آخرین درخواست امام صادق (ع) از بستگان چه بود؟

|
۱۳۹۷/۰۴/۱۸
|
۱۰:۰۱:۳۳
| کد خبر: ۷۲۷۰۸۷
آخرین درخواست امام صادق (ع) از بستگان چه بود؟
شیخ طوسى از سالمه کنیز حضرت صادق(ع) روایت کرده که گفت: نزد حضرت در وقت احتضارش بودم که حال اغماء پیدا کرد، چون به حال خود آمد و سفارشی به من کرد.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ امام صادق(ع) که مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می‌شناسند، در سال 80 یا 83 قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت امام محمدباقر(ع) رهبری فکری و سیاسی شیعیان را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می‌شدند، در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است، در ادامه به برخی روایت‌ها از آخرین لحظات زندگانی این امام همام اشاره می‌کنیم:

از مشکاة الأنوار نقل شده که یکی از اصحاب امام ششم، نزد حضرت رفت و دید حضرت صادق(ع) بسیار لاغر شده است گویا هیچ از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش! آن مرد به گریه در آمد. حضرت فرمود: براى چه گریه مى‌‌‌کنى؟

گفت: گریه نکنم، با آنکه شما را به این حال مى‌‌‌بینم؟!

فرمود: چنین مکن، همانا مؤمن چنان است که هر چه عارض او شود خیر اوست و اگر بریده شود اعضاى او براى او خیر است؛ و اگر مشرق و مغرب را مالک شود براى او خیر است.

شیخ طوسى از سالمه کنیز حضرت صادق(ع) روایت کرده که گفت: نزد حضرت صادق(ع) در وقت احتضارش بودم که حال اغماء پیدا کرد، چون به حال خود آمد فرمود: به حسن بن على بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب(ع) که افطس باشد هفتاد اشرفى بدهید و به فلان و فلان، فلان مقدار بدهید.

من گفتم: به مردى که بر شما با کارد حمله کرد و مى‌‌خواست شما را بکشد، عطا مى‌‌‌کنید؟!

فرمود: مى‌‌خواهى من از آن کسان نباشم که خدا مدح کرده ایشان را به صله کردن رحم و در وصف آن‌ها فرموده: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»

 

سپس فرمود: اى سالمه به درستى که حق تعالى بهشت را خلق کرد و آن را خوش بو گردانید و بوى آن تا دو هزار سال مى‌‌رسد و بوى آن را عاق والدین و قطع کننده رحم نمى‌‌‌شنوند.

شیخ صدوق از ابوصیر روایت کرده که گفت: خدمت ام حمیده، ام ولد حضرت امام جعفر صادق(ع) براى تعزیت حضرت صادق(ع) مشرف شدم، آن بانو گریست و من نیز به جهت گریه او گریستم.

پس از آن فرمود: اى ابومحمد! اگر مى‌‌‌دیدى حضرت صادق(ع) را در وقت موت، همانا امر عجیبى مشاهده مى‌‌‌کردى. چشم‌‌هاى خود را گشود و گفت: به نزد من جمع کنید، هر کسى که مابین من و او قرابت و خویشى است. ما احدى را از خویشان او نگذاشتیم، مگر آنکه به نزد او آوردیم.

آن جناب به سوی همه نظرى افکند و فرمود: «انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّا بالصّلاة»؛ همانا شفاعت ما نخواهد رسید به کسى که نماز را خوار و سبک بشمارد و اعتنا و اهتمام به آن نداشته باشد.

 

 

نظر شما