به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، این یادداشت «هنر کلهر بودن» نام دارد که به مناسبت سوم آذر سالروز تولد کیهان کلهر منتشر شده است. متن یادداشت بیضایی به این شرح است:
موشکی ساختهاند مدعیان صلح، در جنگی بیمعنا خانه و خانواده پدری کیهان کلهر کمانچهنواز را وسط شهر تهران نابود کرد.
وی از دور فقط میتوانست در مرگ دلبندانش بهتش بزند که ابلهان جهان در جواب هم عربده میکردند و جوانان کرور کرور قربانیشدن خود را رژه میرفتند، و تاجران به تجارت اسلحه سودهای کلان میاندوختند و سرودهای ستایش جنگ و تعصب از رسانهها به هوا بود.
میگویند شور در هنر کلهر از این ستم افتاد. شگفت نیست که از ساز کلهر گاه نوای مویه میآید یا شکوه و خروش و سرزنش و دشنام!
امتیاز این شور را به جنگنده و بمبافکن و موشک ندهیم. برخی در بهت چنین فاجعهای خود نیز رفته رفته نابود میشوند. کلهر این نابودی را با دو تکه چوب بیجان پس راند. با کمانک و کُمچه، کَمانچه. یا به لفظ خود استاد کُمانچه، با آفرینش فرهنگ.
پبا کمانچه .... و از پای درنیامد. کمانچه کلهر را مینوازد و کلهر کمانچه را. از کمانچه نوای کلهر برمیآید و از کلهر نوای کمانچه. از کلهر شور و خروش ساز میشنوی و از ساز شور و خروش کلهر. کدامیک کدامند؟
بی هرکدام دیگری خاموش است، بی هرکدام دیگری نامی گذراست. کمانچه به کلهر و کلهر به کمانچه دروغ نمیگوید. هرکدام دیگری را چنان مینوازد که گم کنی نوازنده کدام است و کدام است آنکه مینوازندش. کلهر ساز خودش است و نوازنده خودش.
استادان بسیار بوده و هستند، شوریده جان چندان نیست. کمانچه و کلهر گاه یک فریادند که هر که شنید با هردو همنواست.
کلهر در خشم، در ویرانی و در نیایشِ آفریدن است که به شور خود دو پاره چوب بیزبان را جان میدهد و خود بدان بازآفریده میشود. و گفت نیست که از دل رنجیده ساز وی سرانجام آواک شادی میشنویم.
کلهر دمی بشکنزنان و دمی پنجهکشان کمانچهاش را به رقص درمیاورد. کمانچه از کمانچهبودن خود فراتر میرود، دمی ره به تمبک میزند و دمی سر به تنبور و دوتار میساید و شکوه و خروش و سرزنش به ستایش زندگانی نو و مژده بهروزی فردای بهتر میانجامد.
همین است که بسیاری چون من، که کسی هم نیستیم، یک کشش تلخ کمانک بر کمانچه را برتر از خروش همه ارتشهای جهان میگیریم و همه بمبها و اسلحهها و افتخارات، همه عربدههای غرور در بلندگوهای فریب، و همه خدعههای ویرانگر مرگبار جهانجویان خودپرست. اگر نوازندۀ آن کسی چون کیهان کلهر باشد!
بهرام بیضایی