اگرمنظورمان از موسیقی سنتی همان گوشههایی باشد که در ردیف موسیقی ایرانی وجود دارد و به این نتیجه برسیم که به بهانه بهروز کردن آنها از علوم مختلف آهنگسازی مانند هارمونی و کنترپوان درجهت چندصدایی کردن نغمهها و گوشههای مختلف دستگاههای ایرانی استفاده کنیم، تفکر کاملا نادرست و اشتباهی است و درست به آن میماند که یک روز تصمیم بگیریم برخی آثار مینیاتوری مربوط به عصر صفوی را با توجه به زیباییشناسی عصر حاضر تغییر دهیم یا اینکه اشعار مولوی را به سبک و سیاق اشعار سهراب سپهری مدرن کنیم. پس باید توجه داشت که موسیقی سنتی ارثیهای است که به همین صورت به دست ما رسیده است و ما باید آن را به همان صورتی که هست و با همان کیفیت اجرایی که دارد و با همان زمینههای ملودیکی که به صورت شفاهی و از طریق گوش میشنویم فرا بگیریم نه اینکه آنها را دستکاری کنیم. اما اگر با الهام و بهرهگیری از موسیقی ملی (اعم از موسیقیهای شهری و محلیمان) و با استفاده از مقامها، ملودیها و ریتمهای آنها آهنگسازی کنیم و اثری بیافرینیم مسلم است موفق خواهد بود و اساسا بسیاری از آهنگسازان خوب کشور ما نظیر آقای دهلوی و علیزاده نیز چنین کردهاند. امثال این هنرمندان به هیچوجه نیامدهاند که با استفاده از هارمونی یا کنترپوان، نغمات و گوشههای موجود در دستگاههای ایرانی را چندصدایی کنند بلکه آنها با رجوع و الهام از ماتریالی که در موسیقی سنتی وجود دارد قطعاتی را ساختهاند که آن محصول دیگر با دستگاهها و آوازهایی نظیر سهگاه، افشاری، ماهور و... ارتباطی ندارد، بلکه صرفا مطالبی برگرفته از ردیف موسیقی ایرانی است. در عین حال باید به این نکته هم توجه داشت که اینگونه آهنگسازی تماما به نفوذ فرهنگ غرب در ایران از اواخرقرن نوزدهم مربوط میشود یعنی پس از تاسیس مدرسه موسیقی برای تربیت گروه نظامی سلطنتی در دوران ناصرالدینشاه، مسافرتهای گوناگون به فرنگ، ورود صفحات گوناگون موسیقی کلاسیک غربی و اتفاقات دیگر ما ایرانیان ضمن آشنایی با وجوه مختلف فرهنگ غربی با مبانی موسیقی غربی و شیوههای نوین آهنگسازی نیز آشنا شدیم وگرنه تا پیش از این آشنایی و برخورد با فرهنگ غرب، موسیقی ایرانی هرگز با هیچگونه نتنویسی ارایه نشده است. نمونههایی از گونههای نتنویسی هم که در برخی نوشتههای دوران گذشته در کتابهایی نظیر کتاب الموسیقی الکبیر فارابی و رسالات اشرفیه و الادوار صفیالدین ارموی آمده است هرگز جنبه اجرایی نداشته و تنها وسیلهای برای ارایه مسایل نظری موسیقی بوده است. نوازندگان و خوانندگان همواره این موسیقی را از راه گوش فرا میگرفتند و بداههسازی نیز براساس جذب انگارههای ملودیک و مقامی-که از طریق تجربه و تمرین به دست میآمد- انجام میشد. به این دلیل که آهنگسازی در ایران هیچگاه به صورت جدا از نوازندگی موجودیت پیدا نکرد بنابراین آفرینش موسیقی پیوسته، جنبهای از اجرای آن به شمار میآمد و فارغ از هر نیاز و خواستهای، این موسیقی به نتنویسی درنیامد. به عنوان مثال قطعاتی که شادروان مرتضی نی داوود مانند پیشدرآمد اصفهان ساخته است به لحاظ ملودیک بسیار زیبا هستند ولی او در درجه اول نوازنده توانای تار بوده است و آهنگساز به مفهوم نوین و غربی کلمه نبوده است. البته از میان قدما میتوانیم به عبدالقادر مراغهای اشاره کنیم که از معدود موسیقیدانانی در گذشته بوده که با شیوه نگارش مخصوص به خود آثاری را نتنویسی و تصنیف کرده است و در سالیان اخیر نیز برخی از آهنگسازان کشور ما نظیر آقای فخرالدینی و درویشی با الهام از این ساختهها قطعاتی را بازسازی و تصنیف کردهاند. مراغهای فعالیتش در دوران عثمانی بود و البته یگانه موسیقیدانی بوده که هم در حوزه نظری موسیقی آثاری را بر جای گذاشته است (مانند آثاری چون جامعالالحان و مقاصدالالحان) و هم، آهنگهای نتنویسی شده دارد. بنابراین آثار او تنها نمونههایی هستند که میتوانیم از آنها تحت عنوان موسیقیهای نتنویسی شده مرتبط با ایران قلمداد کنیم. هرچند که فراموش نکنید که ترکها نیز او را از خود میدانند و تمام نوشتههای مراغهای را نه تنها چاپ کردهاند بلکه حتی ساختههای او را ضبط هم کردهاند. البته همت موسیقیدانان ایرانی در بازسازی این آثار قابل ستایش است.
*مدرس موسیقی