پشت فرمان هستم. خیابان های شلوغ شهر امشب هم، رنگی و با پیراهنهای زرد جوانان آبادانی تزیین شده است. خنده های سرشار آنها حال هر بیننده ای را خوب می کند. یکی نفر محکم میزد پشت گردن دوستش و با صدای بلند خنده کنان می گوید: بابا! جمال! خسته شدیم از بس بُردیم. دیگه بسه!!! رفیقش همانجور که خوشحال بود بهش نهیب می زد که چی بسه؟ استقلال مونده، هفته ی بعد، داریم براش... .
صنعت نفت امروز هم پیروز شد، مثل سه هفته ی گذشته، آن هم در حالیکه 85 دقیقه 10 نفره بود. آنها حالا پس از چهار برد پیاپی در حال جور کردن جایگاه آبرومندی کنار بالا نشینان جدول هستند.
موتور نفت دیر روشن شد، در حالیکه لیگ رو به اتمام است و خیلی از تیمها امتیاز خودشان را در طول مسابقات گرفتند، آبادانی ها انگار که خارج از تایم مسابقات و در حالیکه خیلی ها لیگ را تمام شده می دانند، با شب زنده داری در حال اندوختن به توشه ی خود هستند.
این روزها در فوتبال آبادان همه ی ارکان صنعت نفت از هوادار و کادر فنی گرفته تا بازیکنان و مدیریت باشگاه جواب اعتمادشان را به یکدیگر گرفتند، تا نفت آبادان؛ این تیم دوست داشتنی پیام آور شادی برای سرزمینی باشد که مهد فوتبال است.
امشب در حالی این پیروزی رقم خورد که روز گذشته نیز بسکتبالیست های پالایش نفت قهرمان لیگ برتر شدند و حتی جواز حضور در آسیا را نیز گرفتند. در فاصله کمتر از 24 ساعت جنوبیها برای بار دوم توانستند شمالیها را مغلوب خود سازند.
حالا نفت آبادان هم با هوادارانش که سرمایه ی اصلیش می باشند، به روزهای اوج چشم خواهد دوخت، به روزهایی که نامش لرزه بیاندازد بر پیکره ی حریفانی که خواهند پذیرفت اینجا آبادان، تکه ی گم شده ای از برزیل است.