یادداشتی از مالک رضایی ؛

اگر اسماعیل، یک تسلیم بود ،ابراهیم، یک تصمیم بود

|
۱۳۹۶/۰۶/۱۱
|
۰۵:۴۷:۵۰
| کد خبر: ۶۰۷۸۶۴
اگر اسماعیل، یک تسلیم بود ،ابراهیم، یک تصمیم بود

دل که آهنگ نیستان جمع کرد ،سخن را ،حلاوتی دیگر است.از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت.خسی درمیقات شو تا  کسی در میعاد شوی.که این توحید با آدمی چه ها که نمی کند! گاهی هیچت می کند و گاه همه چیز .میشود پردۀ  چشمت پرکاهی،گاهی.می بینی هر دو جهان را به نگاهی، گاهی. و آنگاه عضوی از کنگرۀ با عظمت منا که آنجا اسماعیل به قربانگاه رفته است و چو نیک بنگریم ،اسماعیل نرفته است،ابراهیم، رفته است.

اوست که در تحقق رویایی آسمانی، همچو خورشید در آسمان ایمان می درخشد ،اگر اسماعیل در آنجا یک تسلیم است ،ابراهیم  یک تصمیم است.

ابنای بشر، متحیر از آن تصمیم فوق طاقت ابراهیم،چو بید بر سر ایمان خود می لرزند. کسی را توان درک آن عظمت نیست.فلسفی هم که در آن راه ، پویش می کند ،قوس نور است که  تیر دوزش می کند.

 آن فقط رازی میان ابراهیم و خدای ابراهیم است و گر ز راز و ناز او گوید زبان، یا جمیل الستر خواند آسمان .

فقط حکم  آسمان بود که، او را از اجرای آن تصمیم باز می داشت، اما  پدر ایمان،اینبار ملائک آسمان را به حیرت واداشته بود  

باری

به خود برگردیم. سیمرغان لاهوتی، شکار اندیشه های ناسوتی ما نمی شوند..

تکلیف ما چیست که در نمایش عظیم حج شرکت جسته ایم و نقش آدم ، ابراهیم ، هاجر ،اسماعیل و... را به تنهایی ایفا می کنیم؟ آه که واژه ها چقدر سنگین است  ،ما چقدر کوچک و راه چقدر طاقت فرسا !؟

تقدیر است که دنبالۀ راه بزرگان گیریم .با دست خدا بیعت کنیم ،هفت بار و درجستجوی معبود ،طواف خانه ی دل  انجام دهیم، هفت بار و در جستجوی آب وزندگی سعی صفا و مروه ، آنهم هفت بار .همه هفت بار!

عددی با نماد کثرت و بی نهایتی و بی پایانی  .

اما کار به اینجا ختم نمیشود.راه عرفات در پیش است، راه معرفت به خود وخدای خود.

در کجا ؟

درمحل هبوط آدم.

اینجا درنگ کن، و مده دامن امید از دست، دولتی هست که یابی سر راهی گاهی.

معرفتی بدست آر و راهی مشعر شو، که آنجا قرار گاه شعور است. وسپس به  جنگی سخت با ابلیس در رزمگاه منا  آماده باش .اما اینرا بدان که  فرماندهی این نبرد بزرگ باخورشید است. چشم را در روشنایی خوی کن ورنه خفاشی ،نظر آنسوی کن.

ظلمات است بترس از خطر گمراهی.

 تا طلوع خورشید در مشعر توقف کن و با طلوع خورشید بسوی رزمگه  منا حرکت کن ، نه یک لحظه زودتر ،نه لحظه ای دیر تر.

فرمانده تو خورشید است.تو از نور فرمان می گیری و ایمان را با تاریکی میانه ای نیست .شب پره گان تاریک اندیش، از تاریکی فرمان می برند. اما کار تو روشنی و گرمی است .

حالا جنگ با ابلیس آغاز شده است.اما کار، بازهم تمام نیست.با نبی اندر جهاد اکبریم.اصلیترین کارکه قربانی نفس است ،هنوز  باقیست،قربانی نفس.اما با نماد گوسفند و به تعبیر شریعتی آن دلیر  شیرین سخن

"چنانچه نفس خود را کشتی،قربانی کردی واگر فقط  گوسفندی کشتی،قربانی نکرده ای، قصابی کرده ای. "

دامنۀ سخن بر چینیم که به جشن پایان نمایش عشق نزدیکیم .

نمایشی که کارگردانش خداست وافتخار بازیگری اش را به من وشما داده اند. نه به اعتبار پول ومقام ومنصب و پوست ورنگ ونژاد و لعاب و....، بلکه  فقط به اعتبار انسان بودن که ازهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد گشته است. حال سرفراز از انجام  کاری پرعظمت به جمع حاجیان پیوستی حاجی.

حاجی شدی.تمام

حالا ،در کنگرۀ  عظیم منا و  کنفرانس بزرگ اسلامی، شرکت کن .

اما طوافی دیگر باقیست تابه زندگی بر گردی.لیکن عجله ای نیست، فعلا در منا هستی .جنگ با ابلیس هم  ادامه دارد .درعین حال با حجاج عالم  در این کنگره ی بزرگ گفتگو کن .

 حاجی،عیدت مبارک.از کجا می آیی؟ازتونس ،الجزایر، نیجریه ، ترکیه، مصر،سوریه،عراق ...؟

 گفتگوکن با حجاج عالم ،که درفقدان گفتگو، سوء تفاهمها بیشتر وفاصله ها گسترده تر هم خواهد شد.تو واقعی ترین سفیر ملت خود هستی حاجی  و مراد ازمستطیع بودن تواستطاعت فکر و فرهنگ توست نه استطاعت درهم ودینارتو. آنرا خیلیها دارند .

استنباط شخصی خود را در بیانی مختصر از حج باز گفتم .قید استنباط شخصی سخنی به گزاف نیست. که از این مفهوم بزرگ  هرکسی برداشت خود را دارد. هر کسی آنرا به گونه ای با جسم و جان خود در آمیخته است .اما گر بریزی بحر را درکوزه ای، چند گنجد؟

 قسمت یک روزه ای.

قسمت یک روزه ی من از این بحر بی انتها  اینست.

یقین که قسمت شما بیشتر است .انشالله

عیدتان مبارک

 

نظر شما
پرونده ویژه
بازرگانی برنا
آژانس عکس برنا
لالالند
رایتل
تشریفات شایسته
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
آژانس عکس برنا
لالالند
رایتل
تشریفات شایسته
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
آژانس عکس برنا
لالالند
رایتل
تشریفات شایسته
دندونت
سلام پرواز