"خانه ی دختر" در حالی پس از سه سال از محاقِ توقیف درآمده است که شاید اگر در همان سال ها و بدون ممیزی های بی در و پیکر به اکرانِ عموم درآمده بود، شاید می توانست به عنوان یکی از آثار درخشان سینمای ایران در این سال ها در ذهنِ مخاطب نقش بندد.
کارگردانی این فیلم بر عهده ی شهرام شاه حسینی است که پیش از این و در کارنامه ی فیلمسازی اش فیلمی ساختارگرایانه که موضعی منتقدانه در خصوصِ روابط داخلیِ اجتماع داشته باشد و جسورانه در مقام نقد این روابط برآید را شاهد نبوده ایم.شهرام شاه حسینی با این فیلم پای در وادی ای گذارده است که تمامی پستی ها و بلندی هایش را پرویز شهبازی به عنوان نویسنده ی فیلمنامه فراهم آورده است.پرویز شهبازی با همان ادبیاتِ فیلم "دربند" فیلمنامه ای را نگارش کرده است که در آن همه ی شاخصه های یک فیلم با گرایش های اجتماعی و معمایی وجود دارد.
"خانه ی دختر" اما از ضعفی اساسی بهره می برد و آن هم کم بودن ما به ازای واقعیِ موضوع فیلم یعنی معاینات پیش از ازدواج برای دختران در جامعه ی کنونی امروز است،که حتی سنتی ترین خانواده ها نیز از آن عبور کرده اند.اگر این مورد را ندید بگیریم می توان گفت خانه ی دختر فی الواقع توانسته است از پس ارائه ی یک موضوع،ایجادِ تعلیق،شخصیت پردازی و روایت همراه کننده ی مخاطبان بر بیاید و فیلمی شسته و رفته را تحویل مخاطبان خویش آن هم پس از سه سال توقیف دهد.فیلم با مرگِ شخصیتِ عروس با بازی رعنا آزادی ور آغاز می شود و تعلیقِ مناسبی را ایجاد می نماید و مخاطبش را تشنه یافتن حقیقت و دلایل مرگ عروس نگه می دارد. داستان که آغاز می گردد، ما شاهد تلاش دو دوستِ سمیرا برای یافتن حقیقت درباره مرگ وی هستیم.وجود و حضور مرموزانه ی خواهر سمیرا هنرمندانه سعی در القای این حقیقت دارد که احتمالا خواهر او اطلاعات ارزشمندی از اتفاقات رخ داده دارد. فیلم با چنین مقدمه ای به سراغ حل پازل های زندگی سمیرا می رود تا مخاطب به تصویری از صحیح از واقعیت های زندگی او دست یابد. اما در این بخش حفره های فیلمنامه کم نیستند و مخصوصاً بسیاری از شخصیت های داستان از جمله خواهر، علی رغم آنکه به نظر می رسد باید نقش کلیدی در داستان ایفا نمایند، بی خاصیت و مبهم به حال خود رها شده اند تا در بخش تعلیق و روایتِ میانی، " خانه دختر " حرفِ چندانی برای گفتن نداشته باشد که شاید اگر نبود ممیزی های پیش از اکران، این مورد کمتر می توانست در فیلم ایجاد ضعف نماید.
خانه دختر در نیمهی ابتداییاش، همه چیز دارد: موفق به ایجاد یک تعلیق مناسب و درخور میشود، بستر اجتماعیاش را دقیق ترسیم میکند و از همه مهمتر شخصیتهایی باورپذیر خلق میکند. حتی دیالوگهای سلیس و روان فیلم منجر به بنای یک فضای واقعگرایانه میشود که در جا انداختن موضوع فیلم برای مخاطب بسیار پیشبرنده است.پلان به پلان نیمه ی ابتدایی فیلم دقیق و حساب شده به ما در درکِ حضورمان بر بستر یک معما و وقوعِ یک حادثه کمک می کند که در این میان نباید بازی های خوب بابک کریمی و حامد بهداد را در چند سکانسِ حیاتی و تاثیرگذار از یاد برد که کمکی دو چندان به قصه گویی کارگردان نموده اند.
در هر جایی که فیلمنامه قرار است ما را به درونِ فلشبکی افشاءکننده هدایت کند، با ظرافت و هوشمندی اجراء شده است. به یاد بیاورید، صحنهای را که باران کوثری در کوپهی قطار نشسته و تصمیم میگیرد بار دیگر و شاید برای آخرین بار تلاش کند تا با تلفن همراه سمیرا تماس بگیرد. به نظر میرسد این صحنه از جهاتِ مختلف دارای اهمیت فراوان است. پیش از این صحنه، دوستان سمیرا در یک وضعیت انفعالی قرار میگیرند تا جاییکه قبل از یافتن پاسخشان تصمیم میگیرند از پیگیریهایشان منصرف شوند. اما در این میان، بهار ـ هرچند تصمیم گرفته برای دور شدن از آن چیزی که اتفاق افتاده به اراک سفر کند ـ بار دیگر برای فهمیدن واقعیت تلاش میکند. به نظر میرسد این تقلا، تکلیفِ شخصیت محوری داستان را تا حدودی مشخص میکند. یعنی نشان میدهد که بهار بیشتر از بقیه خواهان رسیدن به هدفش است. از طرف دیگر میدانیم که تلفن همراه سمیرا، دست خواهر کوچکش افتاده و حالا اوست که چگونگی وقوع حادثه را برای بهار تعریف خواهد کرد.
شاید گمان شود در این دست از روایتهای داستانی، جابهجا کردن تقدم و تأخر وقوع حوادث میتواند محوریت ماجرا را از یک شخصیت به شخصیت دیگر منتقل کند، ولی فراموش نکنیم که انسجام داستان نمیبایست با چنین تغییری از هم بپاشد که به مدد استفاده از تکنیک لوپ که کودکی نوپا در سینمای امروز ایران است این امر رخ نداده است.
پیشرفتِ روایت و نقش هر یک از شخصیت های اصلی داستان در آشکار شدنِ بخشی از ماجرا و گشوده شدن بخشی از گره داستان به خودی خود از دیگر نکاتِ مثبت فیلم است. شخصیت پردازی قوی فیلم و اینکه هر یک از این شخصیت ها پیشینه ای دارند از مهم ترین ویژگیهای فیلمنامه است. اجزای درام آن قدر هوشمندانه طراحی شده اند که مخاطب بر صندلی خود میخکوب می شود و در انتظاری جانکاه به سر می برد تا دریابد علت مرگ سمیرا (رعنا آزادی ور) چه بوده است...چیزی که ما را به یاد "درباره الی"اصغر فرهادی می اندازد که در آن حتی مخاطب به نام اِلی نیز شک می کند و در نهایت در انتظار کشف علت مرگ اِلی سالن سینما را ترک می کند.
در پایان باید گفت پرویز شهبازی در مقام فیلمنامه نویس توانسته با نگاهی درست به بطن داستانی فیلمنامه در چارچوب یک ملودرام ، روایتِ درست و به قاعده یی را از یک بحران هر چند غیر معمول به نگارش دربیاورد و شهرام شاه حسینی در مقام کارگردان با پرداختی نسبتا دقیق توانسته با چیدمانِ میزانسن و پردازشِ صحیح در هدایت بازیگران به فرم قابل قبولی دست پیدا کند که حاصل آن به غیر از چند مورد و با لحاظ نمودن ممیزی های فیلم ،اثری قابل قبول در سینمای ایران است.