گزارش از خانواده ای که شغلشان زیر آسفالت خیابان های تهران است ،

پول می دهی ، مصاحبه می کنم ! / ما را آدم حساب نمی کنند!

|
۱۳۹۶/۰۶/۲۸
|
۰۵:۲۵:۴۳
| کد خبر: ۶۱۴۳۴۸
پول می دهی ، مصاحبه می کنم ! / ما را آدم حساب نمی کنند!
همسرم شاید مخالف باشد که در مترو دستفروشی کند، اما چاره ای نداریم،از هفت صبح می آییم و دوازده شب می رویم،هر لحظه امکان داردبیکار و بی خانمان شویم،روزی 120 هزارتومان درآمدمان است.

به گزارش خبرنگار برنا ،مترو تهران همان­طور که از لحاظ تعداد جمعیت، جزو شلوغ ترین مکان­های عمومی در ایران است، از لحاظ تعداد سوژه هم به بهشت خبرنگار،روزنامه نگار، مستند ساز  و ...تبدیل شده است. از درگیری­های فیزیکی متوالی سر گرفتن جایی برای نشستن گرفته تا انواع و اقسام دست­فروش ها و متکدی ها که آن را به یک بازار سیار و پر سر و صدا تبدیل کرده است.  این دست فروش­ها به مبهم ترین آدم­های مترو تبدیل شده اند. از کودک هشت ساله گرفته تا پیرمرد نابینا و ...یکی از این آدم­ها مردی چهل ساله است که هم خودش و هم همسر و کودک هشت ساله اش در مترو دستفروشی می کنند. 

رامین - 42 ساله مرد این خانواده است ، ابتدا تمایل نداشت صحبت کند ولی ناگهان برگشت و گفت : پول می دهی ؟ پول بدهی  مصاحبه می کنم! 15 هزارتومان برای مصاحبه می گیرم ! البته نباید عکسم هم منتشر شود چون شناسایی می شوم و ماموران مرا می گیرند و در نهایت با این شرط و شروط ها  به گفت و گو نشست.

او ابتدا درباره وضعیت خود و خانواده اش می گوید :

در کفاشی کار می کردم که به خاطر یک درگیری من را بیرون کردند. یکی از دوستان پیشنهاد داد که  در مترو کار کنم. موادغذایی را  به نصف قیمت از بیرون می گیرم ، درزیر  لباسم یا پلاستیک پنهان می کنم   و به عنوان مسافر وارد مترو می شوم. هر لحظه امکان دستگیری ما هست  و همزمان با فروش باید حواسمان به ماموران مترو یا حراست باشد که ما را جمع نکنند. بعد از چند ماه به این نتیجه رسیدم که پولی که می گیرم کفاف نمی دهد. همسرم در یک شرکت نظافت ساختمان کار می کرد که بعد از چند ماه بیمه اش نکرده بودند و حقوقش را هم به موقع نمی دادند که او را هم به مترو آوردم که در قسمت زنان لوازم آرایش و بهداشتی می فروشد . دختر ما هم فال می فروشد.

او درباره میزان پولی که در می­آورد، می گوید : سه تایی با هم در بهترین حالت، روزی حدود صد و بیست هزار تومان در می آوریم که اگر پول خرید  را از آن کم کنیم ماهی کمتراز دو میلیون برایمان می ماند که در مقابل هزینه ها مثل کرایه خانه و .... چیزی نمی ماند.

اما تکلیف تحصیل دختر هشت سالتان  چه می شود؟

در سال تحصیلی که بعد از ظهرها می­آید و همین جا هم تکالیفش را انجام می­دهد و تابستان هم هر سه ساعت 7 صبح با هم می آییم .تا ظهر کار می کنیم و به خاطر خلوتی مترو، دوساعت می رویم بیرون غذا می خوریم  که همسرم شب قبل درست کرده است.  سه عصر دوباره  کارمان شروع می شود تا 11 شب

از او درباره مراجعه اش به سازمان بهزیستی یا ادارات کاریابی می پرسم. می خندد و پوزخند می زند و می گوید: کسی ما را آدم حساب نمی کند. کلی مدارک می خواهند که چند ماه طول می کشد. از طرفی دیگر چون تحصیلاتی هم نداریم مدام به مشکل می خوریم

اما او به عنوان پدر چه چشم اندازی از آینده خود و خانواده اش دارد؟

می خندد. دلتان خیلی خوش است! همین لحظه ای که با شما صحبت می کنیم ممکن است ما را بگیرند ،اثاثیه ما را هم بگیرند و جریمه هم کنند  و دوباره بیکارشویم. آینده ای نداریم. اگر هم نگذا شتند اینجا کار کنیم می رویم سر چهاره ها و پیاده روها.

او درباره مشکلاتی که هر روز با آن سر و کار دارد می گوید :  با هزار ترفند وارد مترو می شویم. الان طوری شده که هر کس از مادرش قهر کرده یک کارتن بستنی یا پلاستیک آب معدنی دستش گرفته و شده همکار ما! ای کاش یک جایی وجود داشت که ما که چند سال سابقه کار در مترو   را ساماندهی می کرد! می خندد و ادامه می دهد. مردم هم همکاری نمی کنند و در روز چندین نفر با ما جر و بحث می­کنند که چرا آلودگی صوتی ایجاد می کنیم.ولی ما هم چاره ای نداریم. تنها ابزار ما دهان ماست! و انرژی که برای داد زدن و حرکت داریم. از بلندگو هم مدام اعلام می کنند که مردم از ما چیزی نخرند و روی در و دیوار مترو هم نوشته اند.واقعا در روز روشن نان­بری می کنند!

از او در مورد اینکه  آیا همسرش راضی است که در مترو دستفروشی کند پرسیدم و گفت :از خدایش است که در مترو کار کند. حداقل این است که هر روز پول می گیرد و دیگر نباید هر ماه سراغ مافوقش برود و کلی التماس کند. اول با حضور دخترمان مخالف بود اما وقتی دید که خود دختر هم دوست دارد و در اینجا هم چند رفیق هم سن و سالش هم پیدا کرده،موافقت کرد. شاید هم موافق نباشد اما خب چاره ای نداریم. کسی را نداریم که دخترمان را پیشش بگذاریم.

یکی از انتقادهای همیشگی به دستفروشان این است که اجناسی که در مترو می فروشند به شدت کیفیت پایینی دارد ، تا این جمله من را شنید گفت : بله قبول دارم. اما وقتی ما قرار است با کمترین پول ممکن ،چیزها را از بیرون بخریم طبیعی است که کیفیت نداشته باشد. اما ما که اسلحه سر مردم نگرفته ایم .خب نخرند!

در انتهای درخواست پول مصاحبه را کرد ولی نگرفت !

البته سوالهایی مثل شرایط و سن و سال دختر کوچکش و مشکلات رو حی و روانی که ممکن است برای همسر و کودکش پیش بیاید هم می پرسم  اما جوابی نمی دهد و با همان پوزخند خداحافظی می کند و بلافاصله داد می زند:

پوفیلا، لواشک، بستنی،پیراشکی و ...!

 

 

نظر شما
بازرگانی برنا
آژانس عکس برنا
لالالند
رایتل
تشریفات شایسته
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
آژانس عکس برنا
لالالند
رایتل
تشریفات شایسته
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
آژانس عکس برنا
لالالند
رایتل
تشریفات شایسته
دندونت
سلام پرواز