شرمندهام که بگویم هفت ماه بعد از سیلی که جادهی شهداد به نهبندان را تخریب کرد، امروز پانزدهم آبانماه به آنجا رفتم تا از نزدیک آبگرفتگی این مسیر را ببینم. بهعنوان فردی که در حوزهی رسانه کار میکنم قطعا باید زودتر به اینجا سر میزدم.
مدتی بود که میشنیدم در این مسیر یک دریاچهی بسیار زیبا و جذاب پیدا شده است! در فضای مجازی حتی چند تصویر زیبا از برپا کردن چادرهای مسافرتی در هنگام طلوع و غروب آفتاب، در محیط اطراف این آب، که از سیلاب فروردینماه باقیمانده، دیدم، که حتی از حضور شبانهی افراد در این فضای رویایی خبر میدهد.
از شما چه پنهان، خودم نیز محیط اطراف این برکه را بسیار زیبا و دلچسب دیدم. حتی شاهد بودم یکنفر بیباکانه در این آبهای فیروزهای و آرام که در محاصرهی باتلاقهای خطرناکی قرار دارد، مشغول شنا بود. حتم دارم همهی آنهایی که برای تماشا آمده بودند، و با شگفتی در محیط اطراف این رویداد مثلا گردشگری پرسه میزدند، در خواب هم نمیدیدند که روزی بتوانند ماندابی با این گستردگی را در دل کویر با چشم خود ببینند.
معتقدم اتفاقی که چندین ماه است در این مسیر رخ داده، اما حالا بیشتر یک نوع پاک کردن صورت مسئله و یا به سخره گرفتن گردشگری است. مثل این میماند؛ در جایی زلزله بیاید، آن وقت ما سرجمع مردمی را که هر روز برای تماشای این فاجعه میآیند، به حساب آمار رشد گردشگری بگذاریم.
مسئله این است که حدود سی کیلومتر از یک جادهی مهم ارتباطی و مواصلاتی کشور را آب برده است. به اشتباه بودن مهندسی احداث این جاده در گذشته یا هر دلیل دیگری که باعث آن شده است فعلا کاری ندارم، این موضوع را کارشناسان باید بررسی کنند. انتقاد من به کشدار شدن غیرموثر فعالیتها برای ترمیم و اصلاح جادهای است که هفت ماه زیر آب باقی مانده است.
بهنظر میرسد این نوع پیگیری مسئله از سوی متولیان، حاصل نوعی انفعال و خستگی مفرط است که باید برای آن فکری کرد. آنها ظاهرا منتظرند تا این آب انبوه به مرور فرو بنشیند؛ پس از آن دست به اقدامی بزنند که با گذشت این زمان طولانی، هنوز معلوم نیست چه طرح و برنامهای در سر دارند؟!