به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، در این زمینه، دانشمندان الگوی بسیار خوبی هستند. کسانی که برخیشان کودکی سختی داشتهاند و اعضای خانواده و دیگران آنها را کندذهن، عقبافتاده و فاقد توانایی یادگیری تصور میکردند. اما همین انسانها بودند که در نهایت در کورسوی تاریخ، چراغی پرفروغ فرا روی بشریت افروختند.
برای رسیدن به موفقیت، چه درسی میتوانیم از زندگی ماری کوری بیاموزیم؟
موفقیت در عرصههای علمی برای هر کسی دشوار است و برای زنان دشوارتر. این را میشود در زندگی پر فراز و نشیب این بانوی فیزیکدان و شیمیدان اهل لهستان بهوضوح دید. کمر خم نکردن جلوی دشواریهایی که زندگی پیش روی ما میگذارد یکی از همین درسهاست.
او در کودکی خواهر و مادرش را از دست میدهد. پدرش از کار بیکار میشود و مجبور میشوند برای مدتی خانه را به مسافرخانه تبدیل کنند. اما در همین بحبوحه، در مدرسه خوش درخشید و در پانزده سالگی یک سال زودتر از بقیه فارغالتحصیل شد.
در لهستان آن زمان، زنها از حق ورود به دانشگاه محروم بودند. با وجود این، بدون کنار گذاشتن هدفش، به فرانسه نقل مکان میکند تا تحصیلاتش را در دانشگاه سوربُن ادامه دهد. ماری با پشتکار توانست خودش را همردیف همکلاسانش قرار دهد. همچنین توانست لیسانسش را در 1893 با رتبۀ یک در فیزیک و سال بعد از آن، با رتبۀ دو در ریاضی به پایان برساند.
او اولین بانویی است که توانست در 1903 بهخاطر پژوهشهایش روی عنصر رادیوم جایزۀ نوبل دریافت کند. زخم زبانهایی که جامعه علمی به خاطر مرگ شوهرش و دیگر شایعات به وی نسبت میدادند مانع از این نشد که در مراسم دریافت دومین جایزۀ نوبل شرکت نکند. بله، ماری کوری اولین نفر و اولین زنی بود که دو جایزه نوبل را از آن خود کرد.
همه موافقیم برای رسیدن به موفقیت باید از بقیه پیشی گرفت. اما تا چه حد؟
خیلی از ما انسانها این را نمیدانیم، ولی بیشتر اختراعات ادیسون حاصل تکمیل ایدههای دیگران و تلاش دستهجمعی گروه بزرگی از تکنسینها و کارمندان زیر دستش بود. افرادی که تحت نظارت او به تحقیق و آزمایش میپرداختند.
با این اوصاف، جای تردید باقی نمیماند که بدون قدرت سازماندهی و خصوصاً همت بلند ادیسون دست یافتن به این همه موفقیت به هیچ وجه امکانپذیر نمیشد. قضیهای که ناخودآگاه انسان را به یاد جول اوستین و کتابش «قدرت من هستم» میاندازد. در اینجا میتوانید اطلاعات بیشتری درباره این نویسنده توانا، یعنی جول اوستین و سایر کتابهایش درباره موفقیت کسب کنید.
تسلا، فیزیکدان بزرگ و یکی از همکاران ادیسون، دربارۀ روش او برای حل مسائل مینویسد:
«اگر ادیسون میخواست سوزنی را در انبار کاهی پیدا کند، با پشتکار فراوان دانهبهدانه رشتههای کاه را کنار میزد تا بالاخره سوزن نمایان شود. بارها با تأسف شاهد بودم که چگونه بخش اعظم وقت و انرژی او صرف یافتن یک فرمول جزئی یا انجام دادن محاسبهای کوچک میشد.»
ادیسون خودش هم در اینباره گفته است:
«نوآوری عبارت است از یک درصد الهام روح و نود و نه درصد عرق ریختن و تلاش کردن.»
ولی متأسفانه این دو عقاید کاملاً متفاوتی در رابطه با اختراعاتشان داشتند. برای همین خیلی زود راهشان از هم جدا شد.
تسلا اولین نیروگاه برقآبی را بر روی آبشار نیاگارا در آمریکا احداث کرد. در جنگی موسوم به جنگ جریانها، توانست با معرفی جریان متناوب الکتریسیته بر ادیسون، که طرفدار جریان مستقیم بود، فایق آید.
تسلا کویل یکی از همان اختراعاتی است که از زمانهاش بسیار جلوتر بود. این اختراع زیربنای فناوریهای وایرلس محسوب میشود که در اینجا میتوانید درباره این اختراع و روش عملکرد آن بیشتر بدانید.
از دیگر اختراعات انقلابیاش میتوان به فناوری رادیو، رادار، نور فلوئورسنت، اشعه ایکس و کنترل از راه دور اشاره کرد. ایدۀ بینظیر، ولی بینتیجهاش، که همچنان مورد علاقه بسیاری است همانا انرژی مجانی برای تمام انسانها بود.
از طرفی، دانشمندانی از سرتاسر جهان با تاسی از پژوهشهای تسلا توانستند اختراعاتی را به ثبت برسانند.
وی هرگز ازدواج نکرد و در حالی در هتلش در نیویورک با مرگ همآغوش شد که در فقر بهسر میبرد.
معلولیت چطور؟ آیا معلولیت میتواند بهانۀ نرسیدن به موفقیت تلقی شود؟
استیون هاوکینگ، عقاید و زندگینامه اش به قدری جالب است که ارزش خواندن دارند. اما استیون کیست که تا این حد دنیای فیزیک مدیون اوست؟
وی از همان کودکی به علم ریاضیات علاقه داشت و آرزوی دانشمند شدن را در سر میپروراند. هرگز خودش را به کتابهای درسی مقید نکرد. بلکه با مطالعات آزاد سطح معلوماتش را بالا میبرد. همیشه سعی داشت در کتابهای درسی اشتباهاتی پیدا کند و با معلمان به بحث بنشیند.
اتفاقی که در دانشگاه برایش افتاد به آشکار شدن بیماریاش انجامید. بیماری بسیار نادر و درمانناپذیری به نام ALS . این بیماری به بخشی از نخاع، مغز و سیستم عصبی حمله میکند و بهتدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین میبرد. اما معلولیت هم نتوانست راه این دانشمند پرکار و نویسندۀ کتابهای پر شمار را سد کند.
از او به عنوان انیشتین دوم یاد میکنند، به این دلیل که در پی تکامل نظریۀ نسبیت وی بود. با وجود اینکه بیماری استیون را کاملاً بیتحرک کرده بود، با کمک گرفتن از ویلچر و هوش مصنوعی برای تکلم، تا آخر عمرش به تدریس و سخنرانیهایش ادامه داد.