به گزارش برنا،سه قرن پیش و در جریان جنگ 1812 وقتی جیمز مدیسون پس از معاهده گنت به واشنگتن بازگشت، کاخ سفید ویرانه و ساختمان سوختهای و ویرانه ای بیش نبود. نیروهای بریتانیایی پس از پیروزی در نبرد بلادن بورگ کاخ سفید و محوطه ساختمان کنگره را چنان به آتش کشیده بودند که سفیدی جای خود را سیاهی داده و «کاخی سیاه» از آن برجای مانده بود. مدیسون کاخ را بازسازی کرد، اما شاید هیچ وقت فکرش را نمیکرد که بعدتر یکی از اخلاف او همان کاخ را به شکلی دیگر سیاه کند.
در چهار دهه گذشته برای تک تک ساکنین کاخ سفید،ایران موضوعی مهم بوده که راهبرد استراتژیهای روسای جمهور آمریکا را هرازگاهی تحت تاثیر قرار داده است. پس از 13 آبان ماه 58 ، چنان موضوع سفارت آمریکا در تهران، به پاشنه آشیل انتخابات تبدیل شد که جیمی کارتر و رونالد ریگان بخش مهمی از کارتهای انتخاباتی خودشان را روی همین میز بازی کردند. کارتر روابط سیاسی و بازرگانی خود را با ایران قطع کرد، اما بحران سفارت دست آخر او را مغلوب ریگان کرد.
حال 39 سال پس از کارتر، ترامپ «افراطیترین استراتژی» در 40 سال گذشته را علیه ایران در پیش گرفته و همه رشتهها از شاخه زیتون گرفته تا مذاکرات را پنبه کرده است. دیدگاه ترامپ به شکلی با رادیکالیسم افراطی و رفتارهای هیجانی شاکلهبندی شده که رفتارهای او از دوران جنگ سرد با بلوک شرق گرفته تا برخورد با دیگر حکومتهای ضد آمریکایی، در نوع خود «بیسابقهترین» باشد. ترامپ تقریبا یک سال پس از خروج یکجانبه آمریکا از توافقنامه برجام، استراتژی کاخ سفید را در مسیر«فشار حداکثری» روی ایران قرار داد و در اقدامی نامتعارف در عرف بین الملل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در فهرست گروههای تروریستی معرفی کرد!
سال ۲۰۱۷ کنگره آمریکا قانون«کاتسا» را تحت عنوان قانون مقابله با دشمنان تصویب و کشورهای ایران، روسیه و کره شمالی را هدف اقدامات احتمالی قرار داد. ترامپ با تکیه به کاتسا و بیتوجه به همه هشدارهای رکس تیلرسون و حتی نهادهای اطلاعاتی و وزارت دفاع آمریکا درباره عواقب آن؛ طرح تحریم نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را عملی کرد. البته ترامپ در سه سال گذشته نشان داده به «شوکهای سیاسی» میل و رغبت خاصی دارد؛ اما تروریستی اعلام کردن نیروی نظامی رسمی یک کشور، اقدامی بیسابقه بوده و هست و بیشک این برچسبزنی تبعات بیسابقهای را هم به همراه خواهد داشت. رفتار تهران در مقابل تصمیم عجیب واشنگتن واکنشی مشابه و از سر تدبیر بود.شورای عالی امنیت ملی ایران، آمریکا را «دولت حامی تروریسم» و نیروهای سنتکام «گروه تروریستی» نامید تا مواضع ایران در قبال «گربه رقصانی» و خودزنی ترامپ بیتعارف و محکم عنوان شود.
خصومت ترامپ با ایران موضوعی نیست که پس از دوران ریاست جمهوری او شکل گرفته باشد. «آمریکایی که در خور ما است» و «زمان آن فرا رسیده است که دوباره قدرت نشان داد و آمریکا را به مقام اول رساند» دو کتابی است که ترامپ در آنها کره شمالی، عراق، لیبی و چین را دشمنان آمریکا و«ایران» را خطرناکترین دشمن معرفی میکند. ترامپ عاشق برهم زدن معادلات بزرگ و مهم است؛اما تروریست نامیدن نیروی نظامی رسمی یک کشور بیشتر یک خودزنی، آنهم در سال آخر دولت ترامپ، هیچ ارمغان دیگری نمیتواند داشته باشد.
ترامپ روزهای سختی را در پیش دارد؛ او بشدت از روزی که کاخ سفید را از باراک اوباما تحویل گرفته در مسیر افول قرار دارد. همان روزی که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، حضار به سخنان ترامپ در باب اینکه عملکرد خود را بهتر از روسای جمهوری پیشین عنوان کرد، خندیدند؛ بشکل روشن و شفافی نشان داد ترامپ در سراشیبی و افول قرار دارد و به احتمال زیاد نام او در ردیف در جرالد فورد، جیمی کارتر و بوش پدر که در دوران مدرن سیاست آمریکا فقط یکبار انتخاب شدهاند؛ به عنوان نفر چهارم تحریر شود. سایه برنی سندرز کابوسی است که ترامپ را سخت آزاد میدهد و او را به پرتگاه خطاهای استراتژیک و خودزنی میکشاند.
خرداد ماه سال گذشته ترامپ مدعی شد کاناداییها سال ۱۸۱۲ میلادی کاخ سفید را به آتش کشیده و ویران کردهاند. او این سخنان را چه به شوخی و چه به جدی گفته باشد، ریشه در مواضع رادیکالی و ماجراجویانهاش دارد و شاید کاخی را که او سیاه میکند، چنان سیاه بماند که به مدد رنگ و لعاب هم سفید نگردد. پوستر هالیوودی اینبار برای ترامپ در حال اتود خوردن است. آیا «زمستان ترامپ» فرا رسیده است؟