به گزارش برنا ؛ از دیرباز، این خصلت هنر بوده است که به موهبت حقیقتبینی و حقیقتخواهیاش، در مظان گمراهی و اتهام بدعت باشد. چه باک که معتقدیم آفتاب، از پس تاریها و تیرگیها، میتابد و چه دلیلی مبرهنتر از واقعیتی که اگرچه دیر اما پذیرشی عام به بار میآورد. هنر نه یک امر صرفاً قدسی که پدیدهای عاقبت اندیش است که میکوشد نظام اجتماعی را بهبود ببخشد و آرزومند سعادت جامعهای که از آن پا گرفته است، باشد. خیرخواهی مادرانهای که عتاب و خطابش آمیخته به انس و الفت است و پیوسته عاقبت به خیری فرزند خویش را در دل و جان دارد.
روزگار ما چندان که باید مقرون به بایدها و منفور از نبایدها نیست و هنر امروز ناگزیر به افشای ابتلائاتی است که بیمارگونه، مرزهای اخلاق و حدود انسانیت را برآشفته است و حق به جانب، حقوق اجتماعی را که بر مبنای الگوهای دینی و آموزههای مدنی تدوین شدهاند، تهدید میکند.
تقابلی اگر در این گفتوگو، سر بر میآورد نه از بدعهدی هنر که از بیتوجهی به تنوع باورها و گوناگونی آرایی است که هدفی مشترک را جستوجو میکنند. تلخی و ناگواری هنر، ریشه در ستیز بیهودهای دارد که مبنای گفتوگوی خویش را بر مغلوب دانستن و نامشروع خواندن دیگری قرار داده است. ما در روزگاری به سر میبریم که به جهل مدرن مبتلاست و کم حوصلگی و شتاب در قضاوتها، بدین داستان بیشتر دامن میزند. قطعاً از نهاد نامطلوب و معوج جامعهای که برای بهبود خویش، تلاشی خرج نمیکند و در استقرار آرمانها و آداب انسانی که برساختی دینی و خاستگاهی آسمانی دارند، نمیکوشد، نمیتوان انتظار معجزه داشت. این بینظمی باید به مدد همافزایی مدلهای علمی و الگوهای عملی، نظم پذیر شود و بهبود تدریجی جریان اجتماعی را رقم بزند. بیاموزیم که منطق دیگرستیزی و الگوی حذف، اتفاق آفرین نخواهد بود و فرجامی جز کنشها و منشهای معترض تولید نمیکند. هنر، معبر برون رفت از چنین وضعیتی است و هرچه قدر این ناهمگونی صلبتر به نظر آید، مواجهه سختتری در پیش خواهد بود.
به گواه آنچه به ارزیابی اندکی قابل وصول است، گاه و بیگاه، همت هنرمندان و دغدغه اجتماعی هنر، بیرخصت مطالعه زمانی و مکانی و مواجهه با علل تولیدی، چالش برانگیز شده است و این نهاد اجتماعی که فارغ از پشتوانه عام اجتماعی، سقف و سایه چندانی ندارد، مورد هجوم و تعرض قرار میگیرد و به پیش فرضهای ثابت نشده و قرائن نامشهود متهم میشود. در این فکرم ای کاش نهاد آرمان خواه هنر، این بخت را داشت که همچون دیگر نهادهای اجتماعی در ابتلائات و مصائب و در قصورهای عموماً سهوی، فرصت دفاع و مجال تبیین رویکرد خویش را میداشت اما شوربختانه، غبار قیل و قالها، جان جویای هنر و توان خیرخواهانه هنرمندان را مخدوش کرده است و به ناگزیر، حوصلهای برای از خویش گفتن و بیان مقصد و مقصود باقی نگذاشته است.
وقت آن است که از این دشواری وظیفه، حرفی در میان آید و بطن شریف و متن نجیب هنر، رخ نمایی شود تا سره از ناسره تمییز گردد. ناگوار است که مردمیترین رسانه روزگاران، از رسایی بیفتد و حق نیست که در احتضار پیش روی هنر، خطابهای خرج نشود که در روزگار ما ذوالفقاری چند، اگر باقی است یکی زبان هنر است که در نظر پیر جلودار انقلاب "دشمنی با آن دشمنی با خورشید است". خود را مکلف به بایدها میدانیم و پیوسته خود را به مراعات روزگار سختی که در آن پر و بال میتکانیم، توصیه میکنیم اما تعابیر ناصواب و نامنصفانهای که به حریم قدسی هنر و ساحت منزه هنرمندان، متعرض است را نمیپذیریم که صلاح و سلاح هنر، حقیقت آفرینی و حقیقت طلبی است. در این فرصت اندک، عمر اگر رخصت دهد، در سلسله نوشتاری، برآنم تا در مواجهه با تظلمات رفته و در راه، به دفاع از نیک اندیشی و نمک شناسی هنرمندان ارجمند این روزگار دشوار، احضار توجهی داشته باشم تا صدایی به گوشی برسد که جز این صواب نیست.
سیدمحمد مجتبی حسینی
معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی