به گزارش خبرگزاری برنا از یزد، سید حسین پایدار اردکانی دستیار استاندار یزد در حوزه اطلاع رسانی، به مناسبت گرامیداشت هفته دولت به دیدار یکی از کارمندان استانداری که البته از جانبازان پرافتخار استان یزد نیز هستند، رفت. در گفت و گوی اختصاصی پایدار اردکانی با محمد حسین حاجی زاده می خوانیم:
طبقه دوم استانداری یزد، در راهرویی که از کنار دفتر استاندار می گذرد و انتهای آن به دفتر مدیر کل حوزه استاندار ختم می شود، اتاقی است که درب آن سالهاست همیشه و در تمام ساعات اداری به روی مراجعه کنندگان باز است. هیچکس به یاد ندارد که درب اتاق " حاج محمد حسین حاجی زاده" بسته باشد و همه آنانیکه او را می شناسند و دیده اند، از حسن خلق، بذله گویی، شوخ طبعی و سرزندگی این پرسپولیسی شش آتشه خاطرات زیادی دارند.
هنگام ثبت این گفت و گو، وقتی نوبت به بازگویی بخشی از خاطرات جانبازی او رسید، به شوخی گفت: همان زمان که پس از جانبازی، در بیمارستان بستری بودم، در جواب یکی از عیادت کنندگان که از من پرسید " شما ترکش خورده اید؟ گفتم: نه خیر! گویا ترکش مرا خورده است!"
آنچه در پی می آید حاصل گفت و گوی کوتاه من با او به مناسبت روز کارمند و هفته دولت است:
- لطفا خود را معرفی کنید و از نحوه جانبازی خود بگویید.
محمد حسین حاجی زاده هستم. متولد اول شهریور ماه 1347. دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس حسابداری که معادل دکترا است. در سن 18 سالگی و در سال 1365 در منطقه شلمچه و حین عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش راکت شلیک شده از هواپیمای جنگی دشمن به خاکریز، از ناحیه دست راست از مچ، دست چپ از آرنج، پای راست از لگن و پای چپ قسمتی از ران، مجروح، قطع عضو و جانباز 70 درصد به بالا شدم.
برادرم – محمد علی حاجیزاده- نیز 2 سال قبل از جانبازی من، در عملیات بدر به شهادت رسید و پیکرش پس از 10 سال به وطن بازگشت.
- دوران کارمندی شما چگونه آغاز شد؟
قریب 26 سال قبل، وقتی که تنها یک سال از ازدواجم گذشته بود، به خاطر جانبازی، برای اشتغال، محدودیت داشتم. از طرفی تمام حقوق 6 هزارتومانی که از بنیاد شهید می گرفتم، صرف پرداخت قسط وام خرید خودرو می شد و عملا برای گذران زندگی مشترک با مشکل مواجه شده بودم.
در همین حین، استاندار وقت یزد، جناب آقای مهندس سفید که خبر ازدواج مرا در نشریات محلی خوانده بود، برای ثبت ازدواج به منزل ما آمد.
وقتی از مشکل بیکاری و نیاز من به داشتن شغل مطلع شد، خواست که از فردای همانروز به استانداری بروم و مشغول به کار شوم و از آن روز تا کنون در استانداری مشغول به کار هستم.
پست سازمانی من هم معاون مدیر کل حوزه استاندار است اما مسئولیت فعلی من، مدیریت و پیگیری مکاتبات حوزه استاندار است.
خوب است این را هم اشاره کنم که دوران خدمت من در استانداری تا کنون مصادف با خدمت 7 استاندار بوده که به ترتیب آقایان سفید، کلانتری، عاصی، فلاحزاده، میرمحمدی، زمانی قمی و طالبی هستند.
- بهترین خاطره شما از سالهای کارمندی چیست؟
بهترین خاطره من همان روز اول شروع به کار و مواجه پدرانه استاندار وقت با من است و اینکه توانستم با شرایطی که داشتم، شغلی پیدا کنم و خیالم از بابت گذران زندگی مشترک راحت شد.
گرچه در ان ایام استانداری هنوز آسانسور نداشت و مجبور بودم برای رسیدن به دفتر استاندار، پله ها را با همین وضعیت جانبازی طی کنم چرا که در همه دوران خدمتم، در حوزه و دفتر استاندار مشغول به کار بوده ام.
- و بدترین خاطره؟!
برخی رفتارهای سازمانی در سنوات قبل، که نمیخواهم بیش از این راجع به آن توضیح دهم که به نظرم در حق هرکارمند دیگری هم انجام می شد درست نبود و خدای نکرده این تلقی نشود که چون جانباز هستم توقعی بیش از حد داشته ام.
- به عنوان یک کارمند با سابقه، مهمترین ویژگی و وظیفه یک کارمند در قبال مردم چیست؟
به نظرم مهمترین ویژگی و وظیفه یک کارمند، پاسخگویی مناسب همراه با بردباری، حسن خلق و رعایت وجدان کاری در ارتباط با مردم است و اینکه وظیفه سازمانی خود را به نحو احسن و بدون کوچکترین منتی بر سر مردم، انجام دهد.
- اگر برای یک ساعت در جایگاه استاندار یزد قرار می گرفتید و فقط می توانستید یک تصمیم لازم الاجرا بگیرید، آن تصمیبم چه بود؟
به سراجام رساندن پروژه خط دوم انتقال آب به استان یزد چرا که حل بسیاری از مشکلات مردم استان، در گرو اجرای این پروژه است.
- و حرف آخر؟!
هرگز راضی نبوده و نخواسته ام که جانبازی من عامل تبعیض میان من و دیگر همکارانم باشد و همیشه به گونه ای رفتار کرده ام که خدای نکرده چنین برداشتی در ذهن کسی ایجاد نشود چرا که بحث جانبازی و ایثارگری، حسابش از کارمندی و انجام وظیفه برای مردم، جداست و امیدوارم خدای متعال به من توفیق دهد تا این سالهای باقیمانده خدمت در استانداری را در نهایت وظیفه شناسی و خدمت صادقانه به مردم طی کنم.