به گزارش خبرگزاری برنا؛ کاروانیان امام حسین(ع) هر اندازه به کربلا نزدیکتر میشدند، از یک سو بر شوق لقای پروردگارشان افزوده میشد و از دیگر سو نگران بودند توانایی خروج از این آزمون دشوار الهی را نداشته باشند؛ از این جهت مدام احساسات خویش را بر امامشان عرضه میکردند تا نسبت به عاقبت خود و بر حق بودن مسیرشان اطمینان حاصل کنند. به عنوان نمونه حضرت علی اکبر(ع) در یکی از صحنهها وقتی از زبان امام(ع) شنید مسیرشان به شهادت ختم میشود، پرسید: در آن زمان آیا بر حق نیستیم؛ أو لَسنا عَلَی الحَق» که حضرت در پاسخ فرمود: بله، به خدا سوگند که بازگشت بندگان به سوی اوست، برحقیم. علی اکبر(ع) گفت پس ما در چنین حالی باک نداریم از اینکه بر حق بمیریم.
کاروان اباعبدالله آخرین منزلگاه خود را طی کرد؛ گاهى لشکر حرّ از حرکت آن حضرت جلوگیرى مىکردند و گاهى آنها جلو و خود پشت سر، حرکت مىکردند، تا در روز دوم محرّم به کربلا رسیدند، امام حسین(ع) پرسید: «نام این زمین چیست؟» گفته شد: کربلا فرمود:
«اللّهم إنّى أعوذُ بکَ مِنَ الکَربِ و البَلاءِ؛ خدایا من پناه مىبرم به تو از اندوه و بلا». سپس فرمود: «اینجا محل اندوه و بلا است، فرود آیید.» در همین جا فرود آیید، سوگند به خدا همین جا جاى پیاده شدن ما و محل ریختن خون ما و محل قبرهاى ما است. سوگند به خدا در همین جا اهلبیت من به اسیرى برده شوند. جدّم رسول خدا به من چنین خبر داده است؛ أنزِلِوا هاهُنا و اللَّه مَحَطّ رِحالُنا و مَسفکُ دِمائِنا، هاهُنا و اللَّه مَخطّ قبورُنا و هاهُنا و اللَّه سبى حَریمنا بِهذا حَدّثنى جدّى».
همه همراهان امام حسین(ع) در همان جا فرود آمدند، حرّ و لشکرش در ناحیهاى از آن سرزمین توقف کردند. امام حسین(ع) در گوشهاى نشست به اصلاح شمشیرش پرداخت و در این وقت این اشعار را خواند:
«اى روزگار! اُف بر دوستى تو، چقدر در شب و روز، دوستان و هواخواهان را کشتى و بین دوستان جدایى انداختی و در عین حال روزگار به افراد جایگزین آنها قناعت نکند، به هر حال امور به سوى خداى بزرگ بازگردد و هر زنده سرانجام این راه را مىپیماید، زمان کوچیدن از دنیا چقدر نزدیک شده که به سوى بهشت و یا به سوى غیر بهشت است.»
حضرت زینب علیهما السّلام وقتى که این اشعار را از برادر شنید، عرض کرد:
«برادرم! این کلام کسى است که یقین به کشته شدن دارد.» امام حسین(ع) فرمود: «آرى اى خواهرم!» زینب(س) فرمود: «اى واى بر من که برادرم حسین(ع) کشتن خود را به من خبر دهد!» گریه سایر بانوان حرم بلند شد ... حضرت ام کلثوم فریاد مىزد: وا محمّداه! وا علیّاه! وا امّاه! وا فاطمتاه! وا حسناه! وا حسیناه! وا ضَیّعتاه بعدک یا أبا عبد اللّه؛ اى واى اى رسول خدا! اى واى اى على! اى واى اى مادر جان! اى فاطمه! اى واى اى حسن، اى واى اى حسین! چه قدر مصیبت شما بعد از تو اى حسین، ضایعه جانسوز و جبران ناپذیر است.» امام حسین(ع) او را تسلیت داد و فرمود:
«اى خواهرم خاطرات را به تسلیت الهى، تسلّى بده، چرا که ساکنان آسمانها و زمین همه مىمیرند، همه خلایق نابود مىشوند و کسى باقى نمىماند.» سپس فرمود: «اى خواهرم امّ کلثوم! و اى زینب و اى رقیّه و اى فاطمه و اى رباب! متوجّه باشید، هر گاه کشته شدم، به خاطر عزاى من گریبانتان را چاک نزنید و صورت خود را نخراشید و گفتار بیهوده به زبان نیاورید؛ لَهَا یَا أُخْتَاهْ تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ سُکَّانَ السَّمَاوَاتِ یَفْنُونَ وَ أَهْلَ الْأَرْضِ کُلَّهُمْ یَمُوتُونَ وَ جَمِیعَ الْبَرِّیَّةِ یَهْلِکُونَ ثُمَّ قَالَ یَا أُخْتَاهْ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ وَ أَنْتِ یَا زَیْنَبُ وَ أَنْتِ یَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ یَا رَبَابُ انْظُرْنَ إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَیَّ جَیْباً وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً.»