به گزارش گروه باشگاه جوانی خبرگزاری برنا؛ گاهی اوقات ما افرادی را میبینیم که بنظرمان چیز خاصی راجع به آنها وجود دارد که آنها را خیلی خاص و منحصربفرد میکند. ما به مخترعین بزرگی همچون ایلان ماسک نگاه میکنیم و فکر میکنیم او خیلی خاص است چراکه اکثر مردم در خودشان این جوهره و توانایی را ندارند که سفر زمینی و بر روی فضا را دچار انقلاب کنند. حتی شخصیتهایی مانند آرنولد شوارتزنگر هم به نظر ما خاص میآیند، چراکه بنظرمان کسی که قویترین مرد جهان، ستارهی سینما و فرماندار دولتی بوده، باید فرد خیلی خاص باشد.
اکثر مردم خودشان را قوهای سیاهی تصور میکنند که از دیگران پیشی داشته و شخصیتشان شایستهی ستایش است. اما خب فقط تعداد قوهای کمی هستند که سیاه رنگاند و آیا این بدان معناست که قوهای سفید معمولی (مردم عادی) هیچ ارزشی ندارند. مشخص است که نه. هرکس خاص است اما این موضوع یک نکتهی جالب بوجود میآورد؛ اگر هرکدام از ما خاص و منحصربفرد باشیم پس در واقع هیچکداممان خاص نیستیم! اگر نورم و قاعدهی معمولی که وجود دارد، خاص باشد، پس عملاً خاص بودن بیمعنا میشود. اگر این قضیه درست باشد، پس وسواس ما راجع به خاص بودن از کجا میآید؟!
ما جوری تربیت و سیمپیچی شدهایم که حس کنیم خاص هستیم یا اینکه خواستار حس خاص بودن باشیم. اول از همه هم این والدین ما هستند که تمایل دارند ما را از بدو تولد خاص ببینند، چراکه هرچه نباشد فرزند آنهاایم و به چشمشان خاص هستیم. این باعث میشود که یا بخواهیم خاص باشیم که دیدگاه آنها را توجیه کنیم و یا فکر کنیم که ما کلاً از ابتدا خاص و منحصربفرد بودهایم.
ما از کودکی شاهد این بودیم که کسانی که باهوشتر، جذابتر و بامزهتر بودهاند به موفقیت رسیدهاند، در حالیکه ما نرسیدهایم. ما انسانها همه از درون خواستار شناخته شدن و دیده شدن هستیم. این طبیعت ماست، و وقتی میبینیم کسی به این موضوع دست پیدا میکند یا به او حس حسادت پیدا میکنیم و یا فکر میکنیم آنها خیلی خاص بودهاند و ما نیستیم.
وقتی شناخته و تایید میشویم، اعتماد به نفس و عزت نفسمان افزایش پیدا میکند که این میتواند خیلی خوب باشد، اما در عین حال میتواند حس غرور و تکبر بیجا در ما ایجاد کند و فکر کنیم که نسبت به دیگران برتر و بهتر هستیم.
فرقی نمیکند که چقدر بخواهیم خودمان را خاص تعریف کنیم، اکثر ما کاملاً معمولی هستیم. بعضی از مردم شاید در یک سری کارها از یک سری دیگر از مردم بهتر باشند، اما این غیرممکن است که کسی در همه چیز عالی باشد و در حقیقت شاید یک نفر در یک چیز از شما بهتر باشد و در عین حال شما هم در یک چیز دیگر از او بهتر باشید. درست است که ما میتوانیم به ایلان ماسک و آرنولد به چشم انسانهایی خاص نگاه کنیم، اما قطعاً یک سری کارهاست که شما میتوانید انجام دهید و آنها در انجامش مشکل دارند و مسئله اینجاست که ما فقط چیزهایی که آنها در آن عالی هستند را میبینیم. مثلاً شاید من از ایلان ماسک بهتر آشپزی کنم یا از آرنولد بهتر بنویسم!
این دیدگاه که ویژگیهای عالی و مثبت خودمان را هم مدنظر داشته باشیم تأثیر زیادی بر ما میگذارد. کسی که بیش از حد به خودش مغرور است و خودش را فوقالعاده ویژه میبیند، طبیعتاً یک دیدگاه محدود از خودش دارد. آنها در مقابل نقصها، مشکلات و جنبههای منفیشان کور میشوند و این خود یک مشکل بزرگ محسوب میشود چراکه وقتی از نقصها و مشکلاتتان خبر نداشته باشید، راهی برای پیشرفت کردن وجود نخواهد داشت و این افرادی که خودشان را برتر از دیگران میبینند اتفاقاً نسبت به مردم دیگر در جایگاه بدتری قرار میگیرند، چراکه پیشرفتی برایشان در کار نخواهد بود.
تقریباً حدود 7.5 میلیارد نفر انسان بر روی کرهی زمین وجود دارد و این آمار به سرعت هم در حال افزایش است، بنابراین احتمال اینکه یکی از ما استعداد بیشتری داشته باشد از لحاظ اماری غیرممکن است. چیزهایی که توسط من تجربه شده یا میشوند، قبلاً توسط خیلیهای دیگر هم تجربه شدهاند و خیلیهای دیگر هم بعد از من آنها را تجربه خواهند کرد، این قضیه غیرقابل اجتناب است. سپس با این حساب تنها راه خاص بودن این است که احساس خوبی راجع به خودمان داشته باشیم. اگر هیچ کسی خاص به دنیا نیامده پس هیچ چیزی هم وجود ندارد که مانع شما برای دستیابی به چیزهایی باشد که دیگران دارند. شاید این ایده در ابتدا کمی دلسرد کننده بنظر برسد، اما یک چیز ازادیبخش راجع به آن وجود دارد و آن این است که در این صورت هیچ فشاری بر روی شما نیست که در همه چیز خاص و عالی باشید.
همه در این مفهوم که هیچکس دیگری در جهان شبیه آنها نیست خاص هستتند. هیچکس دقیقاً شبیه آنها هرگز نبوده و نخواهد بود. پس به جای اینکه سعی کنید بهتر و خاصتر از دیگران باشید، سعی کنید در چیزی که هستید خاص و ویژه باشید.
شاید شما در نقاشی کشیدن خیلی خوب باشید، پس چرا همین موضوع را جشن نمیگیرید و به خاطرش شاد نیستید؟ شاید شما پیکاسو نشوید، اما این موضوع چرا باید مانعتان باشد؟!