خبرگزاری برنالرستان- گروه اجتماعی/اختصاصی : همانطور که می دانیم واژه دانشجو در ابتدایی ترین تعریف خود به معنای کسی است که جویا علم است و دانشگاه هم بستری مناسب است برای یافتن علم و رشدونمو دادن به آن تا حداعلای ترقی و پیشرفت.
درواقع دانشگاه محلی است که فرد می تواند سطوح علمی خود را به وسیله فراگرفتن آموزش های علمی و تخصصی بالا ببرد و در نهایت از این علم پرورش یافته به نفع خود و جامعه استفاده نماید و در واقع به نوعی باید یک سنخیت و تعادل فرهنگی میان دانشجو و دانشگاه برقرار شود اما متأسفانه امروزه ما نه تنها شاهد برقراری تعادل میان دانشجو و دانشگاه نیستیم بلکه بالعکس شاهد یک نوع تضاد فرهنگی میان دانشجو و دانشگاه هستیم که این تضاد هر ساله رنگ و بوی قوی تری به خود می گیرد .
متأسفانه برخی از جوانان دانشجوی ما امروزه دانشگاه را محلی برای سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت انتخاب می کنند و به دانشگاه به عنوان عاملی که باعث باز نایستادن روزگار از حرکت ایستایی خود است نگاه می کنند.
این افراد بدون توجه به اینکه دانشگاه عامل تولید نسل های اجتماعی است و نوعی یگانگی به شخصیت و هویت فرد عطا می کند و تقویت کننده همکاری و تعامل میان افراد است دانشگاه را محلی برای خوش گذرانی و گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی خود انتخاب می کنند و به طور کلی با واژه ی علم و دانش بیگانه هستند و در واقع هدف اصلی خود را فراموش کرده و خواسته یا نا خواسته به دنبال واژگون شدن ارزش ها و تسلط بدی ها بر خوبی ها هستند.
این افراد با شعار دل زدگی از روزگار طولانی جوانی فانوس علم را بر پشت خود حمل کرده و نماینده افرادی هستند که نه تنها خود به دنبال علم نیستند بلکه نمی خواهند دیگران هم نفعی از علم ببرند . این افراد می خواهند فانوس را بر پشت خود قرار داده که نور فانوس علم به دیگران که جویا و به نوعی حریص علم هستند نرسد و در عوض سایه فانوس که موجب سیاهی و تاریکی و گمراهی می شود نصیب جویندگان علم در دانشگاه شود به طور کلی این دسته از افراد خاص نه تنها باعث گمراهی و ضلالت خود گردیده بلکه باعث می شوند که دیگران هم که به امیدی وارد دانشگاه می شوند وجویای علم هستند نیز با مشکل روبه رو شده و عرصه را بر خود تنگ ببینند و به نوعی از دانشگاه سیر یا دل زده شوند .
اما این افراد باید به این نکته توجه داشته باشند که دانشگاه عرصه ای جهت دهنده برای تصمیم های کلان و سازنده کشور است ،دانشگاه عامل شکل دهنده به ذهن و رفتار عمومی افراد است و دانشگاه محلی است که غیرت ملی ما در آن جا پرورش می یابد تا در آینده ای نه چندان دور افراد اعتماد به نفس خود را به نمایش بگذارند.
از طرف دیگر نیز باید به این نکته توجه کرد که متأسفانه فضای که بر برخی از دانشگاه ها حکمفرماست فضایی بسته و نامطلوب است که بیشتر زاییده تفکرات نادرست بعضی از مجریان و کارکنان آن است .
به طور کلی دانشجو قبل از ورود به دانشگاه باهزاران آرزو و بی قراری و رویای در سر با آغوش باز و اشتیاق و بی تابی بی مانند پذیرای حضوردر این مکان علمی می شود اما متأسفانه زمانی که پا به عرصه فراخ این مکان می گذارد تمام آرزوهای خود را نقش بر آب می بیند و از وصال رسیدن به دانشگاه نه تنها آرامش نمی بیند بلکه دیگر نسبت به عزت و ذلت هم بی اعتنا می شود .
در نهایت امر باید تمام مسئولین و مجریان نهایت تلاش خود را در این راستا انجام دهند که یک رابطه متقابل و متعادل میان دانشجو و دانشگاه فراهم شود زیرا دانشجو و دانشگاه لازم و ملزوم یکدیگرند و اگر میان این دو سنخیت برقرار شود مطمئناً بازدهی وکارآمدی بیشتری نصیب افراد و در نهایت جامعه می شود و عزم ،ارده ،غرور ملی ،احساس توانایی ، احساس قدرت براقدام و عمل و سازندگی ، انضباط ، نشاط ، همکاری و مشارکت در یک جامعه به حداعلای خود خواهد رسید .
دانشگاه محل تفکر است مهد شکوفایی تمدن است اگر دانشجو دانشگاه را محل تفکر نداند و به تبع دانشگاه هم زمینه های مساعد را فراهم ننماید بی نظمی وآشفتگی حکم فرما می شود و افراد از روی جهالت تصمیم می گیرند و در اینجا این سؤال در ذهن آدمی نقش می بندد که اگر در محافل دانشگاهی عقل و فرزانگی کثرت نداشته باشد آیا تصمیمات همه پست و خرافاتی نیست؟ آیا این تصمیمات مایه خجالت و شرمساری یک جامعه نیست که ناطقینی بخواهند آن را اداره کنند که به کوچکترین سؤالی نمی توانند پاسخ عقلانی و منطقی بدهند ؟
محققاً اداره جامعه به بهترین شکل ممکن امری است که برای آن تنها هوش زیاد کافی نیست و مستلزم اندیشه و تفکر وسیعی است که باهوش ترین و دقیق ترین افراد باید در آن اشتراک داشته باشند و آیا نجات جامعه و قدرت آن بسته به این نیست که از طرف عاقل ترین و داناترین قشر راهنمایی و هدایت شود ؟ در پاسخ باید گفت آری در توسعه یک جامعه یکی از اصول مهم استفاده از توانایی های فکری و سازماندهی نخبگان دانشگاهی است که یکی از اصول ثابت توسعه می باشد.
مجریان در دانشگاه ها باید به دانشجویان اجازه آزادی بیان بدهند زیرا در جامعه ای که گروه های مختلف اجتماعی از جمله دانشجویان به طور منظم با یکدیگر ملاقات و تبادل اطلاعات می کنند و در مورد مسائل حساس جامعه خود به بحث می نشینند انتقاد آگاهانه و مسئولانه شکل می گیرد و همین انتقاد آگاهانه می تواند فرصت های لازم را به نخبگان هوشمند و مسئول بدهد تا در راستای ارتقای جامعه خود گام های مهم و نهادینه شده ای بردارند.
در دانشگاه مسئولین نباید نگران خاموش کردن صدای دانشجویان باشند بلکه برعکس باید فضای مناسب به مانند کرسی های آزاد اندیشی و یا مجامع و محافل دوستانه برگزار نمایند تا دانشجویان مستعد و مفید و مسئول گام های عاقلانه ای برای ترقی و پیشرفت جامعه بردارند در واقع هیچ انسان واقع بینی نمی تواند منکر تأثیر عمیق دانشجو و دانشگاه در آبادانی و ساخت کشور شود بدین لحاظ می توان به درجه و میزان تأثیر دانشجویان پی برد تا بتوان راه وصول به هدف را به بهترین نحو ممکن مشخص ساخت.
در نتیجه ی ارتباط معقول و منطقی و دوطرفه میان دانشجو و دانشگاه و متابعت هردوی اینها از قوانین سبب می شود صلح و نظم و اراده نیک تأمین شود .
در چنین دانشگاهی قدرت اجتماعی دانشجو بالا می رود و اصول اخلاقی به نحوی پایه ریزی و تأسیس می شوند که بی دین و متدین یکسان آن را می پذیرند و اگر چنین باشد اصول ، پایدار و ثابت خواهد ماند و حتی آن دسته از دانشجویان سرکش و نافرمان هم به اعضای مطیع و فرمانبردار بر قوانین اجتماع یا همان دانشگاه مبدل خواهند شد.
نویسنده : عاطفه صادقی دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه و دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی