به گزارش خبرگزاری برنا؛ یکی از ویژگیهای والا و بنیادی بهینه در فرهنگ و تاریخ ایران و یکی از سرمایههای سترگ و ستوده ما ایرانیان این است که در این سرزمین سپند و اهورایی که سرزمین هزارههاست و همواره تبارها و تیرههای گونهگون میزیستهاند. کُردان، آذریان، لُران، خوزیان، بلوچان، گیلکان، تاتها و دهها تیره و تبار دیگر که در ایران میزیاند همه ایرانیاند.
هرچند فرهنگ مردم هر سرزمین در اسطورههای آن نهفته است و اگر بخواهیم فرهنگ مردمی را بشناسیم باید اسطورههای آن مردم را باریک و ژرف بکاویم.
هر زمان که ایران بزرگ نیاز داشته که از مرزهای خود پاسداری کند تیرههای گوناگون ایرانیان سپاهی پرشمار و آماده را آراستهاند که نمونههای آن در شاهنامه فراوان است.
ایران متعلق به تمام اقوام ایرانی است و از هر تیره و تبار که باشیم و در هر جای این سرزمین بامی (درخشان) که زندگی میکنیم همه ایرانی هستیم.
ایران ما رنگارنگ است، گونهگون است و هر تیرهای پوشش، زبان و گویش خود را دارد و هیچ جهانگردی اگر سالها در ایران به گردش بپردازد دلخسته و بیزار نمیشود چرا که به هر شهری که برود با مردمی دیگرگون روبهرو میتواند شد.
ایران از آن همه ایرانیان است و هیچ تیره و هیچ تباری و هیچ قومی نمیتواند بگوید ایران از آن من است و همه تیرهها و قومها بخش و بهرهای دارند در آنچه ایران شده است. هر کدام از اقوام ایران؛ این سرزمین گونهگون، در آن سهم وبهرهای دارند و در طول تاریخ از آن پاسداری کردند. همه ما تیرههای ایرانی باید این سرزمین آریایی را ارج بنهیم.
ما زبان فراگیر داریم که هر تیره ایرانی بدان سخن میگوید، زبان فارسی زبانی فراگیر است در میان همه ایرانیان، باید در جستجوی آن باشیم ما جامه فراگیر ملی نداریم و میباید این جامه فراگیر ایرانی را داشته باشیم و اما در این نوشتار بیشتر قوم کرد میپردازم ولی از تیرها و اقوام دیگر هم به اختصار نام میبرم امیدوارم مورد توجه شما خوانندگان گرامی قرار گیرد.
اصل و نسب قوم «کرد» ایران
ایران یعنی سرزمین آریاییان (آریاها ). آریا هم به معانی «دوست، با وفا، نجیب» آمده است. واژهی ایران در کُردی و پَهلَوی (پارسی میانه)، با اِ کشیده یا همان یای مجهول (ē) تلفظ میشود، به عبارت دیگر چیزی ما بین کسره (-ِ / e) و ای کشیده یا همان یای معروف (ی / Ī) یعنی بدینگونه «ērān» که نه «اِران» است و نه «ایران» بلکه «اێران » است. در پهلوی واژهی «ایرانیان» را بدین گونه گویند: «ērānakān یا ērānagān» (اێرانهکان یا اێرانهگان) که در کردی هم با سر سوزنی تفاوت – در لهجههای مختلف کردی – با تلفظ پهلوی یکی و همانند است.
نقشهی شاهنشاهی ماد
نقشهی شاهنشاهی هخامنشی
میان تاریخدانان تمایل عمومی بر این است که کردها را بازماندگان اصیل «مادها» بدانند. مادها یکی از اقوام بزرگ آریایی نژاد بودند که در نواحی غربی، شمال غربی و مرکزی فلات پهناور ایران زیستهاند.
جغرافیدانان باستان سرزمین مادها را به دو بخش تقسیم میکردند: «ماد کوچک» و «ماد بزرگ». مقصود از ماد کوچک که در واقع بخشی از ماد بزرگ است، «آتروپاتیان» (آتورپاتکان) یا همان آذربایجان است که در گذر زمان به نامهای آذر آبادگان، آذربایگان، و سپس در دورهی اسلامی آذربایجان تغییر یافت، و ماد بزرگ هم مابقی سرزمین ماد میشود.
ایرانیان بیآنکه پیشدادیان و کیانیان (پادشاهان دورهی اساطیری و حماسی ایران) را از یاد ببرند، مادها را نخستین قوم آریایی میدانند که نخستین دولت و سلسلهی تاریخی را در ایران تشکیل دادند. در بیش از 2700 سال پیش «دَیااُکو» که از بزرگان دادگر و خوشنام ماد بود توسط مردم به پادشاهی برگزیده شد.
نکتهی مهم و درخور درنگ اینکه تشکیل دولت ماد به وسیلهی دیااکو با انتخاب وی از جانب مردم صورت گرفت و نه با زور یا جنگ یا خونریزی یا کودتا. در زمان نوهی دیااکو یعنی «هووَخشَتَره» (کیاکسار) مادها بر دولت ستمگر «آشور» در سال 612 پیش از میلاد چیرگی یافتند و آن حکومت را منقرض ساختند و مادها قدرت و گسترش بیشتری یافتند. پسرِ هووخشتره، «آژی دَهاک» (آستیاگِس) نام داشت و در واقع آخرین پادشاه ماد بود. دختر وی «ماندانا» با شاه پارسها «کمبوجیهی یکم» ازدواج کرد و «کوروش» (بزرگ) حاصل این ازدواج بود. برخی کوروش را نامی «کردی – اَوِستایی» میدانند «کوره اوشا». «کور» در کردی یعنی پسر و «اوشا» در اوستایی یعنی شایسته، متین. در نتیجه کوره اوشا یعنی پسر شایسته و متین که با مرور زمان به شکل کوروش درآمده است [و بدین گونه میتوان کوروش را خواهرزادهی کردها دانست!] وی درسال 550 پیش از میلاد بر نیای مادری خود آژی دهاک پیروز شد و حکومت ایران از مادها به هخامنشیها منتقل گشت، هخامنشیها با مادها از یک ریشه و نژاد و فرهنگ مشترک بودند و چندان تفاوتی با هم نداشتند و در واقع انتقال قدرت و دولت از مادها به هخامنشیها، انتقال از خاندان و قومی ایرانی به خاندان و قومی دیگر از ایرانیان بود.
پژوهشگران، شاهنشاهی هخامنشی را دنباله و مکملِ شاهنشاهی ماد میدانند. پیوندهای ژرف فرهنگی و دلبستگیهای نژادی و قومی و زبانی میان مادها و پارسها چنان ریشهای و بنیادین و یکی بود که مورخان یونانی – همچون هرودوت (سده 5 پیش از میلاد) – میان این دو قوم فرقی قایل نمیشدند و به جای واژه پارسها (هخامنشیان) از عنوان ماد (مادها) استفاده میکردند و از پادشاهان بزرگ هخامنشی همچون کوروش، داریوش و خشایارشا با عنوان «پادشاه مادها» یاد کردهاند. به همین دلیل بود که جنگهای میان ایرانیان و یونانیان در سدهی پنجم پیش از میلاد – در زمان هخامنشیان – را جنگهای «مِدیک» (مادی) نامیدهاند. از بعد فرهنگی و تمدنی مادها راه را برای پارسها باز و هموار ساختند. پارسها زبان آریایی و الفبای 36 حرفی خود را از مردم ماد فرا گرفتند و همین مادها سبب آن بودند که پارسها به جای لوح گلی، کاغذ پوستی و قلم برای نوشتن به کار برند و به کارگیری ستونهای فراوان در ساختمان توجه کنند. قانون اخلاقی پارسها، که در زمان صلح صمیمانه به کشاورزی بپردازند، و در جنگ متهوّر و بیباک باشند و نیز اعتقاد به اهورا مزدا، سازمان پدر شاهی یا تسلط پدر در خانواده و برخی قوانین دیگر پارس، همگی ریشهی مادی دارد.
واژه ماد رفتهرفته مبدل به «مای» و «ماه» شد (در حملهی اعراب و اوایل دورهی اسلامی هم در منابع به واژهی «ماه» بر میخوریم).
ولایت یا ایالت «کردستان» در واقع بخشِ کردنشین سرزمین بزرگ ماد بوده است (امروزه میان ایران، عراق، ترکیه و سوریه تقسیم شده) زیرا سرزمین پهناور ماد صرفاً در بر دارندهی مناطق و شهرهای کردنشین نبوده، بلکه مناطق و شهرهای دیگری نیز جزو خاک ماد به شمار میآمدند ازجمله اصفهان، اراک، ری، کاشان، قزوین و ... اعراب مسلمان سرزمین ماد را «جَبَل» یا «جِبال» مینامیدند یعنی کوهستان، و نیز آن را «عراقِ عَجَم» گفتهاند. در اینجا شایان ذکر است که عِراق واژهای مُعَرّب (= عربی شده) میباشد و اصلِ آن واژهی پهلویِ «ērāk / اێراک» با اِ کشیده یا همان یای مجهول است که اکنون کردها تلفظ میکنند [عێراق ] به قولی مرکب از «ēr» (آریا) و به قولی «زمین پست»، و پادشاهان ساسانی به کشور ایران «ایرانشهر» (به پهلوی: ērān shatr) میگفتند و عراق (سَواد) را که پایتختشان «تیسفون» (هفت فرسخیِ بغداد) در آنجا بود «دلِ ایرانشهر» مینامیدند.
هرچند نیز واژه «کرد» به صورت کورد در متون پارسی میانه دیده میشود ولی شکل امروزی فارسی آن کرد است. گفته شده که شکل فارسی میانه آن «کورت»که به زبان عربی به صورت کرد رسیده است. اما به باور امانالله قرشی واژه «کردو» که پیشتر نام مکان بود در دوران مادها به ساکنان محل اطلاق شد و ساکنان سرزمین کردوئن را کردو یا کاردو نامیدند.
گزنفون در بازگشت 10 هزار نفر این مردم را کُردوک (کاردوخ) خوانده است. به باور وی در دوران اشکانی علاوه بر کردوئن(جنوب شرقی ارمنستان قدیم و همسایه جنوبی آذربایجان) که از قدیم کردنشین بوده است، منطقه موسوم به ادیابن (هدیپ) در قلب آشور باستان به مرکزیت اربیل در کنار رود زاب نیز کردنشین بوده است. در تاریخ ابن خلدون نام کرد به معنای قومی جدا از عرب و عجم آمده است. برخی جغرافیدانان و مورخان دوران اسلامی، گروههای صحرانشین و نیمهصحرانشین ایرانی را هم به عنوان کلی «اکراد» ذکر میکردهاند و منظور آنها لزوماً مردمان کرد نژاد نبوده بلکه همه چادرنشینان و گلهداران ایرانی غیر عرب و غیر ترک را به همین نام میخواندند.
بخش بسیار کوچکی از این طوایف هنوز نیمه کوچگرد هستند. فهرستی از ایلها و طوایف ساکن و غیر کوچگر کرمانج، گوران، سوران، کلهر، چَرداوُلی و… کردها را تشکیل میدهند. کردها در سراسر ایران پراکندهاند در مورد گستره مناطق کردنشین تعریفهای بسیار متفاوت و متعددی وجود دارد و موضوع این گستره بسیار قابل مناقشه است. زادگاه اصلی کردها در واقع ترکیه و ایران است. جمعیت کردها در ایران بین 8تا 9 میلیون است و در ایران پراکنده هستند.
اما کردها بزرگترین گروه اقلیت در خاور میانه هستند که تا شمال عراق، جنوب ترکیه و شرق سوریه گسترده شدهاند. کردهای ایران در اغلب مناطق به خصوص استانهای کردستان – آذربایجان غربی، کرمانشاه، ایلام و خراسان و شمال ساکن هستند. کردها در طول تاریخ همواره خود را ایرانی اصیل مینامیدند و حافظ سنتهای تاریخی و فرهنگی ایران بودند.
پراکندگی کردها در ایران
اما بر اساس پژوهشهاى باستانشناسى و آثار به دست آمده و مدارک مکتوب تاریخى، کرمانشاهان محل سکونت نژادهاى مختلف بوده است. پیش از ورود و استقرار آریایىها در کرمانشاهان، نژادهاى بومى مختلفى از قبیل: عیلامیها، لولوبیها، هوریها، کوتیان، کاسیها، مغانها، سامیها، الىپىها در این منطقه زندگى میکردند اما اقوام کنونى کرمانشاه هم کُردها ، لُرها، تُرکها هستند. اما سایر ساکنان، اقوام و ایلها، طایفهها و تیرههای مختلف کرمانشاه نیز ایل سنجابی، ایل کلهر، ایل زنگنه، ایل گوران، ایل قُلخانی(قلخانی)، ایلات عشایر کرند، ایل بانزرده، ایل زوله، ایل جهمور(جمیر)، ایل جاف، طایفهی ترکاشوند، عشایر کلیایی، ایل پاپروند، عشایر احمدوند شیرا، عشایر جلیلوند نانکل، عشایر احمدوند بهتویی، طایفهی باجلان و ... تشکیل دادهاند.
کردان بزرگترین و قدیمىترین قوم آریایى ایران زمین هستند که از دیر باز در نواحى کوهستانى و محصور غرب فلات ایران از جمله کرمانشاه ساکن هستند و به حفظ ملیّت و آداب و اخلاق ایرانى موفق شدهاند. کردها بهتر و بیشتر از سایر اقوام ایرانى نژاد، به حفظ بسیارى از آداب و رسوم و عادتهاى ایرانى موفق بوده و کمتر از قبایل دیگر دچار تحول و تطور شدهاند.
لرها در شرق و جنوب شرقى کرمانشاه به ویژه در نواحى مجاور لرستان و همچنین در برخى از شهرهاى استان کرمانشاه به طور پراکنده زندگى مىکنند. بعضى از آنان هنوز به شغل دامدارى اشتغال دارند و براى نگاهدارى و چراندن گاو و گوسفندان خود ییلاق و قشلاق مىکنند. برخى دیگر در روستاهها اسکان یافته و ضمن دامدارى به کشاورزى نیز مى پردازند. لرهای کرمانشاهان با لهجه ویژه لرى که دنباله پهلوى قدیم است تکلّم مىکنند. بعضى از دانشمندان مردم شناس بر این باورند که نوع ایرانى خالص فقط در دو ناحیه یافت مىشوند: یکى در میان مردم فارس و ساکنان شمال شرقى خلیج فارس، و دیگر در میان لران یا کوه نشینان غرب.
ترکها در استان کرمانشاهان به طور پراکنده به سر مىبرند. با اینکه ترکهاى کرمانشاهان از لحاظ سیاسى، جزء گروه ایرانى به شمار مىروند ولى از نظر ساختمان جسمانى و ویژگى هاى مردمشناسى و زبانشناسى از آن متفاوت است. اختلاط بین مردان و زنان ترک و ایرانى کم است در حالى که در روستاهاى مجاور استان همدان و همچنین شهرستان سنقر، اختلاط و آمیزش فراوان است.
سایر ساکنان کرمانشاه:
علاوه بر اقوامى که در بالا معرفى شدند عدهاى تهرانى، خوزستانى، همدانى، عراقى، آذربایجانى، خراسانى، کردستانى، اصفهانى، سمنانى، گیلانى، مازندرانى، یزدى، زرتشتى، مسیحى، کلیمى و . . . نیز به تدریج به کرمانشاهان مهاجرت کردهاند و در عمران و آبادى این سرزمین نقش عمدهاى به عهده دارند. در این قسمت به ایلهاى موجود در استان کرمانشاه میپردازیم:
ایل سنجابى:
یکى از ایلهاى به نام و مشهور کرد ایران است که در غرب شهرستان کرمانشاه، پیرامون شهرستان اسلامآباد در جلگه حاصلخیز ماهیدشت و روستاهاى دهستان سنجابى زندگى مىکنند. تیرههاى ایل سنجابى عبارتند از : ۱ - تیره چهلاوى ۲ - تیره اللهىخان ۳ - تیره باقى ۴ - تیره سیمینوند ۵ - تیره دستجه و دولتمند ۶ - تیره جلیلوند ۷ - تیره سرخکى ۸ - تیره سرخاوند ۹ - تیره دالیان ۱۰ – تیرههاى کاکا، خسرو، نظکه ۱۱ – تیرهی کُلکُل ۱۲ – تیرهی عباسوند ، رشیالی، دارخوری
ایل کلهر:
این ایل یکى دیگر از ایلهاى مشهور غرب کشور است که پیرامون شهرستانهاى کرمانشاه، اسلامآباد و سرپلذهاب زندگى مىکنند.
تیرههاى ایل کلهر عبارتند از: تیره چنار و کنار، تیره ماهیدشت و تیره حسنآباد. همچنین این ایل داراى ۱۷ طایفهی مستقل است که پنج طایفهی آن را خارجى محسوب مىکنند یعنى آنها را کلهر خالص نمىدانند .
ایل زنگنه:
این ایل در کرمانشاه، سر فیروزآباد، ماهیدشت، هلیلان و گیلانغرب زندگى مىکنند. همچنین شاخههایى از ایل زنگنه در فارس، خوزستان، کهگیلویه، همدان، خراسان و عدّهایى هم در نواحى موصل و کرکوک عراق و هرات افغانستان نیز سکونت دارند.
ایل زنگنه پنج طایفه به نامها؛ طایفهی چوبین، طایفهی کندول ، طایفهی عثمانوند ، طایفهی نامیوند، طایفهی چهر دارد.
ایل گوران:
این ایل در روستاههاى گهواره، نیاران، پلمله، کبود، ذهاب، جگیران، کرند، قلعه زنجیر و . . . زندگى مىکنند .
ایل گوران داراى چهار طایفهی از جمله؛ ۱ – طایفهی بیوهنیج ۲ – طایفهی چوپانکاره ۳ – طایفهی حیدرى ۴ – طایفهی تفنگچى . . .
ایل قُلْخانى(قلخانی):
این ایل از گذشتههاى بسیار دور در گهواره، توت شاهى، تختگاه، سرپُلذهاب، کرند، قصر شیرین به سر مىبرند.
ایل قلخانى داراى ۲۲ طایفه به نامهاى: قرگه، قرى، رستم، قلعه زنجیر، بزمیرآباد، جوانمیرى، ملکى، مرزلان، نجفى، بچههالى، آیینه وند، میولى، سبزه، رمکى، دیوگه، دنگى، یارولى، پشت ماله، ویسقلى، داراب، چم زرشک و پالان مىباشد.
ایلات و عشایر کرند:
ایلات کرند از شرق کرند تا ارتفاعات ریجاب و غرب گردنه پاطاق و سرمیل ساکن هستند. طوایف این ایل عبارتند از :
۱ - باباجانى (اهل تسنن) ۲ - حبیبهوند ۳ - جوزگه (اهلحق) ۴ - سیمانى گاسور (اهلحق) ۵ - کلاه پهن ۶ - جاف گندمبان
۷ - شکرالله خان ۸ - طولابى .
ایل بانزرده:
قسمت شمالى سرپُلذهاب به ناحیه بان زرده معروف است که از روستاهاى ریجاب شروع مىشود و شامل: زرده، سیّدمحمّد پیران، یاران، کانکلوانى، قلقلعه، ابودجانه، دارا، گوشکرى و ژالگه مىباشد. در این قسمت با دو عدّه عشایر روبرو مىشویم:
۱ - قسمت زرده که شامل روستاهاى زرده و سیّدمحمّد است. مردم این قسمت پیرو اهلحق (علیاللهى) هستند.
۲ - قسمت بانزرده که شامل چراگاههاى زمستانى کانکلوانى، قلقلعه، ابودجانه، دارا، گوشکرى و ژالگه مىباشد. مردم این قسمت پیرو مذهب سنّى شافعى هستند.
این ایل از هشت طایفه تشکیل شده است: ژالگه، گوشکرى، قلقلعه، زرده، دارا، ابودجانه، کانکلوانى و سیّدمحمّد تشکیل شده است.
ایل زوله:
عدهی زیادى از عشایرزوله در زمستان در مراتع مهران و دهلران به سر مىبرند و در فصل تابستان به کوههاى پیرامون صحنه و سنقر کوچ مىکنند. طوایف و تیرههاى ایل زوله در سال ۱۳۷۰ ه . ش به شرح زیر بودهاند:
۱ – طایفهی یوسفى میاخ: داراى تیرههاى خالوندى، کلهپا، نادرى، میاخ و کلوندى است.
۲ – طایفهی شهنظر: داراى تیرههاى شهنظر، کلکل رحیمی، میرهبگ، زنگنه، همهویس و لرستانى است.
ایل جهمور(جمیر):
این ایل در فصل زمستان به نواحى مهران و دهلران در استان ایلام مىروند و تعدادى هم در کرمانشاه در پشت امام حسن منزل مىکنند و در تابستان از طریق کرمانشاه به همدان و کردستان کوچ مىکنند. ایل جمیر داراى یک طایفه به نام جُمور است که از تیرههاى شاهویسى، عبدلى، گومهاى و برازى تشکیل شده است.
ایل جاف:
این ایل در شهرستانهاى جوانرود، پاوه، قصرشیرین، کرمانشاه و . . . در عراق، حلبچه، سلیمانیه و اربیل زندگى مىکنند. ایل جاف از سهتیره: جاف مرادى، جاف جوانرودى و بیگزاده تشکیل گردیده است که تیره بیکزاده رهبرى ایل جاف را به عهده داشته است .
طایفهی ترکاشوند:
ایل ترکاشوند نیز همانند ایل جمیر به دو دسته تقسیم مىشوند :1- عشایرى که درفصل زمستان به نواحى مهران ودهلران کوچ مىکنند 2- عشایرترکاشوند که در محدوده استان کرمانشاه کوچ کرده وبه دامدارى مىپردازند .
ایل کُلیایى:
این عشایر در شمال استان کرمانشاه زندگى مىکنند و اکثر آنها در روستاها اسکان یافتهاند. طوایف معروف عشایر کلیایى عبارتند از: بگوند، صوفىوند، موسیوند، پشموند، شیرازى . . .
ایل بالاوند زردلان زردلان قسمتى از خاک دهستان بالاوند بخش مرکزى شهرستان کرمانشاه است. مردم ناحیه بالاوند در گذشته کوچ نشین بودهاند ولى چون فاصله نقاط سردسیر و گرمسیر آنان چندان زیاد نبود در روستاهاى بالاوند ساکن شدند. طایفه زردلان تا حدودى حالت کوچنشینى خود را حفط کرده است. طایفه زردلان داراى تعدادى طایفه کوچکتر به نامهاى: کژوند، سیدها، اولادها و خلفوند میباشد.
ایل پایروند:
این ایل در امتداد سلسله کوه پراو، در کوهپایههاى بیستون و صحنه در روستاهها ساکن شدهاند و نانکولی، شرفبیانی، ایل خزل (خزائی) در شرق استان کرمانشاه
* عشایر احمدوند شیرازى:
این عشایر در مزارع و مراتع درو فرمان (دورود فرامان) موسوم به انگوخانى و علیان اقامت دارند .
* عشایر جلیل وند و نانکلى:
عشایر جلیلوند در ناحیه دینور زندگى مىکنند و مسلمان و پیرو مذهب شیعه مىباشند. نانکلیها هم در روستاهاى دینور و بیلوار و ... ساکن هستند و مرکز آنها روستاى جیحونآباد است. این عشایر پیرو اهلحق مىباشند.
*عشایر احمدوند بهتویى:
این عشایر در شمال غربى کرمانشاه زندگى مىکنند و از چهار شبعه شامل میر احمدوند، دم صفاوند، بهتویى، جانىخانى تشکیل شدهاند.
طایفهی باجلان:
این طایفه در نواحى قورهتو، جگرلوىذهاب، هورین شیخان، قصرشیرین و قارانیه مندلى زندگى مىکنند و مرکز آنها قورهتو است. اکثر این طایفه در برخى از روستاهاى دهستانهاى جگرلو و قورهتو و سایر نقاط شهرستان قصرشیرین تخته قاپو ساکن شدهاند. عشایر باجلان کرد زبان، مسلمان و سنّى شافعى هستند.
کردهای منطقه پاوه: طایفه امامی در بانهوره، طایفه ایناخی در سریاس، کلاشی، میرعبدلی، رماسی در شمشیر تاوگوزی (جوانرود)، ولدبیگی، رستمبیگی، باباخانی قبادی، کاوه، مصطفی سلطانی، کانی سانی و ... میباشد.
همچنین در برخی بخشها نیز اکثریت جمعیت و در برخی دیگر فقط بخشی از مردم ساکن این بخشها کرد هستند و دیگر اقوام هم در آن بخشها ساکن هستند.
* طوایف کرد در شمال ایران: 1- جهت شرقی-غربی رشته کوه البرز؛ کردهای مازندران، کردهای زنجان و کردهای اردبیل 2- جهت شرقی-غربی دامنههای جنوبی رشته کوه البرز؛ کردهای سمنان، کردهای تهران، کردهای قزوین
* طوایف کرد در شرق ایران: کردهای خراسان و کردهای بلوچستان
* طوایف کرد در غرب ایران: آذربایجان شرقی و اردبیل، کردهای آذربایجان غربی، کردهای همدان، کردهای کردستان، کردهای لرستان، کردهای کرمانشاه، کردهای استان ایلام، کردهای خوزستان
* طوایف کرد در جنوب ایران: کردهای فارس، کردهایکرمان
طوایف کرد در شمال ایران
طایفههای کرد در شمال ایران، بیشتر، در میانه کوهستان البرز، و نیز دامنههای جنوبی این رشته کوه، سکنی گزیدهاند:
جهت شرقی-غربی رشته کوه البرز؛
کردهای مازندران: جهان بیگلو، ملانلو، دراره ده
کردهای ساری: عبدالملکی و…، تیرههای کلبادی، مسگر، آشکارگر، در کلارستاق، تیرههای: شاه بهرامی، کاکا سلطانی.
کردهای کجور: خزائیها (خزل) در روستای پول از بزرگترین طوایف و با جمعیت زیاد در این منطقه هستند در روستاهای کجور، انگیل (سیاه سرانی، جعفری، الهوردی، خداکرمی زریری، خدا وردی)، لیگوش، نیتل و گنگر (مرادی، امیری، اقاجانپور)، کینج، خوشل، فیروزکلا سفلی، روستای کشکک (تیره علیخانی)، سایر طوایف با فامیلیهای مختلف وجود دارند.
کدیر: کرد و …
کرد کوی: زعفرانلو، کاکاوند، جهانبگلو، عمرانلو، دوانلو، سپانلو، منوچهرلو، عرب خویشانلو، حسینلو، طایفههای کرد زیدی، باباکردی.
کردهای زنجان: زعفرانلو، ارامانلو، کیوانلو، قراچورلو، عمارلو، شادلو، برقی پور (شاملو)، باوه نور، قیطول.
کردهای اردبیل: کردهای استان اردبیل همگی از کردهای تبعیدی کرمانشاه و کردستان و سایر مناطق کردنشین غربی هستند که در زمان رضا شاه به روستاهای صعبالعبور شهرستان خلخال و بعضی مناطق تات نشین تبعید شدهاند که البته بسیاری از آنها بعد به موطن اصلی خود مهاجرت کردهاند اما تعداد زیادی خانوار هنوز در مناطق مذکور ساکنند.
جهت شرقی-غربی دامنههای جنوبی رشته کوه البرز
کردهای سمنان:
کردهای گرمسار:
شادلو و قراچورلو؛ تاریخ استقرار ایشان به سال ۱۰۰۶ هـ. ق که حرکت تاریخی کرد از جنوب قفقاز به آذربایجان و از آنجا به خوار و ورامین و از آنجا به خراسان انتقال یافتهاند، میرسد. برخی از قراچورلوها و شادلوها درخوار و ورامین اسکان یافتهاند. کردها در روستاهای حسینآباد کردها، علیآباد، قلعه خرابه و جلیلآباد ساکنند. مسعود کیهان در سال ۱۳۱۱ هـ. ش تعداد آنها را ۱۲۰ خانوار نوشته است.
کردهای تهران:
کردهای دماوند و خوار و ورامین: طایفههای کردبچه، جاوان(جابان)، باجمانلو، سربندان(ابرشیوه)، شادلو، سیلسپور، سیاه منصوری، زعفرانلو و ایزانلو. کلکو: (نافری).(نفری) و ایل پازوکی اصلیترین گروه کردهای تهران هستند. آنان در قرن ۱۶ میلادی از ارزروم در ترکیه فعلی به ورامین آمدند.
کردهای قزوین:
طایفه یاریبیگی، مافی، کرمانی، ولییاری و.. کردهای منطقه تاکستان قزوین و (زنجان): زعفرانلو، ارامانلو، کیوانلو، نفری، کلکو، قراچورلو، عمارلو، شادلو، برقیپور (شاملو)، باوهنور، قیطول.
طوایف کرد در شرق ایران
کردهای خراسان:
در استان خراسان شمالی و قسمتهایی از خراسان رضوی نیز مناطقی وجود دارند که مردم در آن مناطق به زبان کردی صحبت میکنند که از این میان میتوان به مناطق: قوچان، شیروان، بجنورد، اسفراین، درگز، چناران و باجگیران و کاشمر اشاره نمود. مردم کرمانج این مناطق بنا به روایت تاریخ از ایل افشار هستند که در زمان شاه عباس از منطقه غرب دریاچه اورمیه به این نواحی برای محافظت از مرزهای ایران کوچ داده شدند و بنا به روایتی دیگر شاه عباس آنان را به خاطر تضعیف سرکشی خانهای کرمانجی و استفاده از آنان در مقابله با حملات بیامان ازبکان به خراسان بزرگ کوچاند.
•طوایف زعفرانلو، ارامانلو، سعدانلو، کیوانلو، عمارلو، شادلو، باوه نور در قوچان که همگی از ایل بزرگ حسنلو هستند، کاوانلو در رادکان، دوانلو در مزوج و بجنورد، ایل عمارلو و ایل مژدکانلو در نیشابور، ایزانلو و عمرانلو در شیروان، شیخ امیرانلو، سووانلو، پیچپرانلو، شاملو، بهادرانلو در قوچان، پالکانو در جیرستان، پهلوانلو در باجگیران، توپکانلو، تیتکانلو، حمزه لو، رشوانلو، رود کانلو، زیدانلو در قوچان و بجنورد و درگز، سیوکانلو در اوغار، کم کیلانلو در باجگیران، شوهان در کاشمر، سپرسپرانلو در جیرستان، شهرانلو، دولتخانی و شیخکانلو در اوغار و چناران و قاسملو در اسفراین در درگز، طایفههای شیخوانلو، باچوانلو(باجمانلو)، قراچورلو، زیدانلو، مادانلو(مادها)، کیکانلو، پالکانلو، کیوانلو، تورانلو، دوله شانلو، ارتکانلو، بریوان لو، برانلو، صوفیانلو، بادلو، کپکانلو، گوشانلو، گیلانلو و…
• چمشگزک در خراسان:
• کلات: اردلان، شارلو، گوشانلو، ترسانلو، بادللو و… ایل خزل (خزائی) و طوایف دیگری را میتوان نام برد که در سراسر ایران پراکندهاند، که یادآوری آنها نیز به تدریج صورت میگیرد.
• توپکانلوها یکی از گروههای کُرد پراکنده در استان خراسان هستند که خود را (توپان) مینامند و توپان را واژهای کردی به معنای انبوه جمعیت یا درخت میدانند. برخی این معنا را به سبب پرجمعیت بودن توپکانلوها در میان عشایر خراسان دانستهاند. این احتمال وجود دارد که چون این ایشان در صنعت سر رشته داشتهاند توپچیِ توپهای جنگی بودهاند. بنابر شواهد تاریخی خاستگاه اصلی توپکانلوها به احتمال قوی مناطق غرب ایران و کردستان بوده است. آنها نیز مانند دیگر گروههای کرد خراسان به تدریج در دوره حکومت شاه اسماعیل اول (۹۰۷–۹۳۰ق/۱۵۰۱–۱۵۲۴م)، شاه عباس اول صفوی (۹۹۶–۱۰۳۸ق/۱۵۸۸–۱۶۲۹م) و نادرشاه افشار (۱۱۴۸–۱۱۶۰ق/۱۷۳۵–۱۷۴۷م) برای مقابله با ترکمنها و ازبکها به سرحدات شمال شرق کشور کوچانده شدند. و در نواحی چکنه، مشهد، جوین، نیشابور، دشت تقی، درگز، قوچان، شیروان، سرخس، اسفراین و بینالود استان خراسان اسکان یافتند. درگذشته شمار بسیاری از توپکانلوها کوچنده بودند و میان نواحی ییلاقی دامنه کوههای شاهجهان و آلاداغ، حاشیه رودخانه اترک و نواحی اطراف مراوه تپه و نواحی قشلاقی اطراف سرخس، کشفرود و مزدوران کوچ میکردند. ایوانف که در اوایل سده۲۰م در میان کردهای خراسان بوده است، از گستردگی کوچ توپکانلوها و اتحاد و همبستگی آنها در کوچ اظهار تعجب میکند و میگوید: کوچ توپکانلوها که چند هفته در مسافتی طولانی طول میکشید، بیشتر بدون پیشامدهای ناگوار و دزدی خاتمه مییافت. امروزه بیشتر توپکانلوها یکجانشین شدهاند و در روستاها و شهرها اسکان یافتهاند، اما شمار اندکی از آنها هنوز میان دهستانهای شهرستانهای اسفراین، بجنورد، برد اسکن، چناران، درگز، سبزوار، سرخس، شیروان، طبس و… استان خراسان ییلاق و قشلاق میکنند (سرشماری، جمعیت، ۵۴–۷۱).
زبان مادری توپکانلوها مانند گروههای دیگر کرد خراسان، کردی، و احتمالاً از دسته گویشهای مُکری بوده است. درآمیختگی و همزیستی کردهای خراسان با همسایگان ترک و ترکمن در چند صد سال گذشته، سبب شده که بسیاری از عناصر فرهنگ کردی گروههای قومی کُرد، از جمله زبان، جایش را به زبان و فرهنگ ترک و ترکمن بدهد؛ از اینرو ایوانف شناسایی هویت کردهای خراسان را مشکل دانسته است و آنها را ترکزبانان یا ترکمنشدههایی میداند که رفتهرفته هویت کردی را از دست میدهند. ایل افشار که در بالا اشاره شده از ترکان افشار اورمی هستند که توسط نادر شاه افشار در تاریخ ۱۱۴۲ ه.ق به ریاست کوسه احمدلوی افشار ارومی از شهر اورمیه کوچ داده و در منطقه ابیورد خراسان ساکن شدهاند اینها اصالتاً از ترکان افشار اورمیه میباشند.
کردهای بلوچستان:
• طایفههای سهراب زایی، مصطفی زایی، میرابلوچ زایی، گدازایی، شهکرم زایی، اللهرسان زایی، جمال زایی، کمالخانی زایی، علمخان زایی، درزاده، غلامرسان زایی، شهدادزایی، سیدخان زایی، سالار زایی، علماخان زایی، میریحیا زایی، مرادزایی، گل محمود زایی، ناگزی زایی شهمراد زایی، گنگدازایی، بولگاک زایی، متیم زایی، عجب زایی، کرم زایی، ناروزایی.
0 طوایف کرد در غرب ایران
آذربایجان شرقی و اردبیل:
در قراجهداغ (امروزه ارسباران) شش ایل ترکزبان شیعه کردتبار چلبیانلو، محمدخانلو، حسیناوغلو، حاجیعلیلو، حسنبیگلو، قراچرلو؛ در خلخال هفت ایل ترکزبان شیعه و کردتبار دلیکانلو، کلوکجانلو (شاخهای از شکاکها) احمدلو، شادلو، رشوند و مامانلو؛ در ناحیه بزرگی در شمالغربی و شمالشرقی میانه شکاکهای ترکزبان حضور دارند.
کردهای آذربایجان غربی:
• کردهای ماکو و خوی: ایل میلان، خلکانی، ایل جلالی، حیدرلو، کره سنی، مامش و ایل دنبلی
• طایفههای ایل شکاک در سلماس، بیگزاده و ایل هرکی در غرب ارومیه و…
• کردهای منطقه نقده: ایل زرزا، ایل سادات
• کردهای منطقه پیرانشهر: ایلهای؛ مکری و مامش و پیران، بیرانوند، لاجانی، لاهیجانی، قادری، امین عشایری، امیر عشایری، خواجهوند، موریک، سادات
• کردهای منطقه مهاباد: ایلها و طایفههای دهبکری، منگور، مکری، گورک، عثمان بیگی، و…
• کردهای منطقه سردشت: ایلها و طایفههای باسک کوله، ایل گورک، بریاجی، پیشدری، کلاشی و ایل مکری، همهوند، و…
• کردهای منطقه بوکان: دهبکری، مکری، فیضالله بیگی، گورک، بابامیری
• کردهای منطقه مرکور و ترکور ایل هرکی و کردهای دری هم در این مناطق وجود دارند
• کردهای منطقه شاهین دژ: اندکی از ایل خزل(خزائی) ایل چهاردولی، موصلانی زعفرانلو گروس
• کردهای منطقه اشنویه: ایل و طایفههای هرکی، ماماش، زرزا، قادری و… در این مناطق وجود دارند.
کردهای منطقه سلماس و چالدران: طایفه مندولکانی
کردهای همدان: طایفهها و ایل چهاردولی:
چهاردولیها در شهرستان اسدآباد در غرب استان همدان ساکن هستند. چهاردولی اسدآباد یکی از دهستانهای چهارگانه شهرستان اسدآباد است.. این دهستان از ۲۷ آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود ۸ هزار نفر است؛ و قراء مهم آن: کمک علیا، کمک سفلا، قمشانه، حسنآباد امام، پیرملو، ایوراع، قرهبلاغ و آهوتپه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵). که از ایلهای طایفههای بهتونی(بتونی)، ایل جمور ، کلهر، خزل (خزائی) و زنگنه سکونت دارند.
کردهای کردستان:
مهمترین ایلات کرد در این منطقه عبارتند از: سرشیو (در مرز عراق، در جنوب بانه)، تیلهکویی (Kurdicized) در سراسر سنته و زاگا، اردلان در سنه سنندج این طایفه بنیانگذار سنندج بوده و بیش از هفتصد سال بر مناطق کردنشین از همدان تا موصل حکومت میکردند، جاف (جنوب غربی سنه سنندج)، هلیلان (جنوب شرقی کرمانشاه).
• طوایف کردهای بانه: طایفههای شهیدی، بهرام بیگی، احمدی، توکلی، لطفالله بیگی و همهوند
• طوایف کردهای منطقه سقز: فیضالله بیگی، گورک، تیله کوهی، جاف، سقز، کلالی و…
• طوایف کردهای منطقه سنندج: طایفههای اردلان سنندجی: حبیبی، کلماسی،کلکو،آصف، اردلان، شاه ویسی، بابان، وکیل، صادق وزیری، مسعود وزیری، معتمد وزیری، آصف وزیری، مردوخی و…
طوایف کردهای منطقه بیجار گروس: طایفه گروس. طایفه خواجهوند، طایفه سیاهمنصور،طایفه کبودوند گروسی و…
• طوایف کردهای منطقه کامیاران: طایفههای کمانگر، لطفالله بیگی، شهیدی و کشککی احمدی.
• طوایف کردهای منطقه قروه: چهاردولی
کردهای لرستان:
مهمترین ایلات را میتوان ایل بیرانوند. باجولوند.ایل شاهیوند. دلفان. سلسله. طوایف طرهان و ایل چگنی نامید؛ که به جز چگنی همه لک زبان هستند
کردهای استان ایلام:
ایل ارکوازی، ایل میه خاس (میش خاص)، ایل بولی، ایل دیه والای (ده بالایی)، ایل پنجستون، ایل شهلیاروند، ایل ناصرعالی، ایل خزل (خزائی) ایل پیرانی، ایل ملکشاهی، ایل ریزهوند (معروف به ایل چهاردولی)، ایل زرگوش، ایل بیری (بدرهای)، ایل کلهر کولیوند(لک)، در منطقه زرینآباد پهله و میمه( pahleh) در مرکز استان ایلام ایلی معروف به ایل کرد وجود دارد که شامل طوایف متنوعی است که در گستره بزرگی پراکنده هستند.
کردهای خوزستان: طایفهای به نام آلبو کرد در چند روستا در جنوب اهواز ساکن هستند. طایفههای کرد حسینخانی، زنگنه و کرد زنگنه در شهرهای باغملک، قلعه تل، ایذه و رامهرمز ساکن هستند و به کردهای جنوبی مشهوراند.
0 طوایف کرد در جنوب ایران
کردهای فارس:
مهمترین طوایف کرد فارس کردشولی هستند. کردشولیها که پیش از در قرن نوزده میلادی وارد فارس شوند زمانی را در میان ممسنیها یا بختیاریها گذرانده بودند جذب اتحادیه ایلی قشقایی شدند اما پیش از جنگ جهانی اول دوباره استقلال خود را باز یافتند. در ایل عناصر ترکی نیز یافت میشود بهطور خاص تیره خلجی. عمده زنگنهها ساکن کرمانشاه هستند اما تیرههایی از ایشان وارد بختیاری کهگیلویه و فارس(شهرستان لامرد) شدهاند. تیره دیگری که کرد نیستند بلکه ترک هستند از نوع فسایی طایفه آینالو از ایل خمسه نام دارند و بعدتر در دهستان شش ده قرهبلاغ نزدیک فسا ساکن شدند. دیگر کردهای فارس عبارتاند از تیرههای ایل نفر و[کلکویی] اوریاد طایفه عمله قشقایی، طایفه درهشوری قشقایی و کردلو از طایفه قراچاهیلوی قشقایی. تمامی این طوایف بازمانده طوایفی هستند که همراه کریمخان زند به فارس آمدهاند. در تاریخ نام بیشتری از آنها بوده و امروزه تنها در برخی روستاهای توابع کازرون مانند عبدوو کرون باقیماندهاند. زبانشان حالتی میان فارسی و کردی دارد اما ویژگیهای زبان کردی و اصطلاحات کردی در میانشان رایج است. برخی از طوایف کوهمره سرخی نیز کرد تبار میباشند که زبانشان ویژگیهای زبان کردی را داراست.
در حال حاضر در استان فارس، گروهی از کردها زندگی میکنند که خود را کرونی مینامند این گروه در حدود ۱۰۰۰ خانوار هستند که در روستاهای شیراز و کازرون و سپیدان زندگی میکنند. سه روستا صددرصد کرد و ۱۱ روستای مشترک با فارسها. اینها به زبان کردی کرمانشاهی صحبت میکنند. ۱۷ خانوار از کردهای شیراز هنوز کوچ روی میکنند. در لارستان فارس ۱۰ هزار نفر کرد هستند که پیرو مذهب اهل سنت شافعی بودهاند.
کردهای کرمان:
طایفه جلیلوند در اصل از کردهای کرمانشاه بودهاند که به شهر کرمان نیز کوچ کردهاند و طایفههای بامری در جبال بارز و افشار قاسملو (قاسم اولادی). هرچند ردپای کردهای کرمان تا کهنوج و بم هم دنبال شده است. مهنیها در سیرجان و رفسنجان هستند؛ در دامنه کوههای بارز
آشنایی کوتاه با سایر اقوام ایران
آشنایی کوتاه با اقوام ایرانی که فقط به برخی از مهمترین این اقوام اشاره میشود. هرچند که خود این اقوام هم در مواردی به شاخههای مختلفی تقسیم میشوند.
پارسیها (فارسها):
بـیش از ۶۵ درصد از جمعـیت ایران از نـژاد فارس (پارس) هستـند. فارسها از اعـقاب نـژاد ایلامی یا آریایی هستـند که در هزاره دوم پـیش از میلاد در فلات میانی ساکن شدند و نام پارس(پرشیا) را برای ایران برگزیدند. فارسی زبانان ایران ترکیبی از اقوام مختلف ایران باستان هستند. فارسی زبانان، افزون بر ایران در افغانستان، تاجیکستان، سمرقند در ازبکستان نیز وجود دارند. فارسی زبانان در ایران بزرگترین گروه زبانی به شمار میآیند زیرا طی چند دهه اخیر میلیونها مهاجری که از مناطق زبانی دیگر به تدریج به استان تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران مرکزی آمدهاند و زبان فارسی زبان اول یا تنها زبان نسل دوم یا سوم آنها گشته، درصد فارسی زبانان ایران را تا درجه زیادی بالا برده است.
پراکندگی فارسی زبانان در ایران
ترکمنها:
ترکمنها از نـژاد اقـوام ترک هستـند. این قوم اصولاً در منطقه ترکمن صحرا (جلگه واقع در شرق استان مازندران و شمال استان خراسان و در همسایگی جمهوری ترکمنستان) زندگی میکنند. به لحاظ تاریخی در نتیجه قراردادی که برای تعیین مرز بینالمللی بین ایران و شوروی سابق توسط حاکمان وقت ایران و روسیه به امضا رسید، تعداد زیادی از ترکمنها در داخل مرز ایران ماندند. در آن قرارداد رودخانه اترک به عنوان مرز مشترک دو کشور تعیین شد.
بلوچها:
بلوچ نام یکی از اقوام خاورمیانه در ایران و پاکستان و افغانستان است. مردم بلوچتبار در جنوب شرقی ایران و شرق پاکستان ساکنند. زبان بلوچی یکی از زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی است. بلوچها، که نامشان در لغـت به معـنای آواره است، از معـدود نـژادهای ایرانیاند که عـمدتاً شیوه زندگی نیمه بادیهنشیـنی خود را حفظ کردهاند. بـیابانهای وسیع و بسیار کم جمعـیت که منـتهاالیه جنوبشرقی ایران و نواحی دور افتاده غرب پاکستان را در بر میگیرد، سکونـتگاه طبـیـعـی بلوچهاست. بلوچها سوارکاران ماهر و چابکی هستـند و مسابقات شتردوانی آنها بسیار مشهور است.
پراکندگی بلوچها در ایران
بخـتـیاریها:
بختیاری نام یکی از قومهای بزرگ لر ایران معروف به لر بزرگ است که در زاگرس میانی سکونت دارند. (لر کوچک نیز نقریباً ساکنین لرستان و ایلام امروزی هستند). مناطق دورافتاده استان چهارمحال و بخـتـیاری و خوزستان سکونتگاه اکثر مردم بخـتـیاری است. ولی امروزه تعـداد بسیار زیادی از آنان در روستاها و شهرهای ساکن شدهاند. گویش بختیاری یکی از گویشهای پارسیتبار یعنی از دسته جنوب غربی زبانهای ایرانی است. گویشها و زبانهای پارسی تبار عبارتند از فارسی، لری، بختیاری، لارستانی، و کومزاری. برخی از زبانشناسان، بختیاری را زیرشاخههای از لری بشمار میآورند و برخی آن را شاخههای جدا میدانند. یکی از اقوامی که در کنار بختیاریها هویت جداگانهای کسب کردهاند عربهای کمری هستند.
این اصطلاح را در مورد عربهایی بکار میبرند که در مجاورت بختیاریها زندگی میکنند و با ایشان وصلت کردهاند؛ لذا از نظر رسم و رسوم و زبان و… اشتراکات زیادی با بختیاریها پیدا کردهاند. اما در اصل بختیاری نیستند. در حقیقت عرب کمریها اعرابی هستند که اصطلاحاً در کوه و کمر زندگی میکنند و وجه تسمیه ایشان نیز همین است. زبان ایشان در اصل عربی است که به عربی عراق بیشتر نزدیک است تا اعراب خوزستان و به مرور زمان با گویش بختیاری ترکیب شده است و اصطلاحاتی مخصوص به خود پیدا کرده است طوری که فهم آن هم برای اعراب و هم برای بختیاریها ممکن نیست.
قـشقـاییها:
قشقائی یکی از دو ایل بزرگ ایران است (ایل بزرگ دیگر بختیاری است.) بـیشتر ایل قـشـقایی در استان فارس ساکن هستـند. بسیاری از آنها هنوز به صورت سیار در فصول مخـتـلف سال از یـیلاق به قـشلاق کوچ میکنند.
قـشقاییها ترک تبار هستـند. یکی از مناطق مهم عشایری ایران، استان فارس میباشد و بزرگترین ایل ایران (ایل قشقایی) با شش طایفه در فارس به کوچ روی ادامه میدهند. علاوه بر ایل قشقایی، ایل خمسه و ایل محسنی و همچنین طوایف کوچکتری به زندگی عشایری خود در فارس ادامه میدهند. ایل قشقائى یکى از ایلات مهم ترک زبان ایران است. قشقائىها در دورههاى مختلف به تدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شدهاند.
در بررسی ایلات و عشایر ایران این نکته نیز اهمیت دارد که عشایر ترک زبان در سراسر ایران پراکنده هستند. این مساله بویژه با حکومت سلجوقیان، مغولان، تیموریان و صفویه شدت یافت. قشقائیها شیعه جعفری هستند و به آداب و رسوم خود علاقهمندند. زبان قشقائیها ترکی قشقائی آمیخته به فارسی است و همه آنها فارسی را خوب میدانند و به آن به آسانی سخن میگویند. جمعیت ایل قشقائی نزدیک به ۳۰هزار خانوار یعنی ۱۵۰ هزار نفر است.
لرها:
لرها از نـژاد آریایی آمیخـته با قوم کاشی یا کاسیت هستـند. در طول تاریخ گروههایی از اعـراب و ترکها هم با لرها اختلاط نـژادی پـیدا کردند ولی در مجموع اصالت نـژادی آنها دست نخورده باقی مانده است. لرها که دو درصد جمعـیت کشورمان را تشکیل میدهند، عمدتاً در استانهای لرستان و کرمانشاه و تا حدودی همدان ساکنند.
پراکندگی لرها در ایران
اعـراب:
حدودا ۴درصد (دو ونیم میلیون نفر) جمعـیت ایران عـربتبار هستـند که بـیشتر آنها در استان خوزستان و جزایر خلیج فارس سکنا گزیدهاند. اکثر عـربهای ایران هنوز به زبان عـربی تکلم میکنند. آغاز کوچ عربها به خوزستان از پیش از اسلام در دوران ساسانیان بوده است. البته پس از اسلام نیز قبایل عرب در پی لشکریان فاتح، به سوی کشورهای گشوده شده از جمله مناطقی از ایران کوچ کردند که در خوزستان به علت وجود اعراب پیش از اسلام، پس از اسلام نیز قبایل و عشایر بسیاری به این منطقه آمدند. البته امروزه جمعیت عربهای خوزستان نسبت به اقوام فارسی زبان (بختیاریها، شوشتری و دزفولیها) در اقلیت قرار دارند.
پراکندگی اعراب در ایران
آذریها:
آذربایجان نام منطقهای جغرافیایی است در شمال غرب ایران شامل استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و اردبیل. این منطقه سکونتگاه اصلی آذریهای ایران است. ترکهای آذری بزرگترین اقلیت قومی ایران و تشکیل دهنده ۲۵ درصد کل جمعـیت ایرانند. هرچند عـمده ترکها در استانهای؛ آذربایجان شرقی، غربی و اردبـیـل زندگی میکنند اما شمار انـبوهی از آنان در سایر استانهای کشور ساکنند.
پراکندگی آذری زبانان در ایران
ارامنه و یهودیان:
ارامنه و یهودیان در نقاط مخـتـلف شهری ایران زندگی میکنند. شمار زیادی از ارامنه در تهران و اصفهان ساکنند. یهودیان ایران نیز قدمتی ۲۵۰۰ساله دارند. ولی بعـد از ۱۳۵۷ تعـداد اندکی از آنان در ایران ماندگار شدند که عـمدتاً در چهار شهر تهران، همدان، اصفهان و شیراز باقی ماندهاند.
آشوریان:
بر اساس شواهد و مدارک موجود، آشوریها، قرنها در ایران سکونت داشتهاند، لیکن نمیتوان تاریخ دقیق ورود آنان را به ایران مشخص کرد. برخی از این مهاجرتها در زمان تیگلات پلسر اول (۱۰۱۵-۱۰۷۷ ق.م) امپراتوری آشور، سناخریب، سرحدون و آشور بنیپال، شاپور اول (خسرو انوشیروان)، خسرو پرویز، خلافت عمر ـ یکی از خلفای راشدین ـ و بالاخره در سالهای اولیه جنگ جهانی اول پس از کشتار عظیم ارامنه و آشوریهای ترکیه توسط ترکان عثمانی بودهاند. بهطور کلی میتوان گفت که اسکان آشوریها در ایران با تاریخ این سرزمین عجین بوده است. واقعیت این است که آشوریها پس از سقوط امپراتوری در بینالنهرین، جزئی از ملت ایران شده و با مردم این سرزمین سرنوشت مشترک پیدا کردهاند.
آشوریها خود به فرقههای مختلفی تقسیم میشوند. فرق مذهبی آشوریها عبارت است از کلیسای شرق آشوری، کلیسای کاتولیک (کلدانی آشوری)، کلیسای انجیلی آشوری، کلیسای جماعت خدا یا برادران آشوری (پنطیکاستی). در حال حاضر تدریس زبان آشوری، در مدارس اختصاصی آشوریان ایران و برپایی مراسم و آیینهای دینی و مذهبی در کلیساهای چهارگانه آشوری به موجب قانون اساسی ایران آزاد است و انجام میشود.
زبان و لهجههای ایرانی
در این بخش از گفتار، زبان و لهجههای ایرانی رایج در ادوار گوناگون تاریخ ایران بررسی میشود. زبان فارسی همواره مانند ماه آسمان بوده و سایر زبانها و لهجهها بسان قمرها در کنار آن درخشیدهاند. زبانها و لهجههای ایرانی که به مرور زمان تحول و تکامل یافتند را میتواند به دستههای زیر تقسیم کرد: زبانهای ایرانی کهن، زبانهای ایرانی میانه، زبانهای ایرانی کنونی. زبانهای ایرانی کهن و میانه امروزه اصلاً رایج نیستند و تنها بر اساس مدارکی که از آنها بجا مانده است شناخته میشوند. یکی از زبانهای بسیار کهن ایرانی زبان (مادی) است.
این زبان به سلسلهی شاهان مادی و مردم مغرب و مراکز تعلق داشته است. تنها شواهد و مدارکی که منبع اطلاعاتی محققان نسبت به این زبان است، جملات و عباراتی است که در کتیبههای شاهان هخامنشی که جانشین شاهان ماد بودند، بجا مانده است.
زبان اوستایی هم در شمار زبانهای کهن ایران قرار دارد. این زبان متعلق به یکی زبان از نواحی شرق و شمال شرقی ایران بوده است .
کتب مقدس ودینی اوستا در ادوار مختلف بدین زبان تالیف شده است. خطی که کتاب اوستا به وسیلهی آن نوشته شد، به خط اوستایی معروف است و این خط در اواخر دولت ساسانی از خط پهلوی استخراج و تکمیل گردیده است، از سوی دیگر معلوم نیست که این زبان از چه زمانی از رواج افتاده است. تنها اثر این زبان، کتاب مقدس زرتشتیان است. گفته میشود که تمام آثاری که از زبان فارسی باستان در دست است، به خط میخی نوشته شده است. زبان قوم پارت، پارت از اقوام شمال شرقی ایران است زبان پارتی در عهد اشکانیان رواج داشته است. آثاری که از این زبان بر جای ماند یا به خط پارتی و یا به خط مانوی. زبانشناسان زبانهای ایرانی را بر حسب شباهت صوتی، دستوری و لغوی به دو دسته اساسی تقسیم میکنند. نخست دستهی غربی و دوم دستهی شرقی زبانهای فارسی باستان، مادی، فارسی(پهلوی) پارتی و فارسی کنونی به دستهی غربی تعلق دارند. زبانهای سغدی، سکایی و خوارزمی به دسته شرقی تعلق دارند. این تقسیمبندی در زبانها و گویشهای امروزی ایران نیز کاربرد دارد.
بدین معنی که فارسی، کردی، لری، بلوچی و لهجههای سواحل جنوبی دریای خزر و نیز گویشهای مرکزی و جنوبی ایران، به دستهی عربی تعلق دارند. با این مقدمه مباحث زبانهای ایرانی میانه میپردازیم.
فارسی میانه:
این زبان که صورت میانهی فارسی باستان و فارسی کنونی است، در دوران ساسانیان زبان رسمی ایران بوده است. آثاری که از این زبان باقی مانده عبارت است از کتیبههای دورهی ساسانی، کتابهای پهلوی، عباراتی که بر سکه، مهر، نگین و ظروف نوشته شده است.
ادبیات پیش از اسلام ایران با آثار زبان پهلوی متجلی است، این آثار برخی در دورهی ساسانی و شماری در حدود قرن سوم هجری تدوین شده است. فارسی کنونی دنبالهی زبان پهلوی است، اما شمار زیادی از لغات پارتی از زمان اشکانیان، در فارسی میانه در پهلوی و در نتیجه فارسی کنونی راه یافته است. قبل از آن که به موضوع خط زبان فارسی پرداخته شود، مبحث سوم یعنی گویشها، لهجهها و زبانهای کنونی ایران یکی پس از دیگری به طور فشرده از نظر میگذرد. لهجهها و زبانهای ایرانی که امروزه متداول میباشد و از قفقاز تا فلات پامیر و از عمان تا آسیای مرکزی با آن سخن میگویند. از تنوع و تکثر فراوان برخوردار است، اما زبان فارسی به دلیل ادبیات پردامنه و اعتبار تاریخی و نفوذ آن در سایر زبانها و لهجههای ایرانی و هم به سبب تاثیر آن در چند زبان غیر ایرانی مانند ترکی، وارد شده، اهمیت خاص و قابل توجهی در منطقه یافته است .
1- زبان آسی: این زبان در بخشی از نواحی کوهستانی قفقاز مرکزی رایج میباشد، زبان آسها با زبان سغدی و خوارزمی ارتباط نزدیک دارد، زبانشناسان معتقدند زبان فارسی در زبان آسی تقریبا نفوذ نیافته است .
2- یغنوبی: این زبان میراث و باز ماندهی یکی از لهجههای سغدی به شمار میرود، این زبان همچون دیگر لهجههای ایرانی بسیاری از لغات فارسی و عربی خویش را اقتباس و به عاریه گرفته است.
3 - پشتو: این زبان زبان محلی مردم افغانستان است. زبان فارسی و عربی آن را تحت تأثیر قرار داده، در آن نفوذ یافتهاند، زبان پشتو امروزه در افغانستان بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. این زبان بسیاری از خصوصیات و ویژگی زبانهای ایرانی را حفظ کرده است.
4- بلوچی: زبان بلوچی در قسمتی از بلوچستان و همچنین در بعضی از نواحی ترکمنستان رایج است. بلوچی را زبانشناسان از گروه شمالی زبانهای غربی ایران میدانند. زبان بلوچی علاوه بر واژههای فارسی بعضی از لغات سندی را نیز اقتباس کرده است. این زبان لهجههای گونهگون و متنوعی دارد که مهمترین آنها بلوچی غربی و بلوچی شرقی است.
5- سغدی: این زبان در کشور سغد که سمرقند و بخارا مرکز آن بوده رایج بوده است. زمانی زبان سغدی زبان بینالمللی آسیای مرکزی به شمار میرفت. زبان سغدی تا قرن پنجم هجری در نواحی خود در کنار فارسی رواج داشت .
6 - سکایی (ختنی): زبان یکی از اقوام سکایی مشرق است، که زمانی بر ختن حکومت داشتند. این زبان هنگام حکومت آنان در آن دیار رایج گردید.
7 - خوارزمی: این زبان تا قرن هشتم هجری رایج بوده است، خوارزمیان با این زبان سخن میگفتند. بعدها این زبان جای خود را به زبان فارسی و ترکی داده است.
8 – گیلکی: سواحل دریای خزر لهجههای گوناگون و متنوعی دارد که گیلکی، مازندرانی و طالشی از آن جمله است. لهجههای مازندرانی و گیلکی ادبیات محلی قابل ملاحضهای دارند. لهجهی مازندرانی صاحب آثار معتبری بوده متاسفانه بیشتر آن از میان رفته است .
9 – کردی: زبان کردی از شعبات فرعی شاخه فارسی زبانهای ایرانی است که مانند زبانهای بلوچستان و تاجیکستان ریشه هندو اروپایی دارد. اما یکی از ویژگیهای زبان شیرین کردی وفور کلمات پهلوی و پارسی باستان در آن است. به گفته هرودوت در زمان باستان زبان کردی و فارسی بسیار به هم شباهت داشت. چهار گویش در زبان کردی وجود دارد: کرمانجی، سورانی، هوراس یا کرمانشاهی. کرمانجی گویش کردهای؛ ترکیه، سوریه، عراق و ایران است. گویش زبان استان کرمانشاه کرمانشاهی است.
هرچند که امروزه نیز زبان کردی که مردم نواحی غربی و شمالغرب و جنوبغربی و طوایفی در شمال و مشرق ایران و گروهی از مردم در ترکیه، عراق، سوریه و قفقاز با آن تکلم میکنند، بدون شک از زبانهای هند و ایرانی و یکی از شاخههای فارسی باستان است. از ویژگیها و مشخصات برجستهی این زبان، سلاست و روانی و عدم اختلاط زیاد با زبانهای غیر ایرانی است. ولی بر اثر قرابت و نزدیکی و ارتباط با ترکها و عربها شماری از لغات ترکی و عربی در آن رخنه کرده است. در بارهی زبان کردی پرسشی وجود دارد که پاسخ گفتن به آن اندکی دشوار است و آن اینکه چرا زبان کردی دارای شعب و گویشهای گوناگون و متعدد است. برخی از محققان و مورخان گفتند که زبان کردی چون از پشتوانهی معتبری از کتب علمی و ادبی و تاریخی برخوردار نبوده است بدین شکل در زمان طولانی دچار تغییرات است. زبان کردی لهجههای زیادی دارد. گویشهای مانند؛ مکری، سلیمانیهای، کرمانشاهی، اورامی، سنندجی، ایلامی، بایزیدی، زندی، زازای(زازا)، لولو، عونیکی، محمودی، شیروانی، اردلانی، سورانی، چکوانی، عبدوئی، پسانی، دروزکی، کلهری، کلیایی، پیروندی، لکی، فیلی (و یا پهلی) که در کردستان ایران تکلم میشوند ... این زبان مانند زبان فارسی و برخلاف زبان بلوچی و پشتو در طول زمان دچار تغیرات فراوانی شده است.
البته در بین کردها نزدیک به۵۰ هزار خانوار و شاید بشتر یزیدیانی هستند علاوه بر این گروهی هم که به یارسانیا سلسله اهلحق معروفند در بین کردها هستند و بقیه کردها مسیحی یا یهودی هستند.
10-لری: یکی از لهجههای ایرانی لری است که کم و بیش از ادبیات برخوردار است.
11 – آذری: نام زبان قدیم ساکنان آذربایجان است. اذری یکی از لهجههای ایرانی محسوب میشود. اکنون هم در بعضی از قرا و روستاهای آن استان با ان تکلم میکنند. علاوه براین قسمتی از قفقاز هم با آن سخن میگویند. گفته میشود ترکان عثمانی و به دلیل آنان گروهی از خاورشناسان، (آذری) را به لهجهی ترکی معمول و متعارف در آذربایجان اطلاق کردهاند. زبان آذری آذربایجان ایران، کشور آذربایجان امروز با ترکی غربی قرابت و نزدیکی دارد. همین لهجه و زبان هم به مرور زمان تحت تأثیر لغات و دستور زبان فارسی قرار گرفته است.
12 – فارسی: همان گونه که اشاره شد زبان فارسی کنونی دنبالهی زبان فارسی میانه (پهلوی) و فارسی باستان است. زبان فارسی از قوم پارس سرچشمه میگیرد. گذر زمانی زبان رسمی و ادبی ایران بوده است. ظهور دین اسلام، تحول مهمی در عرصههای مختلف اجتماعی بر جای گذارده است، که زبان رسمی ایران هم از آن مستثنی نبوده است. فارسی پس از اسلام با خط عربی نوشته شد، در حالی که قبل از آن با خط پهلوی به نگارش درآمد. زبان فارسی در قواعد دستوری نیز دنبالهی فارسی میانه است و با آن تفاوت چندانی ندارد. زبان فارسی از میان زبانهای جدید ایرانی تنها زبانی است که ادبیات وسیع و طراز اول به وجود آورد و در همهی لهجههای ایرانی تاثیر قوی گذارده است گفته میشود در مدت دو هزار و ششصد سال تاکنون چهار زبان عمده در ایران متداول بوده و از هر چهار زبان آن آثاری بر جای مانده است (زبان اوستا)، (پارسی باستان)، (پهلوی) و (زبان دری) یا فارسی امروز. از قرن سوم و چهارم به بعد، یعنی پس از تشکیل دربارهای مشرق در عهد اسلامی، زبان فارسی به صورت رسمی درآمد. و اسامی مختلفی هم بر آن نهادند، مانند: دری، پارسی و فارسی. این زبان چون جنبهی در باری و اداری یافت، زبان شعر و نثر آن نواحی شد و اندک، اندک شاعران و نویسندگان با این زبان به شاعری و نویسندگی مشغول شدند، و چندی نگذشت که استادان مسلمی مانند رودکی، دقیقی، فردوسی و کسائی ظهور کردند، و با این لهجه آثار گرانبهایی خلق کردند و کتابهای گران سنگی منتشر ساختند. پس از رسمیت یافتن این لهجه شاعران و نویسندگان نواحی دیگر ایران هم از آن بهره جستهاند. شایان ذکر است لهجهی "دری" پس از آن که به عنوان زبان و لهجهی، رسمی سیاسی و ادبی در همه جای ایران انتشار یافت بر همان وضع اصلی و ابتدایی خود باقی نماند. و شعرای نواحی مرکز و مغرب و شمال و جنوب ایران هر یک مقداری از مفردات و ترکیبات لهجههای محلی و منطقهای خویش را در آن آمیختند و از سوی دیگر زبان عربی هم در آن به همین نحو تاثیر گذاشت.
منابع:
۱-پایگاه اینترنتی مرکز آمار ایران ۲-ایرانشناسی، تنظیم از بهدا فرهنگ، سایت ایراس ۱۴ اسفند ۱۳۸۵، ۳-اطلس جغرافیایی استانهای ایران؛ تهران: مؤسسه گیتاشناسی۱۳۸۳، ۴- درگاه ملی آمار ۵- جُستاری در تاریخ و برخی از یادمانهای تمدنی دورهی ماد ۶- نگاهی به تاریخ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شهر باستانی دینور 7- تاریخ هرودوت، هرودوت 8- تقویمالبُلدان، ابوالفداء ایوبی 9- جغرافیای استرابو، استرابو 10- الجماهر فیالجواهر،ابوریحانی بیرونی11-حبیبالسیَر، خواندمیر 12- روضةالصفای ناصری، رضا قلیخان هدایت 13- شَرَفنامه (تاریخ مفصل کردستان )، شرفخان بدلیسی 14- قصصالخاقانی، ولیقلی بن داوود قلی شاملو 15- مَسالک و مَمالک، ابنخرداد به 16- مُعجَمالبُلدان، یاقوت حَمَوی 17- نخبةالدهر فی عجایبالبَرّ و البَحر، شمسالدین دمشقی 18 – نُزهة القلوب، حمدالله بن ابیبکر مستوفی 19- ایران از آغاز تا اسلام، رومن گیرشمن 20- ایران در دورهی سلطنت قاجار، علیاصغر شمیم 21- ایران عصر صفوی، راجر سیوری 22- تاریخ ایران، حسن پیرنیا و عباس اقبال 23- تاریخ تمدن، ویل دورانت 24- تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی 25- تاریخ شاه اسماعیل صفوی، غلام سرور 26- تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، عبدالحسین نوایی و عباسقلی غفاریفرد 27- جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، گای لیسترینج 28- سیری در تاریخ سیاسی کرد، آیت محمدی 29- فرهنگ فارسی به پَهلَوی، بهرام فرهوشی 30 – فرهنگ زبان پَهلَوی، بهرام فرهوشی 31 – فرهنگ فارسی، محمد معین 32- فرهنگ کردی – فارسی، عبدالرحمان شرفکندی (ههژار) 33- کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، غلامرضا رشیدیاسمی
34- کردها، ترکها، عربها، سیسیل جی. ادموندز 35- واژههای همانند در پَهلَوی و کُردی، صدیق صفیزاده 36- هزارههای گمشده، پرویز رجبی. 37- آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی 38- احسن التقاسیم فیمعرفة الأقالیم، ابوعبدالله مَقدِسی 39- احسنالتواریخ، حسن بیگ روملو 40- تاریخنامهی طبری، گردانیدهی بَلعَمی 41- تاریخ عالم آرای صفوی، مولف ناشناس 42- تاریخ عالم آرای عباسی، اسکندر بیگمنشی