یادداشتی از مصطفی فراغت،

بهترین راننده اتوبوسِ جهان!

۱۳۹۶/۰۶/۱۱ - ۱۲:۴۱:۳۲
کد خبر: ۶۰۸۰۳۷
بهترین راننده اتوبوسِ جهان!
فوتبال برای خانواده هایی که نه زندگی درست و حسابی دارند و نه تفریح بدرد بخوری یعنی زندگی،‌ یعنی امید.

فوتبال برای خانواده هایی که نه زندگی درست و حسابی دارند و نه تفریح بدرد بخوری یعنی زندگی،‌ یعنی امید. البته بازی داریم تا بازی. بازی هایی مثلِ استقلال و پرسپولیس، الکلاسیکو یا بازی های تیم ملی‌که باشد، ریتم و رنگ و بویِ زندگی هم  دلپذیرتر می شود. برای ساعتی هم که شده زندگی از رُکود و یکنواختی و استرس جدا می شود و آرام می گیرد. اصلا از یکی دو روز قبل، امیدِ به زندگی نا خودآگاه بیشتر و بیشتر می شود. چند روز قبل از بازی اگر امید به زندگی‌چیزی حدود 10 درصد باشد، روزِ بازی چند برابر می شود! حتی چند ساعت به شروع بازی، برخی زندگی ها شیرین تر هم می شود. باور کنید بسیاری از اتفاقات مثبت و مُحیر العقول یک ساعت مانده به شروع بازی اتفاق افتاده. مثلاً خانواده ی دختری که تا دیروز ناز می کرده و بارها با داد و فریاد تاکید داشته جنازه ی دختر دیپلمه شان را هم رویِ دوشِ پسر سبزه روی همسایه نخواهد گذاشت، روزِ بازی پسر بیکار و دختر بازِ همسایه را صدا زده و جواب مثبت داده تا پسرک نحیف و تکیده ی نا امید، در چشم بهم زدنی پشت قاطر سفید بنشیند و دختر را خوشبخت کند.
 یا خانواده پسری که مراسم های قبلی را به خاطر چند سکه به خاک و خون کشیده، برای شادی فرزند دُردانه و عروسِ هنرمند شان چهار پنج هزار سکه ی بهار آزادی نا غافل مِهر کرده!  اصلا فوتبال بخاطر همین غیر قابل پیش بینی بودنش هست که زیباست، اصلا فوتبال بخاطر همین هاست که شیرین است و پرهوادارترین رشته ورزشی جهان.
 پنجشنبه نهم شهریور ماه، ساعت 8 صبح. بخاطر بازی حساسِ تیم ملی با کُره جنوبی سرحال بودم. به امید ساعت 16.30 با همه مهربان تر شده بودم. اصلا نفهمیدم ساعت های کِسل کننده کار که روزهای عادی خیال ِتمام شدن نداشت، چطور گذشت!
 دو کیلو تخمه شمشیری، دلسترِ لیمویی، پنج تا هم بستنی کیم و عروسکی. 33 هزار تومن شد. بعد از خرید و پوشیدن لباس راحتی منتظرِ بازی شدم. با خودم فکر می کردم حالا که کی‌روش عزیز و قشنگ مان کاری کرده کارستان که دغدغه صعود نداریم، شاهد بازی خوب و هجومی از سوی عزت الهی و جهانبخش و دژاگه و امیری و گوچی خواهیم بود. چیزی شبیه مدلی که قرار است در جام جهانی 2018 روسیه بازی کنیم. اما نه، اشتباه فکر کردم. مدل بازی تیم ملی هیچ تغییری نسبت به قبل نکرده بود. استرس ما از کره ای ها بیشتر بود. دفاع اتوبوسی و توپ هایی که روی هوا به بینندگان دست تکان می دادند. عاجز  از دادن چند پاس ساه. کره هم بدتر از ما. همان بهتر که سوریه صعود کند .اما از تیم صدرنشین توقع بیشتری می رفت. توپ مدام روی هوا بود و پورعلی گنجی مثل کارگری که کنترات گرفته باشد،  توپ ها را با فشار مضاعفی از نیمه خودمان عبور می داد و نفس راحتی می کشید. بازی خوبی انجام ندادیم. با بهترین راننده اتوبوسِ جهان بیشتر به فکر رکورد بودیم و بسته نگه داشتن دروازه. دو کیلو تخمه و دلستر و بستنی تمام شد اما حالی که اساسی باید تغییر می‌کرد، نکرد. فوتبالی که قرار بود برای ساعتی شور و نشاط ایجاد کند، به لحظه های برای بد و بیراه گفتن به کیفیت بازیِ تیم ملی شد. بدون گل خورده جهانی شدیم درست، رکورد زدیم درست، اما سال هاست نوعِ بازی تیم ملی حالِ کسی را درست و حسابی جا نیاورده. شاید ایراد از من باشد، شاید هم از کی روش. اما فکر می کنید با این سبکی که بازی کردیم و می کنیم  در جام جهانی چه نتیحه ای خواهیم گرفت؟ در کوره ی سوزانِ کره، جایی که هیچ استرسی بابت صعود نداشتیم فوتبالی شبیه به والیبال بازی کردیم، در روسیه و سرشاخ شدن با تیم های مطرح و البته استرس مسابقات، چه خواهیم کرد؟

نظر شما
پرونده ویژه