دونالد جان ترامپ در قامت رییس جمهور ایالات متحده آمریکا و برخواسته از طیف بنیادگرای سفید سنتی جامعه آمریکایی در اعلام موضع سه ماهه خود در ارتباط با تواققنامه بین المللی برجام برابر با 15 اکتبر برخلاف دورهای پیشین که با وجود دلخوری توافقنامه را تایید کرده بود این بار در اقدامی شتابزده و عصیان برانگیز و با ادبیات کاملا خصمانه تمدید تایید را لغو کرد و تصمیم نهایی را ظرف مدت 60 روز به کنگره واگذار کرد
ادبیات و لحن دونالد ترامپ چنان هم غریب و بیگانه نبود در واقع ایشان از همان بدو ورود به پروسه انتخابات ریاست جمهوری با همین شیوه پرخاشگرانه و آگرسیو بیشتر فواید حاکم بر سیاست خارجی آمریکا و حتی نظام بین الملل را مورد حمله قرار داده بود و دغدغه وی نیز بعنوان یک آمریکایی بنیادگرای ناسیونالیست بازیابی منزلت ایالات متحده آمریکا در جایگاه یک دولت هژمونبک هست که متصور بر تقلیل این جایگاه در دوره های پیشین بلاخص دوران تصدی باراک اوباما می باشد که عجالتا حتی به نوعی تمام سیاستهای خود را بر اوبامازدایی (deobamation ) قرار داده است
ترامپ در اظهار نظر دیروز خود با تمرکز بر نگاه بدبینانه به دولت جمهوری اسلامی ایران که بیشتر متاثر از مواضع جریان نیوکان های جمهوریخواه هست دولت ایران را به تعبیری دلخواه محور تمام شرارت های خاورمیانه قلمداد کرد و در فرم کلی ماهیت دولت ایران را خطری برای منافع ملی آمریکا و پارادایم لیبرالیسم به شمار آورد و برجام را نیز یک سند مقوم به نفع دولت جمهوری اسلامی ایران دانست که بطور کاملا هوشمندانه در طی مذاکرات از دولت ایالات متحده و شرکای غربی اش در قالب امتیاز منعقد شده است و فرجه ای بسیاری بزرگ برای احیای موقعیت و پوزیشن دولت ایران در منطقه خاورمیانه و نظام جهانی را فراهم نموده است که ادامه آن یک خبط برای دولت آمریکا و متحدان اروپایی اش و فرصتی طلایی برای دولت ایران برای بازیابی جایگاه منطقه ای و بین المللی خویش هست.
وی در یک موضع عامدانه که آغشته به حس افراطی بود با تکیه بر حس ناسیونالیستی ایرانیان بود که خلیج فارس را خلیج ع-ر-ب-ی نامید و ارگان نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک سازمان نظامی تروریستی خواند و برخلاف واقعیتهای عمومی آنرا عامل اغتشاش و تشنج در منطقه نامید.
در واقع مواضع ستیزه جویانه رییس جمهور آمریکا با توجه به عقبه هویت اجتماعی سیاسی وی زیاد دور از انتظار نبود ولی مساله ای که باید روی آن تامل کرد سبک و لحن اظهارات وی بود که حاوی نکات استراتژیک روانشناختی ست و برخلاف تصور عمومی که اظهارات وی را ناپخته و بدون پشتوانه فکری و از روی ناآگاهی به قواعد سیاست بین الملل می دانند وی کاملا از پشتوانه اتاق فکر مستحکم و در عین حال متشکل از رادیکال های آمریکایی برخوردار هست که حتی هنری کیسینجر بزرگ نیز در آن در قالب مشاور حضوری فعال دارد و حتی خود ترامپ قبل از ریاست جمهوری در راستای انتخاب دو تاکتیک مختلف برای مدیریت سیاست بین الملل از بین برژینیسکی و کیسینجر به سراغ هنری کیسینجر نیکسونی رفت که نگاهش معطوف به کنترل و مهار رشد جمهوری خلق چین هست که از دروازه نزدیکی به روسیه بابد میسر شود و اظهارات شاید به ظاهر متناقض دونالد ترامپ در پروسه انتخاباتی نسبت به روسیه برگرفته از همین تیوری کیسینجر بود که شاید در فرمت زبان ادبیات عوامانه ترامپ ساختارمند نبوده و به شکل بازاری بیان گردید.
دکترین تبوریکالی که دونالد ترامپ در زمینه آن کنش های خود را در قالب جامعه ملی آمریکا و نظام بین المللی اعمال میکند به دکترین مرد دیوانه (mad man ) یاد می شود که اظهارات خارج از قاعده و عرف سیاست آمریکایی و نظام بین الملل در این دکترین جای می گیرد در واقع به بیانی واضح و شفاف دکترین مرد دیوانه مبتنی بر رفتارها و اعمال غیرقابل پیش بینی در قالب یک فرد متعصب و رادیکال به باورهای بومی و ملی تعریف می شود که نتیجه آن ایحاد رعب و وحشت و ازهم گسیختگی نظام بین الملل و بدنبال آن کسب امتیاز از جامعه هدف را بدنبال دارد.
بازبینی قریب به یکسال حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید و بررسی مواضع و سیاستهایش کاملا گویای دکترین مرد دیوانه می باشد که به نوعی محتوای آن بیشتر رجز تهدیدوار و در محور سیاست اعلامی می باشد
و موضع برجامی دونالد ترامپ یک استراتژی عریان در محور دکترین مرد دیوانه می باشد که علاوه بر توافقنامه برجام در یک حمله پیشدستانه ماهیت دولت جمهوری اسلامی ایران را مورد حمله قرار داد
زاویه دیگر مساله پاسخ رییس جمهور روحانی بلافاصله بعد از اعلام موضع ترامپ بود که با وجود آزردگی از سخنان تند و تحقیرانه ترامپ همچنان فرم دیپلماتیک و مدبرانه خود را در محور مرد خردمند ( rational man ) افلاطونی حفظ کرد و با متانت و خونسردی رییس جمهور آمریکا را به تامل و مداقه و مرور قواعد و حقوق بین المللی دعوت کرد.
و به نحوی با زبان نرم و دیپلماتیک با وی سخن گفت و یادآور شد که معاهده برجام یک توافقنامه بین المللی ست که فرآیند خاص خود را دارد و با ژست فاشیستی نمی توان آنرا یک جانبه کنار گذاشته و نقض کرد و همچنین یکی از پاسخ های راسخ و محکم دکتر روحانی به عبارت خلیج ع-ر-ب-ی ترامپ بود که قاطعانه وی را به مرور تاریخ متون جغرافیای جهان فرا خواند و البته ترامپ در این مورد تاکتیک جمال عبدالناصر را زیرکانه بکار برد و از حساسیت دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت به عنوان تاریخی خلیج فارس در جهت تضعیف و تعرض روانی به تمامیت ارضی ایران فضای لازم را مهیا ساخت.
در نهایت باید یادآور شد که در طی مذاکرات هسته ای موسوم به نشست 1+5 که به برجام شهرت یافته است تحریمهای اساسی در چهار وجه کنگره و دولت آمریکا، اتحادیه اروپا، شورای امنیت مرتفع گردید که بعضی از آن توقف و تعلیق و بعضی رسما لغو محض گردید و اکنون که رییس جمهور ایالات متحده آمریکا با لغو آن از محور توافق کناره گیری کرده است از منظر شکلی صرفا به محدودیتهای دولت و کنگره آمریکا برمی گردد ولی عوارض و دامنه روانی آن بسیار عمیق تر از آن خواهد بود.
دوئل دو رییس جمهور نیز به جهت اهمیت استراتژیک این توافق جهانی صورت گرفت که بیشتر هم برد نسبی با دولت ایران بود و دولت آمریکا در واقع از موقعیت خود با انعقاد توافق عقب نشست و این همان مانعی ست که فضای مانور فشار به دولت ایران را برای ایالات متحده بسیار محدود ساخته بود و این تقابل عجولانه دو پرزیدنت از زاویه اهمیت استراتژیک موضوع بود که در قالب دوئل خصمانه خود را به شکل ضربتی نشان داد و اکنون باید نظاره نشست تا در روزهای آتی فضای سیاسی برجام چه مسیری را طی خواهد کرد که مسلما نقش شرکای اروپایی آمریکا که یک نگاه نسبی اقتصادی تجاری به بازار معلق دولت ایران دارند بسیار تاثیرگزار خواهد بود.