به گزارش خبرگزاری برنا از فارس، بی اشتهایی عصبی نوعی اختلال روانی در غذا خوردن است که در آن، بیمار از خوردن غذا به میزان کافی و با وجود گرسنگی خودداری می کند، این روند اغلب با آغاز و یا زیاده روی در یک رژیم غذایی آغاز می شود و به دلیل کاهش شدید وزن، می تواند منجر به خطرات مرگبار شود.
بی اشتهایی عصبی با نشانه هایی مانند خوردن مقدار بسیار کم غذا با کالری بسیار اندک، قطع شدن قاعدگی، فشارخون پایین، کمبود چربی در بدن، زردی و رنگ پریدگی پوست و افسردگی بروز می کند و در صورت مراجعه نکردن به متخصصان برای آغاز فرآیند درمان، به بیماری های قلبی و دیگر بیماری های مرگبار منجر می شود.
بی اشتهایی عصبی و وسواس فکری
بی اشتهایی عصبی، مشکلی عمده در زمینه غذا نیست، بلکه روشی ناسالم برای تلاش و کوشش در غلبه بر مشکلات احساسی است؛ وقتی فردی مبتلا به این عارضه است، لاغری را با ارزش های فردی یکسان فرض می کند، در واقع بی اشتهایی عصبی، یک اختلال تغذیه ای است که باعث می شود افراد در مورد وزن خود و غذایی که می خورند، وسواس فکری داشته باشند.
افراد مبتلا به عارضه بی اشتهایی عصبی، برای نگهداری وزن در محدوده خیلی پایین تر از میزانی که نسبت به سن و قدشان طبیعی است، کوشش فراوانی می کنند؛ این افراد برای جلوگیری از افزایش وزن یا برای ادامه کاهش وزن، ممکن است گرسنگی زیادی تحمل کنند و یا به حد افراط، ورزش کنند.
غلبه کردن بر بی اشتهایی عصبی می تواند بسیار دشوار باشد، اما با درمان می توان حس بهتری از خود داشت و به عادت های غذایی سالم تر برگشته و بسیاری از عوارض جدی مربوط به بی اشتهایی عصبی را در خود از بین برد.
مدگرایی و توجه بیش از اندازه به لاغری
رسانه های گروهی و مجلات مُد، بارها و بارها نمایش باشکوهی از مدل ها و بازیگران لاغر را به نمایش می گذارند و این که رسانه ها، ارزش های اجتماعی را منعکس می سازند، مشخص نیست و ممکن است این تصور به نظر برسد که لاغری با موفقیت، شهرت و محبوبیت یکسان و معادل فرض می شود.
با توجه به اینکه در جامعه امروزی مدگرایی یکی از معضلاتی است که همه افراد به ویژه جوانان را درگیر کرده است، شاید این یک واقعیت ناخودآگاه در ذهن بشر باشد که افراد را به سمت پدیده جهانی سازی سوق می دهد که یکی از ارکان آن، یکسان سازی همه افراد جهان است و یکی از پدیده هایی که نسل امروز درگیر آن شده، توجه بیش از اندازه به لاغری است و به نام مُد و مُدگرایی به لاغری دامن می زنند.
همین موضوع باعث افزایش شیوع اختلالات خوردن از جمله بی اشتهایی عصبی شده است و شیوع آن در جوامع مختلف متفاوت بوده و اختلالی وابسته به فرهنگ است.
شیوع این اختلال در بانوان، بین سه تا پنج درصد و در مردان یک تا دو درصد است، در مجموع، بانوان برای لاغری و مردان برای عضلانی شدن تلاش می کنند؛ بیشتر کسانی که دچار اختلال خوردن هستند هم زمان از یک یا چند اختلال روانپزشکی دیگر از جمله وسواس، افسردگی، اضطراب و اختلال شخصیت رنج می برند، همچنین در بی اشتهایی عصبی، فرد سوء تغذیه قابل توجهی پیدا کرده و تمایل شدیدی به لاغری و ترس زیاد و افراطی از چاقی دارد.
مرگ افراد دچار بی اشتهایی عصبی، ۱۲ برابر جمعیت طبیعی
دختران جوان با اعتماد به نفس شکننده، از سوی دوستان و خانواده برای کاهش وزن تشویق می شوند و پسرانی که در مدرسه برای کُشتی گرفتن شرکت می کنند، نسبت به دیگران در معرض خطر بیشتری هستند؛ حتی ممکن است دوره های قاعدگی در زنانی که دچار این مشکل می شوند، از بین برود، افراد دچار این اختلال در درک خودانگاره بدن خود دچار مشکل هستند و برای آنها لاغری یک منبع حیاتی برای اعتماد به نفس است.
در پنجاه درصد از افراد دچار بی اشتهایی عصبی، دریافت غذا به شدت محدود می شود و فرد ممکن است فعالیت های ورزشی زیادی انجام دهد؛ در عده ای دیگر از افراد ممکن است به طور متناوب دوره هایی از پُرخوری دیده شود که اغلب مقدار زیادی غذا را به طور تکانشی در خفا می خورند و سپس در خود ایجاد استفراغ کرده یا از مسهل ها و مدرها استفاده می کنند، در زمینه تشخیص بی اشتهایی عصبی برای اینکه بتوان این تشخیص را در فردی در نظر گرفت، باید وزن او به کمتر از ۸۵ درصد وزن ایده آل برای سن و جنس خود رسیده باشد.
با توجه به اینکه مرگ افراد دچار بی اشتهایی عصبی ۱۲ برابر جمعیت نرمال است، افراد با هر درجه از اختلال بی اشتهایی عصبی باید به روانپزشک مراجعه کنند و گاهی به بستری اجباری در بخش جسمی یا بخش اعصاب و روان نیاز دارند.
شیوع بی اشتهایی عصبی به دنبال فراوانی غذاهای پُر کالری
هرچه جامعه به سمت رفاه پیش رود و غذاهای پُر کالری در دسترس افراد قرار گیرد، به لاغری و عضلانی بودن در جامعه بیشتر بها داده می شود و شیوع بی اشتهایی عصبی نیز افزایش می یابد؛ دوره درمان این افراد اغلب طولانی مدت است و در صورت حمایت خانواده نتایج بهتری به دست می آید.
در واقع هیچ اختلالی در مکانیسم های مغزی باعث شروع کاهش اشتها نمی شود و این افراد در ابتدا اشتهای طبیعی دارند، اما به مروز زمان اشتهای خود را از دست می دهند.
در بروز این اختلال نقش ژنتیک حدود ۴۰ تا ۶۰ درصد است و نقش ژن ها در به وجود آمدن برخی ویژگی های شخصیتی از جمله ترس، حساسیت، کمال گرایی، تکانش گیری و سماجت است که همه آنها احتمال ابتلا به اختلالات خوردن را افزایش می دهند؛ گاهی این افراد دچار مشکلات بسیار شدید جسمی از جمله اختلال در ریتم قلب، کاهش کلسیم مقاوم به درمان، از دست دادن حجم عضله قلب و اختلالت هورمونی می شوند که در درصدی از این افراد، مرگ ناگهانی نیز مشاهده شده است