به گزارش گروه باشگاه جوانی خبرگزاری برنا، خوشبختانه، مهم نیست که شغل شما و سطح رضایتمندیتان از آن چهقدر است. راههایی وجود دارد که میتواند کار سخت روزانه شما را از حالت خستگی و قابل پیشبینی بودن به حالتی لذتبخش و نیروبخش تبدیل کند.
1) یک توضیح کامل از شغل بیابید:
نویسنده کتاب "چگونه آگاهانه کار کنید و از شغلتان لذت ببرید" میگوید: اگر توضیحنامه شغلی ندارید برای داشتن یکی تقاضا کنید و مطمئن شوید که شما و کارفرمای شما نظر یکسانی در مورد ماهیت شغل دارید. هر اقدامی را که میتوانید انجام دهید تا در مورد گذشته، تاریخ، هدف و فرهنگ خاص شرکت، اطلاعات کسب کنید. سیاستهای شرکت، ضوابط رهبری و هدایت، طرز لباس پوشیدن و آداب کلی تجارت را بدانید. به چه دلیل این موارد مهم است؟ برای اینکه اگر مطمئن نباشید که شغلتان مستلزم چه چیزی است، برای انجام آن زمان سختی را میگذرانید.
دانستن اینکه از شما در انجام چه کاری انتظار میرود، به این معنی است که میتوانید کارتان را به بهترین حالت انجام دهید. چیزی که باعث رضایتمندی شما میشود و در شغلتان ارتقا خواهید یافت.
2) ارزشهای شرکتتان را شناسائی کنید:
زمانیکه شما به یک تصویر بزرگ و جامع از اهداف مشترکتان میرسید انگیزه بیشتری مییابید تا در رسیدن به اهداف، شرکت کنید و کمک کنید تا به چشمانداز مشترک برسید. با این پیشفرض که این اهداف، در تضاد با ارزشهای وجودی خودتان نیست.
یکی از اولین کارهائی که میتوانید انجام دهید تا شغلتان را لذتبخشتر کنید این است که مطمئن شوید، میدانید از شما چه انتظاری میرود.
3) از آنچه که شرکت ارائه میدهد، قدردانی کنید:
ممکن استبه یک حقوق بازنشستگی یا خدمات درمانی نرسید، اما نگاه کردن به آنچه که شرکت در اختیار شما قرار داده سودمند است. آیا نام شرکت به شما کمک میکند که مشتری داشته باشید؟ آیا منابع آنها به شما کمک میکند که روی پروژههائی کار کنید که در نبود شرکت غیرممکن است؟ اینها همه چیزهائی است که باید به آن توجه شود.
4) با ذهن باز و انعطافپذیر باقی بمانید:
خیلی ساده است که هر روز برای مدت طولانی کارهای مشابه انجام دهید و حتی فکر ایجاد تغییراتی باعث ناراحتی شما شود. تلاش برای انعطافپذیر بودن به این معنی است که اگر شما خودتان را با شرکتتان، وفق دهید زمان بهتر و آسانتری را خواهید داشت و باز بودن ذهن شما، دیگران را تشویق میکند تا با شما کار کنند. اگر نسبت به تغییرات در محیط کارتان با دید باز نگاه کنید، این تغییرات، شغلتان را مطبوعتر خواهد کرد.
5) به سختی کار کنید و جایگاه و مقام خود را بیابید:
مورد تصدیق قرار گرفتن در کار، برای لذت بردن از شغلتان ضروری است و این وقتی بهدست میآید که خودتان را از بقیه بالاتر بکشید. تلاش کردن و توسعه دادن یکسری از توانائیها و مهارتها موجب جدا کردن شما از بقیه میشود و شما را مطمئن میسازد که احساس قدردانی و ارزشمندی داشته باشید.
6) با همکارانتان کار کنید:
وقتی تیمی کار میکنید، عزت نفس و روحیهتان بهتر میشود و به شما حس دوستی و محبت میدهد و همچنین به شما کمک میکنید تا به اهداف شرکت برسید.
7) خودتان را موقتی در نظر بگیرید:
احساس ناامنی در یک شغل خاص میتواند به درجات بالائی از اضطراب برسد. اما اگر خودتان را موقتی و فروش رفتنی قبول کنید و بپذیرید، قسمتی از این اضطراب تسکین پیدا خواهد کرد و شما احساس راحتی بیشتری خواهید کرد و شاید بیشتر تولید کننده باشید. ارتباطاتتان را قوی نگه دارید، هرگز پلها را خراب نکنید و داشتن چند مصاحبه شغلی سالیانه را مدنظر قرار دهید تا فقط تمرین خود را داشته باشید و بدانید که چه چیزهائی لازم است.
8) با رئیس خود در مورد نگرانیها و عقایدتان حرف بزنید:
اگر نظر جالبی در مورد شرکت دارید، با رئیستان در میان بگذارید. این کار باعث ارتقاء استقلال شخصی شما میشود و نشان میدهد که در مورد آینده شرکت، دلسوز هستید. به علاوه اگر چیزی در محیط کار شما را ناراحت میکند به رئیستان اجازه دهید که بداند. اگر چیزی نگوئید به مرور احساس بدتری خواهید کرد در صورتیکه صحبت در مورد آن میتواند مشکل را کامل برطرف کند.
9) تفاوتهائی را که میسازید، شناسائی کنید:
هر شغل تفاوتهائی را در جهان میسازد و شناسائی این تفاوتها در شغلتان میتواند به مقدار زیادی انگیزهبخش باشد. آیا به بچهها درس میدهید؟ یا محصولات جدیدی را تولید میکنید؟ یا یک تشکیلات باارزش را توسعه میدهید آنچه را که در حال انجامش هستید، بفهمید تا این تفاوت را بسازید.
10) متوجه باشید که میتوانید روی شغلتان تأثیر بگذارید:
شغلتان فقط تا حدی میتواند شما را کنترل کند که خودتان اجازه بدهید. اگر انگیزه دارید و خواهان تلاش بیشتری هستید، بیشتر میتوانید شغلی را که در آن هستید تعبیر و تفسیر کنید و بدانید که شغل شما باعث چه احساسی در شما و یا اطرافیانتان میشود و مسیر شغلتان شما را کجا میبرد.
ترس از موفقیت بیشتر از آنچه که فکر میکنید، رایج است مردم فکر میکنند که اگر به اهدافشان برسند آیا باز هم احساس شادی میکنند، آیا رابطههایشان فرق خواهد کرد، آیا همکارانشان باز هم دوستشان خواهند داشت و تعداد زیادی اگرهای دیگر.