گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ سال ها بود که از صبح تا شب مقابل سینماهای مورد علاقه خود مینشست، به امید اینکه دوباره فیلمی روی پرده برود که ارزش دیدن داشته باشد. دلش می خواست پیش از مرگ یک بار دیگر شاهد جوش و خروش، در بیرون و درون سینما باشد، مثل سال هایی نه چندان دور که همه حق انتخاب داشتند تا فیلم مورد نظر خود را روی پرده ببینند. سینماهای مورد علاقه اش یکی یکی به تعطیلی کشانده شدند.
چند صباحی است مقابل یکی از سینماهای تازه تاسیس که بیشتر به مرکز خرید می ماند تا سینما نشسته است. عابرانی که از مقابلش عبور می کنند او را گدایی پنداشته و مقابلش پول می گذارند، اما او پول را پس می دهد و می گوید: من گدای فیلم خوبم، نه پول. عده ای او را دیوانه می خوانند، عده ای عاشق و عده ای نیز هر چه به ذهن کوتاه و دهان گشادشان می آید بر زبان می آورند، اما این پیر عاشق و آرزومند، به هیچ کدام وقعی نمی نهد. در دل می گوید بگذار هر چه می خواهند بگویند، حق دارند، چون آن فیلم هایی که من روی پرده های عریض دیده ام، آنان ندیده و هرگز نخواهند دید. چندین بار با شکایت صاحب مجموعه از آنجا رانده شد، اما دوباره باز گشت. هر بار که قرار است فیلم روی پرده عوض شود، ناامید، اما مشتاقانه از این و آن سؤال می کند چه فیلمی می خواهد اکران شود؟ وقتی می فهمد دوباره یک فیلم ایرانی ضعیف با موضوع های تکراری کسالت آور است، سر جای خود بر می گردد و منتظر می ماند.
یکی، دو باری نیز خبرنگاران به سراغش رفتند و از وی دلیل کارش را پرسیدند، در جواب همه می گفت: می خواهم تا نمردهام دوباره یک فیلم خوب خارجی روی پرده ببینم! وقتی خبرنگاران پای صحبتش می نشینند، از وسعت اطلاعاتش درباره سینما و شیرینی بیانش مجذوب و مبهوت شده و بی اراده دل به او می بندند. برخی از رسانه ها این موضوع را پوشش می دهند، اما هیچ مسوول سینمایی پاسخگوی آن نیست. همه از مسوولان سینمایی یک سوال می پرسند، کی قرار است فیلم های خوب خارجی دوباره روی پرده سینماهای ایران بیایند؟ فقط یک جواب می شنوند، سکوت! گویا زور آنانی که به جیب شان علاقه مندند بسیار بیشتر از آنانی است که به مخاطب سینما می اندیشند! چند روز بعد پیرمرد کنار سینما دراز کشیده بود، هر چه او را صدا می زنند و تکان می دهند، واکنشی نشان نمی دهد، بیچاره آرزویش را با خود به گور برد!