شوهر تبهکارم هر شب یک زخم به بدنم می اندازد!

|
۱۳۹۶/۰۹/۰۴
|
۲۰:۱۰:۱۱
| کد خبر: ۶۴۱۴۹۷
زن جوان پس از شکست در ازدواج اول وقتی با پسر جوانی ازدواج کرد رویای زندگی بهتری داشت اما شوهر سابقه دارش پس از 3 سال او را تهدید به اسید پاشی کرده است.

به گزارش گروه انتظامی و حوادث خبرگزاری برنا، زن جوان پس از شکست در ازدواج اول وقتی با پسر جوانی ازدواج کرد رویای زندگی بهتری داشت اما شوهر سابقه دارش پس از 3 سال او را تهدید به اسید پاشی کرده است.

با آن که همیشه با دردهایم می سوختم و می ساختم ولی هیچ گاه راضی نمی شدم مادر پیر و بیمارم در جریان زندگی آشفته و بی سروسامانم قرار بگیرد چرا که می دانستم او با شنیدن شکست دوباره من در زندگی از شدت غم و غصه زنده نخواهد ماند اما شوهر چاقوکشم برای آن که مرا بترساند در تماس با مادرم تهدید کرده است که به روی من اسید می پاشد.

زن 26 ساله در حالی که آثار ضربات وحشتناک ناشی از چاقوکشی را دلیل محکمی برای نداشتن امنیت جانی از سوی شوهرش می دانست، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: وارد بیستمین سال زندگی ام شده بودم که با کوله باری از آرزوهای رنگارنگ به خواستگاری «اکبر» پاسخ مثبت دادم و پا به خانه بخت گذاشتم.

اما در همان هفته اول زندگی مشترک تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کرده ام شنیده بودم «ازدواج» مانند هندوانه ای است که سرخ یا سفید بودن آن بستگی به شانس فرد دارد!» اما نفهمیدم که حتی برای انتخاب همین هندوانه هم باید دقت کرد و از نظرات متخصصان کشاورزی بهره برد و بررسی های لازم را در این باره انجام داد. ولی من زمانی به تحقیق درباره شوهرم پرداختم که دیگر راه بازگشتی نداشتم او به کریستال آلوده بود و برای تهیه و مصرف مواد مخدر با زنان خیابانی مراوده داشت.

من زمانی به خیانت های همسر معتادم پی بردم که او با یکی از زنان هم بساطی اش ازدواج کرده بود به همین دلیل درحالی به صورت توافقی از او جدا شدم که خوشبختانه فرزندی نداشتم. 

زن جوان درحالی که آه سردی می کشید ادامه داد حدود سه سال قبل و در حالی که چندین ماه از ماجرای طلاقم می گذشت از طریق یکی از آشنایانم با «آرمین» آشنا شدم او با آن که پنج سال از من کوچک تر بود شرایط مرا برای ازدواج پذیرفت و این گونه با ازدواج مجدد در جست وجوی سعادت و آرامش لباس سفید عروسی را بر تن کردم اگرچه می دانستم شرایط ما کاملا متفاوت از یکدیگر است ولی احساس می کردم با اندکی زیرکی و مدیریت می توانم در کنار او به خوشبختی برسم اما این رویاهای دوران جوانی نیز تعبیری بدفرجام داشت چرا که تنها یک ماه بعد از ازدواج فهمیدم همسرم فرد سابقه داری است که برای ارتکاب جرایم از مدارک شناسایی دیگران استفاده می کند و اسامی مختلفی دارد وقتی این ماجراها برایم فاش شد ناگهان برق تیغه چاقوی همسرم مقابل چشمانم درخشید از آن روز به بعد دیگر زخم های تیغه چاقو بر اعضای بدنم نقش می بست و همسرم به کارهای خلاف خود با سرقت مدارک شناسایی دیگران ادامه می داد او حتی ارتباط خود با دختران جوان را پنهان نمی کرد و آشکارا می گفت تو پیرزنی هستی که به درد زندگی نمی خوری!

تا این که وقتی چند روز قبل با چاقو به من و پدرم حمله کرد از او به قانون شکایت کردم اما همسر چاقوکشم با مادرم که به دلیل بیماری نزد برادرم در شهرستان به سر می برد تماس گرفته و تهدید کرده است که به صورت دخترت اسید می پاشم.

نظر شما