شاید اگر یکی رفته بود و دیگری میماند، رسم برادری تمام نمی شد.حتما رسم فرماندهان این است که پشت دیگری خالی نماند، شاید قانون نانوشته تان این بود و با هم قول و قرار گذاشته بودید که بی تو حتی به بهشت هم نمی روم!
شهید ابومهدی المهندس، یار و یاور سردارمان بود که با او در جبهههای حق علیه باطل سالها شانه به شانه جنگید و از خاک ایران دفاع کرد و در بیرون راندن داعش از سرزمینهای اسلامی چون سربازی جان درکف بود.
او هرچند که نامی عراقی داشت اما وطن را ایران میدانست و برایش جان میداد. همانی که در 8 سال دفاع مقدس در جبههها مردانه جنگید و در حماسهها پرافتخار بود.
آری، دیرگاهی است که ایران وطن توست و وطن آن چیزی نیست که شناسنامه گواهیاش را بدهد. دیرگاهی است که وطن به هیأت و هیبت شجاع و نستوه تو و همرزمانت چشم دوخته بود. دیرگاهی است که سرزمینهای جنگی در انتظار گامهای استوار توست تا آنجا که در 13 دیماه 98 شهادت را به همراه برادر سردارت به اسارت گرفتی و از خاک تا افلاک پروازی سبکبال تا بیکران داشتید.
آری همواره و همیشه پرچم حماسی شما در هیاهوی عملیات جنگی، در رگبار مرگبار خمسه خمسههای دشمن، در قنوت قناسهها، در مینزارها و در حشد الشعبی، در تاریخ دفاع مقدس در اهتزاز است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد