایی برداشته ایم یعنی در حیطه آرمان‌های امام هم قدم‌هایی برداشته‌ایم.

دغدغه‌ها و نگرانی‌های امام را اگر بخواهید الان به ترتیب اهمیت بگویید واقعا برای آینده پیشرفت جمهوری اسلامی دغدغه امام کدام است؟

گفتم که انقلاب ما زنده است. انقلاب ما هنوز که هنوز است زنده است و معنا کردم و گفتم زنده بودن یک انقلاب به این است که اهداف و آرمان‌های آن انقلاب، اهداف و آرمان‌های نسل‌های بعد هم باشد. اگر فرض کنید آرمان انقلاب ما این بود که همه در خانه‌های اندازه هم زندگی کنند، می‌گفتیم که آن انقلاب مُرده است. چراکه امروز قاطبه ملت این را قبول ندارد و می‌گوید هرکسی بالاخره توان، کار و زندگی خودش را دارد. یکی دوتا و دیگری سه تا بچه دارد. اما وقتی به آرمان‌های انقلاب خودمان نگاه می‌کنیم، مى بینیم هر کسی در این نظام رأی آورده و هرکسی بخواهد رأی بیاورد باید به همان آرمان‌ها برگردد و از آزادی بگوید. باید از استقلال، امنیت، عدالت، ظلم ستیزی و رفع تبعیض بگوید. این نشان می‌دهد که انقلاب ما هنوز زنده است و همچنین نشان می‌دهد که انقلاب ما هنوز به هدف اصلی خودش نرسیده است. لذا اگر امروز در محضر امام هم باشیم، امام هم دغدغه‌هایشان همان دغدغه‌های انقلاب خودشان است. همان دغدغه‌هایی است که از ابتدا داشتند.

اگر امروز امام بیایند از فساد فریاد خواهند زد. اگر امروز بیایند باز هم ندای آزادی سر خواهند داد. اگر امروز بیایند باز هم مردم را به وحدت کلمه و ایمان به خدا فرا می‌خوانند. اگر امروز بیایند باز به دولتمردان ما می‌گویند که هوشیار باشید و هوای مستضعفین را داشته باشید. مستضعفین در مقابل مستکبرین. ما اگر مشکل داریم می‌گوییم استکبار و استضعاف نباشد. امام اگر امروز هم باشد می‌گوید که حواستان به دنیاطلب‌ها باشد. من تاکید می‌کنم اسلام با ثروت مخالف نیست. اسلام با پولدار جماعت مخالف نیست. کمونیست‌ها هستند که مخالفند (البته خودشان معتقدند که ما مخالفتی نداریم بلکه می‌خواهیم همه ثروتمند باشند) اسلام حضرت خدیجه‌ای دارد که همسر پیغمبر و از عالی‌ترین مقامات اسلام است و ثروتمند و زن و اهل کار، اشتغال و حضور در اجتماع است. پس اسلام با ثروت مخالف نیست ما با دنیاطلبی و فساد مخالف هستیم. کسانی که دنیاطلب هستند یعنی همّشان دنیایشان است. امیرالمومنین صفاتی برای اینها می‌شمارد که به درد یک دولتمرد می‌خورد و امام هم اگر امروز بود همین‌ها را مى فرمود. دنیاطلبان کسانی هستند که در دوره سختی پای شما نمی‌مانند. هرجا منفعتشان اقتضا کند، هستند. «الاخاء فی الشده و الرخاء» دوستی در سختی و آسانی باهم است. ولی کسی که دنیاطلب است در اوضاع خوب هست ولی وقتی شرایطتان به هم بخورد، نیست. دنیاطلب بیش از همه نسبت به حکومت طلبکار است. دنیاطلب بیش از همه ناسپاس است. حواسمان باشد در ساختار حکومت مال دار اشکالی ندارد بلکه مال پرست اشکال دارد. ثروتمند اشکالی ندارد، مفسد اشکال دارد. مال دوست اشکال دارد.

مساله بعدی، در مورد رهبران جامعه اسلامی است که باید در حد متوسط اجتماع زندگی کنند. بله، امکاناتشان زیادتر است. طبعا کسی که حاکم است دستش بازتر است و عرفا هم می‌تواند اموال بیشتری داشته باشد و بهتر زندگی کند ولی رهبران جامعه اسلامى باید سطح زندگی‌شان را کنترل کنند. امام سطح زندگی‌شان را کنترل می‌کردند. شاید مردم ما ندانند که امام اگر می‌دیدند چراغی را که سوخته، عوض کرده‌اند و یک چراغ بهتر گذاشته‌اند، می‌گفتند که چرا عوض کرده‌اید؟ شاید مردم ما ندانند، امام خرج زندگی شخصی‌شان را هفته به هفته چک می‌کردند. یک هفته زیاد شده بود پرسیدند که چرا خرج زندگی من این هفته زیاد شده است؟ مردم برای امام صندوق صندوق طلا هدیه می‌فرستادند که نه وجوهات است و نه خمس و نه زکات و نه خرج خاصی و نه برای جبهه بلکه برای شخص امام. هدیه، طیب و طاهر. یک پیرزنی از اصفهان یا مردی از کردستان که برای امام هدیه می‌فرستادند. امام با آن اموال می‌توانستند بهترین زندگی را برای خودشان درست کنند. ولی خودشان را کنترل می‌کردند. نسبت به دمپایی‌شان حساس بودند. نسبت به برقی که در خانه‌شان روشن بود، حساس بودند. نسبت به رفت و آمدشان حساس بودند و می‌گفتند اگر قرار است این طرف و آن طرف بروم و خرجی بر بیت‌المال بیاید و نفع آنچنانی نیاید، نمی‌روم. نسبت به تک تک دارایی‌هایشان؛ لباس‌هایشان از اول معلوم بود که دو، سه تا لباس داشتند و همین‌ها را می‌شستند و می‌پوشیدند. این در زندگی شخصی‌شان و در زندگی عمومی‌شان هم همینطور و مسئولان ما و مسئولان آن زمان هم همینطور بودند. ساده‌زیستی به این معنا که مسئول هرچه قدر مقامش بالاتر می‌رود باید کنترلش بیشتر باشد. ما نمی‌گوییم که مال ندارید. دارید، مال حلال هم دارید اما باید هوشیار باشید. مسئول باید در حیطه قشر متوسط جامعه زندگی کند. دارایی‌اش هم بیشتر باشد باید خودش را کنترل کند. یک وقت کسی است که مال دارد و دلش می‌خواهد که خانه خوبی بخرد که نوش جانش. اما کسی که مسئول است مردم از او توقع دارند. ما روحانیت هم همین‌طوریم. ممکن است کسی به من روحانی یک عالمه پول هم بدهد ولی من باید مراقبت و کنترل کنم چون مردم از من توقع دیگری دارند. لذا امروز اگر امام بود حرف‌هایشان همان بود. اگر امروز امام بود فریاد آزادی سر می‌داد که مردم راحت بتوانند حرفشان را بزنند و راحت‌تر از این بتوانند حرفشان را بزنند. اگر امام امروز بود همان فریادهایی که در سال ۵۷ زد و مردم را پشت سر خودش بسیج کرد، می‌زد و مردم را بسیج می‌کرد. امروز هم الحمدالله کلیت نظام جمهوری اسلامی خودش را وابسته به همان آرمان‌ها می‌داند. فساد هست، فسادهای زیاد هست که باعث سرافکندگی است اما در مجموع که نگاه کنید معتقدم که کارنامه ما، کارنامه نظام جمهوری اسلامی، کارنامه مقبولی است و ان شاءالله بهتر و جلوتر هم خواهد رفت.

به بحث فساد اشاره فرمودید که زیاد است و من اعتقاد دارم که باز به خاطر این است که مسئولان ما از اندیشه امام فاصله گرفته‌اند وگرنه منِِ مسئول باید بدانم که به هر حال تا یک حدی می‌توانم ثروت داشته باشم و به خاطر جایگاهم تا حدی می‌توانم پشتوانه مالی داشته باشم و فامیل و دوستانم را بیاورم. اما وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که همه دم از این می‌زنند و تلاش هم در این زمینه شده است و شاید در ریل خوبی هم قرار گرفته باشیم ولی فساد اقتصادی را مردم سوال دارند. چرا آنقدر فساد اقتصادی زیاد است؟ اگر می‌گوییم که حامی مستضعفان هستیم با این فسادها همخوانی ندارد؛ این تبعیض‌ها چیست؟

یقینا نمی‌خواند و ما باید بررسی کنیم که چه شد که این فسادها شکل گرفت؟ هم آسیب‌شناسی کنیم و هم اینکه نباید به صرف عدالت افراد بسنده کنیم. این خیلی مهم است. دنیا در این مسیر پیش رفته. ما می‌گوییم که مسئول باید عادل باشد و عدالت داشته باشد. آیا صرف اینکه این آقا عادل است و حقیقتا هم ۲۰ سال با او بوده‌ایم که نمازش اول وقت و روزه‌اش همیشگی بوده است و همه چیزش درست و خمس و زکاتش را می‌داد، آیا دلیل می‌شود که من بدون نظارت و قانون، ده‌ها و صدها و هزاران میلیارد پول مردم را در اختیارش قرار دهم که هرکاری خواست بکند؟ دنیا، در این مسیر فکر کرده و جلو رفته است. ما باید با وضع قانون از تحقق فساد پیشگیری کنیم. با قانون باید پیشگیری کنیم. معنا ندارد که شما پولی را به کسی بدهید و قانون و ناظر و بازرس برای آن وجود نداشته باشد. شما بدانید که ریشه تمام فسادها، مشکل قانونی است. شخص، گمراه شده و اشتباه کرده و چه بسا خودش هم نفهمیده. بعضی از این فسادها را که پیگیری می‌کنید، می‌بینید که دست مسئول بانکی رسیده که خود مسئول شعبه بانک نفهمیده که دارد چه‌ کار می‌کند. چون فهمیده‌اند این آدم از حیث فهم و شعور و دانایی پایین است و او را دور زده اند. اینکه در حکومت خودمان می‌بینیم فسادهای سرسام آور شکل گرفته، به خاطر فقر قانونی است. باید در مبارزه با فساد، افراط و شعار و داد و بیداد را کنار بگذاریم و عمل بکنیم و در این رابطه ببینیم که دنیا چه کرده که جلوی فساد را گرفته. دنیا چه کرده و ما چرا نتوانسته ایم؟ و با راهکارهای قانونی و وضع قوانین ضدفساد جلوی فساد را بگیریم. اینها کارهای تخصصی برمی دارد و کار منِ آخوند عمامه به‌سر نیست. من فقط می‌توانم بگویم که اسلام گفته است ایهاالناس مال مردم، مثل آتش در دست شما می‌ماند، مراقب باشید. ایهاالناس حواستان باشد و من می‌توانم این را بگویم اما راهکارهای اجرایی اش هزار تا سوراخ و سنبه دارد که به عقل من نمی‌رسد. ما باید در زمینه مبارزه با فساد کار را به کاردان بدهیم و قوانین را درست تصویب کرده و برخورد کنیم.

شفافیت هم در این میان موثر است.

همه مواردی که گفته شده؛ شفافیت اقتصادی، جلوگیری از قاچاق و مواردی که همه مردم بلد هستند اما«رَحِمَ ا... امْرءً عَرَفَ قَدْرَهُ وَلَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَهُ»، راهکارهای علمی را رها کرده‌ایم. شما که می‌خواهید یک پُل بسازید به من نمی‌دهید که بسازم و من خودم هم قبول نمی‌کنم. چراکه چیزی است که قرار است ساخته شود و ماشین از روی آن رد شود. بنده بگویم چهار تا آجر را بگذار اولین ماشین که رد شود، می‌ریزد. اما اموری که کمّی نیست، یک بازخورد دودوتا چهارتای ریاضی هم ندارد. هرکسی هیچ چیز هم بلد نباشد را می‌توانید آنجا بگذارید. مثلا شما در اداره با فساد مبارزه کن! اما اینها هم راه و روش و دودوتا چهارتا دارد و مقابله با اینها هم روش خاص خودش را دارد. امروز از وقتی که شوک سه هزار میلیارد تومان آمد تا امروز همه جا شعار فساد فساد بلند بوده است. مردم دیگر از حرف و شعار فساد خسته شده اند. دیگر گوش نمی‌کنند. من خودم از قبل از سه هزار میلیارد هرجا که سخنرانی داشتم یکی از تاکیداتم بر همین مساله فساد بود. اما الان دیگر جواب مردم، پوزخند است. بالاخره شما یک حکومت هستید. ۵ سال یک فاجعه را به عنوان ساختارهای فسادزا شناسایی کرده‌اید. بالاخره یک‌بار، دوبار فریاد می‌زنید و مردم می‌گویند احسنت و پشتتان هستند. ولی وقتی ۱۰ سال قرار است همینطور از فساد بگویید و هیچ کاری نمی‌کنید این دیگر نشان از ناتوانی شماست. دیگر نباید از فساد دم بزنید بلکه باید مثل ما پایین بنشینید و یک عده دیگر که بلد هستند آنها کار را انجام دهند. ما شعارزده شده‌ایم و متاسفانه موضوعات را که مطرح می‌کنیم، شروع به بزرگنمایی و شعاردادن می‌کنیم و دیگر از شعار خسته می‌شویم و مردم هم خسته می‌شوند و دیگر کنارش می‌گذاریم و فاسدان هم کار خودشان را انجام می‌دهند. لذا در کل باید از شعار کم کرده و به عمل بیفزاییم. بپذیریم که حکومت تشکیل داده‌ایم. یک سری از لوازم، لوازم حکومت است. یک وقتی می‌گوییم حکومت جمهوری اسلامی. جمهوریت یک معنا و اسلام یک معنایی دارد اما حکومت هم یک لوازمی دارد. اینکه من می‌گویم انقلاب ملت ایران، براى آب و نان نبود به این معنا نیست که اگر شما حکومت تشکیل دادید باز هم وظیفه آب و نان مردم را ندارید. حکومت محمدرضا پهلوی هم که باشد همین آب و نان را باید تامین کند. شمر هم حکومت تشکیل دهد، آب و نان را باید تامین کند. ما باید بپذیریم که ما حکومت هستیم و ما باید حل کنیم چون کس دیگرى نیست که بخواهد حل کند. اما شعار پشت شعار و حرف پشت حرف و اعلام همیشگی و وعده مقابله با آن و بعد از سه هزار میلیارد به هشت هزار برسیم و از هشت تا به ۱۲ هزار میلیارد برسیم و بعد هم دروغ و راست قاطی شده. اینها قابل تحمل نیست. روحانیت یک عمر در منابر براى مردم خوانده است که امیرالمومنین فرمان داد که قلم‌ها را نازک کنید. (چون قلم را در دوات می‌زدند و می‌نوشتند)، گفت که قلم‌ها را نازک کنید، فاصله خط‌ها را کم کنید. این حکومتی است که ما خبرش را دادیم و بعد ما در زندگی امام می‌دیدیم. امام نوشته‌های خود را کنار روزنامه می‌نوشتند و به دفترشان می‌دادند. بالاخره اینها مشکلاتی است که با آن روبه رو هستیم و مردم دیگر از اینکه بخواهم بگویم فساد اینطور و آنطور است، خسته شده اند. دیگر اگر مردم عمل نبینند حق دارند که عصبانی و معترض شوند و به بی کفایتی مسئولان شان حکم کنند.

اما پاسخگو هم نیستند. بالاخره باید یکی این مشکل را بپذیرد. یکی از اصول امام همان پاسخگویی مسئولان به مردم است.

بالاخره همین است و باید بیایند و مقابله کنند و به مردم خبر دهند. البته من خبر دارم که بعد از شوک‌های فساد اقتصادی که به‌وجود آمد که از بی‌نظمی و بی‌تدبیری برخی از مسئولان بوده است، امروز دیگر راه‌ها بسته شده و شما یقین بدانید و من احتمال بسیار می‌دهم که دیگر شاهد آن فسادها نخواهیم بود و فسادها به طور بسیار زیادی کم خواهد شد.

حاج آقا! در بحث حضور زنان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی نمونه‌هایی را از امام سراغ داریم. نمونه: پیام معروفشان به گورباچف که خانم دباغ و آیت ا... جوادی آملی بردند و حضور خانم دباغ در مدیریت‌های آن زمان، ناشی از همین نگاه ایشان است. نگاه امام نسبت به مدیریت زنان چطور بود و الان فکر می‌کنید که در کابینه دولت دوازدهم باید زن وزیر حضور داشته باشد؟

ببینید! در مساله حضور زنان از حضرت خدیجه(س)نام بردم. حضرت خدیجه زنی بود که کسی نمی‌تواند کوچک‌ترین نکته‌ای را به دامان شریف ایشان واصل کند. الگوی یک زن مسلمان بود. صرفا از نظر امام در مورد زنان نگویید بلکه عمل امام را ببینید. پیش از انقلاب چه کسی بود که فرمان داد زنان هم در خیابان بریزند؟ آیا این با آن نگاهی که می‌گوید زن در خانه و پشت در باشد، سازگار است؟ چه کسی بود که گفت زن‌ها در خیابان بریزند؟ چه کسی بود که گفت زن‌ها باید توان دفاعی پیدا کنند و در جبهه‌ها بجنگند؟ استدلال هم داشتند. ما در فقه خودمان می‌گوییم جهاد دفاعی بر مرد و زن واجب است. یعنی اگر دشمنی حمله کرد و خواستید دفاع کنید زن نمی‌تواند بگوید «لاجهاد على المرأة»؛ همه علما اتفاق دارند که جهاد دفاعی بر زن هم واجب است و زن هم باید دفاع کند. حالا امام پرسیدند و گفتند چطور ما می‌گوییم بر زن جهاد دفاعى واجب است، درحالی که یک عمر در خانه باشد و چیزی بلد نباشد؟ اگر شما از اول او را در خانه نگه دارید و فردا که اتفاقی افتاد بگویید برو دفاع کن، چگونه دفاع کند؟ گفتند که زن باید بیاید و دفاع را یاد بگیرد اما با رعایت موازین شرعی. به گفته امام تمام مقصد ما اسلام است. موازین شرعی رعایت بشود و موازین شرعی هم منعی از این مطلب نمی‌گذارد. اما ببینید! نگاه به زن در طول تاریخ تغییر کرده و هنوز که هنوز است ما به یک حد مستقری نرسیده‌ایم. شما ببینید اروپا کی به زنان خود حق رأی داد؟ آمریکا کی به زنانش حق رأی داد؟ این تغییرات همیشگی بوده و هست و به تعبیر یکی از بزرگان که فرمودند اینکه زنان بنشینند تا مردان حقشان را به آنها بدهند، کارشان را به عقب می‌اندازد. خودشان متعهدانه، متدینانه باید در عرصه‌ها حاضر شده و خودشان را اثبات کنند و ان‌شاءالله پیش بروند. بالاخره زنان جامعه امروز آگاه هستند و دانشگاه رفته‌اند. ما بعضی از کارهایمان با بعضی از کارهایمان نمی‌سازد. اگر قرار است زن در خانه باشد پس چرا راه را برای اینکه به دانشگاه برود، باز می‌کنیم؟ حرف من این است که ما تناقضاتی داریم. از اول باید تکلیفمان را روشن کنیم. اگر قرار است به زن پُست ندهیم و کار نکند و شغل نداشته باشد و در خانه باشد از اول نگذاریم که از ۱۸ سالگی به دانشگاه برود و رشته مهندسی و فنی درس بخواند که در ازدواجش هم ۴، ۵ سال تاخیر بیفتد و آخر سر هم هرجا برود بگویند که به زن کار نمی‌دهیم و برو خانه بچه داری ات را بکن! آن‌وقت از هر دوتایش می‌مانیم. اگر قرار است به زنان کار ندهیم خب از اول نگذاریم به دانشگاه برود. ولی اگر قرار است کار بدهیم و بگوییم خوب است به دانشگاه برود. باید بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی فکری به حالش بکنیم. اما از همه جهات با مشکل روبه رو هستیم. این هم شایسته نیست که زنان و دخترانمان را در یک فضای فاسد بفرستیم. بالاخره از بعضی موارد مطلع هستیم و باید نسبت به اینها دغدغه داشته باشیم. مردم هم نسبت به این مساله دغدغه دارند. خود یک پدر، شوهر و خود یک زن. برخی از زنان مجبور هستند که در بعضی از فضاها کار کنند. امروز یکى از دغدغه‌های دنیای غرب این است که به زن‌ها ظلم می‌شود و از آنها سوءاستفاده می‌شود. باید از اول راهی که غرب رفت و حالا در پی اصلاح آن است را نرویم. ما که داریم می‌بینیم، پس از اول اصلاح شده جلو برویم وتجربه‌های غرب را پیش چشم خودمان داشته باشیم. امروز من می‌دانم برخی از زنان اجبارا در محوطه و محیطی کار می‌کنند که به آنها ظلم شده و از آنها بهره برداری‌های غلط می‌شود. این را هم خود زنان باید دغدغه داشته باشند. بالاخره اسلام، حدودی را میان زن و مرد قرار داده. ما معتقد هستیم که زنان در انقلاب بودند، هستند و خواهند بود. در تمام کشور باید از آنها استفاده شود اما نه با نگاه لاابالی غربی. ما عقیده مان این است که خود زنان رنج می‌برند ونمی پذیرند. حالا اگر کسی خواست، خواست خودش است و ما کاری نداریم. ولی کسانی که برنامه ریزی می‌کنند اولا باید سازوکار تصمیم گیری‌شان واحد باشد و بالاخره به یک تصمیمی برسیم که به آن تناقضی که گفتم، نخوریم. مراقب هم باشیم که یک وقت با مشکلات دیگری روبه‌رو نشویم.

درواقع امام هم با تفکیک جنسیتی مخالف بود.

ببینید! در زمان امام والده ما به دانشگاه رفتند و درس خواندند. امام یک مرجع تقلید بود. یک انسانی که کسی در تدین او هیچ شبهه‌ای ندارد. کسی در غیرتش هیچ شبهه‌ای ندارد. امام خیلی غیرت دینی داشت. دختر امام خانم مصطفوی، جمعیت زنان جمهوری اسلامی را به عنوان حزب تاسیس می‌کنند. کاملا فعالیت می‌کند، گروه تشکیل می‌دهد، آدم جمع می‌کند، سخنرانی می‌گذارند و جلسه برگزار می‌کنند. والده من به دانشگاه می‌روند و درس می‌خوانند و بقیه دختران خانواده امام هم می‌رفتند و درس می‌خواندند اما با همه این حرف‌ها امام می‌گفتند پسری که بالغ شده در جلسه‌ای که دختران پیش من نشسته‌اند، وارد نشود. یعنی مرز هم بود. بچه‌ها که بالغ می‌شدند می‌گفت دختران که می‌آیند شما دیگر نیایید چون اینها می‌خواهند راحت باشند. اما از آن طرف همین دختران همه آزاد بودند که به دانشگاه بروند و فعالیت کنند و در خیابان‌ها بروند. قبل از انقلاب، تظاهرات می‌کردند. والده ما، بچه به بغل در خیابان تظاهرات می‌کرده و می‌آمده. اصل قصه دیوارکشی به والده ما برمی‌گردد که به امام گفتند در کلاس ما حدفاصلی گذاشته‌اند و دیواری کشیده‌اند. امام می‌گویند که بیخود این کار را کردند. والده ما می‌گوید که صورت بدی دارد که اینطوری خط کشی کنند. امام پدر ما را می‌خواهد. به پدرم می‌گوید که بررسی کنید و جلویش را بگیرید. بعد از آن آیت‌الله خامنه‌اى در نماز جمعه به این مطلب اشاره می‌کنند که ما مخالف دیوار کشیدن هستیم. ما نمی‌خواهیم در دانشگاه‌ها دیوار بکشیم. مساله این است که وقتی امام را مدنظر قرار دهیم، امام در غایت عمل به وظایف شرعی بود. یعنی امام سر مساله شرعی با کسی کوتاه نمی‌آمد. این در خانواده بود، در بیرون از خانه بود، در نوشته‌هایشان هم هست. بعضی وقت‌ها که امام به مسئولان انذار می‌دهند می‌گویند نگذارید وظیفه شرعی برای من ایجاد شود. می‌دانید که اگر وظیفه شرعی احساس کنم کوتاه نمی‌آیم ولو کل دنیا و تاریخ بر علیه من شوند. امام کسی نبود که به خاطر مصلحتی یک حکم خدا را کنار بگذارد بلکه سفت و محکم می‌ایستاد. یعنی واقعا به احکام‌الله معتقد بود. با این حال ببینید که در زمان خودِ امام، در مقابل چشم امام و آگاهی امام و اجازه امام، دختر ایشان جمعیت تشکیل می‌دهد و کار سیاسی می‌کند. نوه‌های امام، عروس امام، دانشگاه می‌روند و می‌آیند و آزاد هستند. قبل از انقلاب برای حضور در اجتماعات آزاد بودند. اینها همه در زندگی امام بود و هست. متاسفانه نسل جوان ما امام را نمی‌شناسد و ما نتوانستیم امام را به نسل جوان بشناسانیم. هرکسی گوشه‌ای از امام را گرفت و تبلیغ و بزرگ کرد. مردم بی سبب به کسی اعتماد نمی‌کنند. بی سبب به کسی عشق نمی‌ورزند. الکی زیر پرچمی نمی‌روند. همان جوانانی که امروز میانسال هستند، همین ها، عاشق امام اند. همین مسئولانی که شما به آنها رأی دادید و امروز خیال می‌کنید دو سر یک راه هستند و یکی این طرف و دیگری آن طرف، هر دوی اینها، عاشق امام بودند و به امام عشق می‌ورزیدند و عاشقانه امام را دوست داشتند. جوان امروز می‌گوید چرا و چی بود؟ اما نمی‌تواند منکر این شود که پدرش عاشق امام بود و دوستش داشت. ما امام را نشناختیم و نتوانستیم آن‌سان که شایسته و بایسته بود امام را به نسل جدید خودمان معرفی کنیم. امام، پیشتاز بود و جلو می‌رفت. متحجر نبود و اگر روزی در تفسیر امام خواستیم متحجرانه حرف بزنیم، بدانیم این حرف امام نیست. امام پیشتاز بود و جلوی صف می‌رفت. امام حرکت می‌کرد. امام مردم را در خیابان می‌کشاند. اگر بخواهیم جوری امام را تفسیر کنیم که مردم بروند در خانه هایشان بنشینند و عقبگرد کرده و متحجرانه رفتار کنیم، بدانیم که اگر اسم امام را هم بگوییم اما راه و رسم امام این نبود. امام همه را به حرکت می‌کشید. کسی که زیر پرچم رهبری امام می‌رفت، خیال می‌کرد او دارد همه را با خودش بالا می‌برد. اینها مطالبی بود که باید تلاش کنیم و به نسل بعد منتقل کنیم. ان‌شاءالله .

همین امام نگاهش به شادی جامعه و نشاط مردم هم بود. ولی الان یکی از دلنگرانی‌های مسئولین این است که ۷۰ درصد مردم دچار افسردگی اند. نبود این نشاط و این که برخی دوست ندارند مردم شادی داشته باشند با اندیشه امام چقدر فاصله دارد؟

ببینید! یک وقت می‌خواهیم شادی را به صرف خنده، قهقهه، لهو و لعب معنا کنیم که این شادی است و من هم منکر این نیستم که برخی دوست دارند این‌طوری شاد باشند اما این شادی‌ها زودگذر است. این شادی نیست، شادی در اثرگذاری است. شادی معلول وجود است. یعنی اثر. اگر کسی احساس کند دارد در عالَم اثر می‌گذارد، یا امید اثرگذاری در عالم داشته باشد، این شاد است. اما اگر کسی احساس کند که منفعل است و دارد همین‌طور اثر می‌گیرد و بقیه برایش تعیین تکلیف کنند و او را این طرف و آن طرف می‌کشانند، ممکن است که با روانگردان هم قهقهه‌ای سر بدهد اما آنی است. ناامیدی و یأس شادی را از جامعه می‌برد. نشاط، رهن این است که جامعه فکر کند دارد تاثیر می‌گذارد. اینکه امام مردم را فعال کرده بود، حقیقتا نیرو بود و همه را در صحنه آورده بود. فضای انقلاب یک فضای پرتحرک و تاثیرگذار بود. من اگر احساس کنم صبح که از خانه بیرون می‌آیم در جامعه‌ام، در زندگی خودم، فرزندم وهمسرم، تاثیر می‌گذارم این یک نوع شادی حقیقی است. من اگر به حال یک فقیر و کودک کار گریه می‌کنم، این شادی است. گریه من به حال مستمندان و مستضعفان شادی است و غم و گریه نیست. و آن قهقهه‌هایی که از قرص و افیون می‌آید، عین ناکامی و ناراحتی و غم است. لذا راه حل همین است. شما می‌بینید شور و نشاط را در ایام انتخابات. در همه جبهه ها، در همه این تجمعات خیلی مهم بود.

حاج آقا! الان آنچه که من خودم به عنوان یک خبرنگار در جامعه می‌بینم، متاسفانه حتی در مجامع عمومی ما که متعلق به بیت‌المال و نظام جمهوری اسلامی است، آرام آرام می‌بینیم که عکس حضرت امام هم آنچنان که باید باشد نیست. در همین قم، قبلا وارد قم که می‌شدیم، تمثال حضرت امام را در کوى و برزن می‌دیدیم اما الان که نگاه می‌کنیم اینها تحت تاثیر قرار گرفته. درواقع می‌خواهم یک انتقاد به کسانی که خط امامی و در مسند هستند، بکنم. بعضا رئیس جمهور، وزیر، معاون اول هستند ولی این واقعا دغدغه خودم شده است که می‌بینم عکس حضرت امام به عنوان یک نماد و بنیانگذار که همیشه باید در سردر موسسات و ادارات بدرخشد کمرنگ شده است. واقعا وظیفه ما چیست؟ اگر بخواهیم اینها را رسانه‌ای کنیم شاید ظاهر خوبی نداشته باشد. شما راهکاری بفرمایید؛ چه توصیه‌ای دارید که ضمن اینکه پایبند به اصل و رسم حضرت امام به عنوان اندیشه برتر و متعالی و خدامحور و تکلیف مدار هستیم، حتی در ظاهر و شکل هم یاد امام همیشه در اذهان و در منظر عمومی باشد؟

حالا که از حیث عکس ممکن است یک وقتی کمرنگ یا کمرنگ‌تر شده باشد ولی به طور کلی من این مساله را الان بحرانی نمی‌دانم. خصوصا با تاکیداتی که همه جریان‌ها دارند نسبت به اینکه ما پیرو راه امام و اندیشه امام هستیم، این را یک مساله بحرانی نمی‌دانم. ولی ذکر امام، امروز راه اصلاح جامعه است. استمرار نظام بدون نام امام ممکن نیست. باید تلاش کنیم اسم امام را زنده نگه داریم تا روش امام را هم زنده نگه داریم. شخص امام حسین(ع)برای ما اهمیت دارد ولی مهم‌تر از آن مکتب حسین(ع) است. اما مکتب حسین(ع) را اگر بخواهیم نگه داریم باید نام حسین(ع) را هم زنده نگه داریم. امام هم که یک پیرو بود و پرچم ائمه را در قرن اخیر برداشته، ما برای اینکه راه او را استمرار دهیم، باید پرچم داشته باشیم که همان نام امام است. همان‌طورکه رهبری فرمودند: «این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست». امروز الحمدالله گام‌های خیلی خوبی برداشته ایم و مسیرهای خیلی خوبی را طی کرده‌ایم و اگر اتحاد خودمان را حفظ کنیم در کنار هم و همه با هم نام امام را به عنوان پرچم عقیده خودمان قرار دهیم، ان‌شاءالله بهتر از این است که بخواهیم صرفا دغدغه عکس داشته باشیم. بالاخره ممکن است برخی کلا با عکس گذاشتن مخالف باشند و بگویند که عکس لزومی ندارد. علی ای حال آنچه مهم است، راه است و در مورد عکس هم مردم غیر از نهادها و ارگان‌ها، عکس امام را در قلب خود دارند و به نام امام علاقه دارند. ما هرجا که می‌رویم و هر سفری که می‌رویم با محبت‌های عجیب و غریب مردم مواجه می‌شویم. خودمان می‌دانیم که ما کسی نیستیم و کوچک‌تر از این حرف‌ها هستیم و این علاقه مردم محبت به امام است. ان‌شاءالله که بتوانیم راه و خط امام را بشناسیم و استمرار دهیم. ان شاءا... همان ایمان و وحدت کلمه‌ای که در ابتدای انقلاب بود باز هم دست ما را بگیرد و پیش برویم.

حضرت امام می‌فرمایند «میزان، رأی ملت است»، اما برخی از همین‌ها که مدافع امام و اندیشه‌هایش هستند، رأی را تفکیک می‌کنند. آیا نگاه امام به رأی مردم فقط برای نظام مقبولیت بود؟

ببینید! چند تا از این مسائل هست که باعث شد بحث اجتهاد در اندیشه امام مطرح شود. این موضوعات، موضوعات نظری است. اگر من هم اینجا اظهار نظر کنم، به عنوان یک نظر خواهد بود، چون امام به صراحت این گزاره را که مشروعیت است یا مقبولیت است، در کلام خودشان نداشتند. دو گروه که هر دو هم به اندیشه‌های امام وفادار و معتقد هستند، در این مساله بحث کردند. فقط هم این مساله نیست، بلکه مسائل دیگری هم هست، مثل مساله جایگاه شورای نگهبان، مساله خود اصل جمهوریت نظام و انتخابات؛ خیلی‌ها آمدند و درباره اینها بحث کردند. اینها زیرمجموعه همان بحث اجتهاد در اندیشه امام است. اجتهاد در اندیشه امام می‌گوید امام، منحصر به یک جریان نیست. آثار و صحیفه امام موجود است، هرکس طبق متد اجتهاد بیاید و ورود پیدا کند، نظر او به عنوان یک نظر در کنار دیگر نظرات باید پذیرفته شود. موسسه تنظیم و نشر آثار امام وظایف خاص خودش را دارد؛ باید بگوید این متن دروغ یا از امام نیست. ولی اگر کسى بررسی کرد و عبارت‌های امام را کنار هم گذاشت و گفت رأی مردم مقبولیت نظام را می‌آورد، شما نمی‌توانید از منِ علی خمینی بپرسید که آیا امام این را می‌گوید یا نه؛ او اجتهاد کرده و اجتهادش باید در متد اجتهاد بررسی شود. من هم اجتهاد خاص خودم را باید داشته باشم. من هم حرف خاص خودم را باید داشته باشم و کسان دیگر هم همین‌طور. این مساله‌ای که شما مطرح کردید، یک بحث نظری است. ممکن است لوازمی هم داشته باشد. وقتی به حیطه لوازم می‌آید، بحث عملی و سیاست مطرح می‌شود که آن راه‌های مختلفی است. مردم می‌آیند، انتخاب می‌کنند، حرف می‌زنند و کارشناسان بحث می‌کنند ولی این همان زیرمجموعه اجتهاد در اندیشه امام است که بحث بسیار مهمی است و آن هم می‌طلبد که وقت دیگری مفصل با هم بحث کنیم.

در فضای مجازی به اسم حضرتعالی کانال‌هایی هست؛ آیا اینها رسمیت دارند یا ندارند؟

من به‌شخصه هیچ فعالیتی در فضای مجازی ندارم؛ نه به این معنا که فضای مجازی را نگاه نمی‌کنم که در حد خودم مثل بقیه کسانی که امروز در جامعه زندگی می‌کنند، نمی‌توانم بگویم که با فضای مجازی قهرم و نمی‌بینم؛ به ویژه اینستاگرام و تلگرام را نگاه و دنبال می‌کنم، اما خودم به عنوان خودم هیچ صفحه و فعالیتی ندارم. می‌دانم که صفحه‌های مختلفی هم به نام بنده درست شده که باز تا آنجا که من خبر دارم، خودشان هم مدعی نیستند که بنده اداره می‌کنم. به هیچ‌کس هم توصیه نکرده‌ام که این فعالیت‌ها را به نام من انجام دهد. فلذا مطالبی هم که گذاشته می‌شود، اگر کسی جایی به نام بنده مطلبی گذاشته باشد، اصلا درست نیست.

 

 

نظر شما