به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ در زبان فارسی حاشیه نشینی مترادف آلونک نشینی، زاغه نشینی، محلههای تهی دست نشین است. محلاتی که ساخت وسازهای غیر استاندارد غیر قانونی و محروم از تجهیزات اولیه مانند آب، برق، فاضلاب و غیره را دارد.
اسکان غیر رسمی، سکونت گاه های غیررسمی اجتماعات آلونکی، زورآباد، حصیرآباد، حلبی آباد، مفت آباد، یافت آباد، یاغچی آباد، گودنشین، زاغهنشین و غیره ازجمله عناوین دیگری هستند که به صورت مترادف برای حاشیه نشینی و حاشیهنشین در ادبیات شهری ایران به کار رفته است.
در طول سالهای گذشته دلایل مختلفی چون خشکسالی و بیکاری سبب شده تا عدهای مردم که تعداد آنها هم کم نیست، از شهر و روستای خود مهاجرت کرده و در حواشی کلانشهرها با امید شغل و درآمد بهتر سکنی گزینند، این افراد بدون آنکه بدانند حاشیه نشینی چه سرنوشتی را برایشان رقم خواهد زد، زندگی در حاشیه شهر را انتخاب کردند در حالی که با حواشی چون فقر، آسیبهای اجتماعی و محرومیت ها روبهرو شدهاند.
البته حاشیه نشینی تنها مشکل شهرهای بزرگ ایران نیست، تحولاتی که در شرایط اقتصادی جهان ایجاد شده باعث میشود بسیاری از افراد، از مهاجران قانونی و غیرقانونی گرفته تا افرادی که شغل خود را از دست دادهاند از شهرهای بزرگ جهان به سوی مناطق حاشیهای مهاجرت کنند به این دلیل که نرخ هزینههای زندگی در برخی شهرهای حاشیهای کمتر از شهرهای بزرگ است و همین موضوع این مناطق را برای قشری خاص از جوامع که از سطح درآمد پایین تری برخوردارند جذاب ساخته است.
در این راستا با مینو خالقی، مشاور معاونت هماهنگی اقتصادی و توسعه منطقهای وزارت کشور، در خصوص علل حاشیهنشینی و پیامدهای فرهنگی آن در جوامع به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
عدم مهارت آموزی در ایجاد اشتغال
مینو خالقی یکی از اقدامات قابل انجام سیستم آموزشی کشور را در راستای کاهش حاشیه نشینی، ایجاد مهارت ورزی در افراد به جای آموزش انفرادی دانست و اظهار کرد: در دانشگاه های کشور ما تنها مبحث های آموزشی را به فرزندانمان می آموزیم بدون اینکه با انتقال مهارت برایشان مقدمات ایجاد شغل را در آینده فراهم کنیم.
وی ادامه داد: متاسفانه میبینیم مدارک ما در مبحث مهارت افزایی افراد نقش موثری را بازی نکرده است. بسیاری از فرزندان ما در روستاهای کشور در حالی مدرک غیر مرتبط میگیرند که میتوانند در زمینهای کشاورزی پدرانشان کار کنند. این اتفاق سبب میشود تا فرد پس از گرفتن مدرکی که امکان اشتغال در آن بسیار پایین است نه بخواهد کار پدر را دنبال کند و نه به کاری جز مدیریت تن دهد که حتی ممکن است آن سمت در شهر و دیارش نباشد.
خالقی اضافه کرد: در نتیجه فرد تصور می کند تا برای یافتن کاری متناسب با مدرکش به مرکز استان کوچ کند اما در نهایت پس از آنکه میبیند در مرکز فلان استان امکانات به اندازه ای که تصور می کرد نیست به شغلهای دیگر و زندگی در حاشیه استان رو می آورد. در نتیجه می توان گفت که این پیشامد حاصل مهاجرتی ناشایست و حاصل بنیادهای مدرک افزایی کشور است.
کشاورزانی که وادار به مهاجرتند
وی ادامه داد: مورد دیگر عدم به کارگیری علم در عرصه مدیریت و تقویت آبهاست که در این زمینه نیز متاسفانه اشتباه عمل کردهایم. چراکه بسیاری از کشاورزان و افرادی که در مباحث مرتبط با طبیعت کار میکردند پس از خشکسالی یا تغییر حالت زمین نتوانستند در دیار خود بمانند و به ناچار به مراکز استانها کوچ کردند. مانند خوزستان که خاک شور شده و نخلهایشان از بین رفته است و مردم این نواحی روز به روز منطقه را تخلیه میکنند.
خالقی به فضای طبیعی خوزستان و اصفهان اشاره کرد و توضیح داد: متاسفانه در این مناطق امکان زیست از بین رفته است. در شرق اصفهان دیگر نه میشود کشاورزی کرد و نه ریزگردها امکان زندگی را به ساکنین میدهند.
خالقی به مهاجرت زنان بی سرپرست اشاره کرد و افزود: گاه زنان ما به دلیل جو ناخوشایند و سنتی که در فضای کوچک روستایی وجود دارد و همینطور نبود شغل در آن مکان ها مجبور به مهاجرت به شهرها و سکونت در حاشیه این مناطق می شوند.
حاشیه نشینی در مرکز پایتخت
وی در پایان با بیان اینکه در وسط شهرها هم معضل حاشیه نشینی یا سکونتگاههای غیر رسمی داریم گفت: ما در حالی سخن از حاشیه نشینی میکنیم که گاها در وسط شهرهای ما مکانهایی هستند که فاقد نشانهای از رنگ و بوی شهری است مانند محله دولت آباد یا هرندی تهران که از وضعیت مناسبی برخوردار نیست.