«نصرتالله تاجیک»، کارشناس مسائل خاورمیانه، درباره توافق میان طالبان و آمریکا و امکان استمرار و پایداری آن به خبرنگار خبرگزاری برنا گفت: اینکه این توافق ترکیبات اجرایی، تاثیرات سرزمینی و ژئوپلیتیکی و یا سیاسی دارد یا نه و یا صحنه داخلی افغانستان را پیچیده می کند را روزهای آینده بهتر، نشان خواهد داد. در شرایط ژلهای خاورمیانه که شرایط ملتهبی است و روز به روز تحولاتی در حال رخ دادن است، نمیتوان به صورت دراز مدت یک تصویر بزرگ داشت. هر گونه سوء استفاده از قدرت سیاسی- نظامی برای تغییرات سیاسی در این کشورها از سوی آمریکا برای مصارف داخلی نه تنها واجد تبعات حقوقی نیست بلکه بعد از چند روز تیتر اخبار جهانی توازن موجود میان نیروهای داخلی را بهم زده و آنها به جان یکدیگر میاندازد. در این شرایط به نظر میرسد که این توافق، کلی و بدون بررسی و در نظر گرفتن جزئیات بعدی، مشروط، شل و لنگ در هواست که به خیلی از مسائل وابسته شده است و برای اجرا شرط و شروط زیادی دارد. بعید می دانم قدمهایی که ترسیم شده است مخصوصا از سوی اطرافی که در تحقق این توافقنامه دخیل نبودهاند، قابل تحقق باشد. البته خود آنهائی هم که در این چند سال اخیر تلاش کردند تا به چنین توافقی برسند نیز امیدی به قولهایشان نیست زیرا هم بدعهدی بینالمللی دارند و هم نظرات متفاوتی از سوی آنها بیان میشود!
این کارشناس مسائل بینالملل درباره ترامپ و سابقه او در به هم زدن توافقات بینالمللی، اظهار کرد: ترامپ در این مدت نشان داده به راحتی از توافقهای بینالمللی و دو و چند جانبه، خارج میشود، الان هم برخی تحلیلگران معتقدند، مشخص نیست ترامپ تا پایان این مسیر ادامه دهد. در آخرین مورد ترامپ میخواست ۲۰۰۰ نیروی خود را از سوریه بیرون بکشد اما تنها ۳۰۰ نیرو را بیرون کشید و بعد پشیمان شد! او به صراحت اعلام کرد نیروهایش برای محافظت از چاههای نفت دیرالزور باید در شرق سوریه باقی بمانند، بنابراین اعتمادی به ترامپ برای بیرون بردن نیروهای آمریکایی در طول این ۱۴ ماه نیست زیرا این امر به عوامل زیادی بستگی دارد که خارج از اراده امضاء کنندگان توافق است. یعنی زمینه اجرائی این موافقتنامه فراهم نیست و بطور مثال در این موافقتنامه که دولت قانونی افغانستان غایب و وظایفی برایش در نظر گرفته شده، همانطور که امروز رسانه ائ شده است اشرف غنی از آزادی زندانیان سیاسی طالبان خودداری کرده و این ابتدای باز شدن پیچ و مهرههای این موافقتنامه شل و مشروط است!
تاجیک درباره محورهای این توافق توضیح داد: این توافق چند محور دارد؛ ولی در دو زمینه اصلی قابل تبیین است. اول اینکه در طول ۱۴ ماه آمریکا نیروهای خود را بیرون ببرد و از طرفی دیگر طالبان تضمین بدهد که نه خودش و نه دیگران از خاک افغانستان اقدامی علیه آمریکا و هم پیمانانش انجام ندهند. مشکل محور اول را توضیح دادم و مشکل محور دوم نیز پذیرش طالبان از سوی سایر گروه های تاثیر گذار داخلی افغانستان است که این امر یعنی تفاهم افغانی- افغانی که ضروری هم هست؛ با شرایط کنونی افغانستان این بخش از توافق، کمی بعید به نظر میرسد. آنچه که مفاد این موافقتنامه نه تنها در روند استقرار صلح، ثبات و امنیت را در افغانستان با ابهام روبرو میکند، بلکه حتی میتواند با ضعف های شکلی و محتوائی که دارد عنصر ضد صلح باشد! ظاهرا این موافقتنامه بیش از آنکه بخواهد به درد و رنج و آلام مردم افغانستان پایان دهد، فقط به دنبال تأمین امنیت و منافع آمریکا و همپیمانانش از سوی طالبان است.
او افزود: دو گروه موتلف و همکار در دولت از پشتونها و تاجیکها شکل گرفته که چند سال نیز با هم کار کردهاند ولی هنوز نتوانستهاند در مورد برگزاری و صحت انتخابات به توافق نهایی برسند و هرکدام میخواهند، یک دولتی تشکیل دهند! لذا در اینکه در این شرایط افغانها بخواهند با گروه دیگر یعنی طالبان با این فاصله زیاد وارد مذاکرات صلح شوند، کمی غیر واقعی است. اگر همه چیز این موافقت نامه محکم بود شاید چنین چیزی برای سوئیس مناسب بود اما برای ویژگیهایی که در افغانستان وجود دارد چنین توافقنامهای ضمانت اجرایی ندارد. یعنی نه قدرت فائقهای هست که دیگران از آن تمکین کنند و نه زمینه فرهنگی و حتی اجرائی ان فراهم شده است و بیشترین نقش را هم در ایجاد این خلاء سیاسی، آمریکا دارد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل درباره حضور آمریکا در افغانستان اظهار کرد: آمریکا یکی از مسببین مشکلات در این کشور است، حضور ۱۸ ساله آمریکا بعد از سال ۲۰۰۱ حضوری منفعت محور و کاسبکارانه بوده و نیروهای نظامی و حتی سیاسی آمریکا نتوانسته اند، علیرغم هزینه زیاد نقشی سازنده داشته باشند. بلکه تلاش آنها بیشتر برای دسترسی به منابع طبیعی و معدنی این کشور و نیز تثبیت موقعیت خود برای کنترل چین و ایران بوده است. آن چیزی که به سیاستهای آمریکا در این کشور لطمه زده و باعث بی اعتمادی به آمریکا و ترامپ می شود، آن است که نشستن بر سر میز مذاکره و مصالحه ظاهری و ابتدائی با دفتر سیاسی طالبان پس از نزدیک به دو دهه از جنگ افغانستان که نه تنها امنیت را در این کشور به ارمغان نیاورد بلکه باعث توسعه ناامنی، کشتار افغانیها و توسعه کشت و قاچاق مواد مخدر شده است، این نشان میدهد که 18 سال دخالت نظامی آمریکا در افغانستان حاصل مطلوبی برای افغانستان، منطقه، جهان و بجز فوائد اقتصادی حتی برای خود آمریکا هم، نداشته است!
این دیپلمات بازنشسته کشورمان تحقق ثبات و امنیت در افغانستان را به نفع دولت و ملت ایران دانست و بیان کرد: اگر یک توافقنامه واقعی با حضور و حمایت همه نیروهای داخلی شکل بگیرد و اجرائی شود، آمریکاییها از افغانستان خارج شوند، توازن قوا در داخل افغانستان بدون دخالتهای خارجی ایجاد شود و اجازه دهند که افغانستان به صلح ثبات و امنیت برسد و در این راستا کمک سازنده کنند، این شرایط بهترین حالت برای ماست؛ هرچه مرزهای شرقی ما امن شود هم از نظر امنیتی و هم از نظر قاچاق مواد مخدر، طبیعی است که هزینههای مادی و معنوی ما نیز کمتر میشود و ما میتوانیم این هزینهها را برای زیرساختهای اساسی کشورمان، استفاده کنیم. اما از آنجا که این توافقنامه لنگ در هوا در مقام اجراست، اقدام آمریکا به تعهداتش به عمل، نه تنها طالبان بلکه طرف مقابل طالبان یعنی دولت افغانستان به تعهداتی که در متن آورده شده بستگی دارد و از این رو، از توافقی صحبت می کنیم که در اجرا هر گونه اختلاف نظری از هر سو چه نیروهای داخلی، چه دولت و چه قدرتهای تاثیر گذار و از جمله افغانستان میتوانند همه چیز را تحتالشعاع خود و اراده و تصمیم اطراف قضیه برای انجام تعهدات نوشته شده را تحت تاثیر قرار دهند. اینجاست که حضور تشریفاتی مقاماتی در امضای این موافقتنامه دردی دوا نمیکند و به همین دلیل هم هست که پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، روز قبل از امضاء با یک اقدام جنگ روانی و فرار به جلو می گوید اگر ایران در این توافقنامه خرابکاری نکند، اجرائی می شود!
تاجیک با بیان اینکه طالبان یک قدرت موثر است که ما در ایران نیز نه تنها باید این قدرت را در معادلاتمان وارد کنیم بلکه ارتباط نزدیک و تنگاتنگی هم باید با آنها داشته باشیم، گفت: اما معتقدم طالبان نماینده همه مردم افغانستان نیست و در سلطه طالبان در بخشهای زیادی از افغانستان، آمریکا بینقش نبوده است. آمریکاییها با آن طالبانی وارد مذاکره شدهاند که بخشی از طیف وسیع گروههای مختلف طالبان هستند. طالبان گروهها و بخشهای مختلفی دارد. آمریکا در ۱۸ سال اخیر در پی حذف طالبان نبوده چون حسب مکتوبات رسمی وزارت خارجه آمریکا در این زمینه، بهترین حالت برای آمریکا این بوده است که طالبان را کنترل کند و آنها را پای میز مذاکره بکشاند و بتواند از طالبان علیه کسانی که با سیاستهای آمریکا در افغانستان مخالف هستند از جمله ایران، استفاده کند. لذا در این چند سال اخیر دیده می شود که رهبران نظامی طالبان از سوی آمریکا ترور و طیفهای تند روی آن حذف سیاسی یا فیزیکی شده اند! و این بخش از طالبان با نزدیکی اش به پاکستان و مخصوصا" سازمانهای اطلاعاتی این کشور و نیز ارتباطات مالی و سیاسی با سعودی و قطر در آینده اگر هم بخواهد ملی باشد به دلیل این وابستگیها کارش سخت است!
تاجیک افزود: بهرغم اذعان به نقش سیاسی اجتماعی و قدرت طالبان من معتقدم بدون مشارکت همه قبایل پشتون، تاجیک، شیعیان و حفظ منافع همسایگان، افغانستان روی آرامش به خود نمیبیند و اگر طرفهای امضا کننده این موافقتنامه جدی نباشند که من معتقدم نیستند، باید شاهد فروپاشی آن باشیم. مسئله مهم این است که ما در افغانستان به دنبال ایجاد توازن داخلی و خارجی باشیم و به عقیده من این مسئلهای است که ترامپ آن را نمی فهمد. قدرت در افغانستان آنقدر پخش شده و صحنه در این سال ها بهم خورده است که اگر گروههای افغانی چند سال بجنگند و یا چند سال مذاکره کنند، امیدی به رسیدن به نقطه واحد وجود ندارد. ترامپ فقط به دنبال بهره برداری سوء از اوضاع این کشور به نفع انتخاباتش است و شناختی از مسائل عمیق طائفه ای این کشور ندارد. بطور مثال در جنگ ویتنام در ۱۹۷۳، آمریکا با کمونیستهای ویتنام شمالی قرارداد صلح بست ولی پس از دو سال کمونیستهای ویتنام شمالی دولت ویتنام جنوبی که متحد آمریکا بود را ساقط، جنگ را تمام و یک ویتنام واحد بوجود آورد. اما چنین وضعی به دلیل فقدان زیر ساختهای لازم در افغانستان وجود ندارد و اگر مشارکت سیاسی طالبان در روند توسعه و نوسازی افغانستان بر اساس توازن قوا و واقعیتهای این جامعه نباشد و فقط دستوری و برای تامین منافع فرد و یا کشوری دیگر باشد، جز به شروع بحرانی جدید در این کشور ختم نخواهد شد!
این کارشناس مسائل بینالملل درباره نیت ترامپ برای توافق با طالبان، توضیح داد: همه هم و غم ترامپ این است که بگوید من به دنبال این توافقنامه، سربازان آمریکایی را به خانههایشان برمیگردانم. این شعاری است که برای انتخابات امسال امریکا رایآور است لذا همه تلاش سیاسی و تبلیغی ترامپ در این است که نشان دهد، او میخواهد سربازان آمریکایی را از کشته شدن نجات دهد. گذشته از سوءاستفاده اتخاباتی ترامپ از این توافقنامه، سرنوشت آن و نیز آیندۀ افغانستان به نتیجۀ مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان بستگی دارد. طالبان در بی عملی و اهداف غیر شفاف آمریکا در افغانستان به حق یا نا حق خود را به لحاظ نظامی از دولت افغانستان قویتر تصور میکند و طبیعی است در اولین قدم در مذاکرات روزهای آتی برای آتش بس دائمی، طبعاً امتیازات سیاسی بسیاری میخواهد. اما مشکل در اینجا متوقف نمی شود و فرض کنیم هر آنچه را که طالبان بخواهد از سوی دولت داده شود که جای تامل بسیاری دارد مهم آن است که همانگونه که در مصاحبههای بعد از انعقاد این توافقنامه طالبان با رسانههای بین المللی داشتند، معلوم نیست طالبان در افغانستان در پی چه نوع حکومتی است و چگونه می خواهد، آنرا متحقق کند؟! چه نظم سیاسی در آیندۀ افغانستان برقرار و نحوۀ حکمرانی احتمالی آنها چیست و چه برنامهای دارند و چه رویکرد و راهبردی قرار است در توازن داخلی و خارجی اتخاذ کنند و مهمتر آنکه در این بی وزنی سیاسی که افغانستان گیر کرده است فرض کنیم هیچگونه دخالت خارجی و همسایگان هم وجود نداشته باشد که فرضی محال است اما سایر گروههای مرجع و تاثیرگذار سیاسی و اجتماعی افغانستان با اینهمه حجم تسلیحات در دست مردم تا چه میزان میتوانند به مصالحه سیاسی دست یابند و یا با این اهداف و دستور کار طالبان همراهی کنند؟ همین درج چند باره جمله طالبان بعنوان نماینده «امارت اسلامی افغانستان» و تاکید بر عدم به رسمیت شناختن این نام توسط آمریکا، خود نشان از سر ضمیر دارد و اختلافات بعدی دارد! از نظر مفهومی نیز اگر طالبان به دنبال تشکیل و اعادۀ «امارت اسلامی افغانستان» در قبال مصالحه با دولت و خاتمه دادن به جنگ داخلی، باشد باز این اول مشکلات داخلی بین افغانی و نیز با همسایگان است! واقعیت هائی که مطمئنا در این توافقنامه دیده نشده است! مخصوصا اگر تاسیس امارت اسلامی بخواهد به عنوان شرط اساسی و یا خواستهای حداکثری از سوی این گروه دنبال شود، مصائب داخلی و خارجی آغاز می شود زیرا این امر مصالحه و مذاکرۀ قابل پذیرش و برد- برد را بین اطراف تاثیرگذار و نیروهای افغانی را منتفی میکند. مگر آنکه طالبان این بحث را برای کسب سهم حداکثری از قدرتهای داخلی و خارجی مطرح کرده باشد که باتوجه به تمایلات سیاسی و مذهبی آنان، کمی قریب به ذهن نیست و غریب به سوابق و رفتار طالبان است، حتی اگر به دگردیسی آنان قائل باشیم! زیرا امارت اسلامی مد نظر آنها با نوعی مشروعیت دینی و الهی که برای خلیفۀ قائل بوده که حکومت در صدد اجرای احکام شریعت در سنتیترین شکل آن باشد، نه می تواند با سایر گروههای دینی، ملی و سکولار کنار بیاید و نه میتواند جامعه امروزی افغانستان را بجز بخش سنتی آن نمایندگی کند و نه میتواند در ظرفیت دولت و با دید حکومتی فراگیر وارد مذاکرات صلح شود. نکتهای که کار طالبان را سختتر خواهد کرد همین بحث دولت مدرن در مقابل دولت شریعت است که اگر طالبان رأی مردم را به عنوان اساس مشروعیت سیاسی خود نخواهد بپذیرد با قشر تحصیلکرده جوان و زنان که مطالبات انباشته شده ای دارند و باعث گسل های فراوان سیاسی اجتماعی در این کشور شده و سایر نخبگان سیاسی اجتماعی این کشور زوایه پیدا میکند و نمیتواند، نمایندگی آنها را که از جمله نیروهای اجتماعی تاثیر گذار اجتماعی هستند را داشته باشد. اما اگر راضی شوند که به دلایل عدیده فکری، عملیاتی نمی شود، به معادله قدرتی گردن نهند که بر اساس دموکراسی بسته شده باشد و سهمشان در قدرت به اندازه وزن اقبال عمومی در یک انتخابات آزاد و عادلانه باشد. بنابراین شاید بتوان در دراز مدت امیدوار بود مذاکره افغانی- افغانی به جائی برسد. لذا نه طالبان که همه گروهها و از جمله دولت افغانستان برای دستیابی به صلحی درونزا، بومی، پایدار و بدور از دخالت خارجی، که منشاء توسعه و رفاه در این کشور شو،د راهی جز تقسیم قدرت بین خود ندارند. البته نه تقسیم سرزمینی و یا تقسیم طائفهای بلکه تقسیم و گردش قدرت از طریق نهادهای مدنی و ساختار دموکراسی اما اینکه هر کدام به چه سهمی رضایت دهند، بزرگترین چالش پیش روی جامعۀ امروزی افغانستان است و چنین موافقتنامههایی به این روند کمک نمیکند کمااینکه حضور 18 ساله آمریکا نیز کمکی به آن نکرد!
تاجیک افزود: در این موافقتنامه سه بازیگر اصلی وجود دارد اما این بازیگران اهداف و اغراض متفاوتی دارند. ترامپ با شعار بازگرداندن سربازان آمریکایی به خانه، طالبان برای مشارکت در حاکمیت سیاسی با همه صعوبتی که در سر راهش هست و در بالا اشاره شد و بازیگر سوم دولت و بخش پشتون دولت است که میخواهد از قدرت طالبان برای تثبیت خودش در حاکمیت افغانستان، استفاده کند.
دیپلمات بازنشسته کشورمان با تاکید بر اینکه نسبت به این توافقنامه خوشبین نیست، درباره دلایل آن گفت: یکی به دلیل سوابق رفتاری و شخصیتی و اهداف غیرشفاف ترامپ است که میخواهد از تحولات سیاسی- اجتماعی کشورهای دیگر استفاده ابزاری کند و بعد به دلیل صعوبت و شرایط بسیار پیچیده سیاسی اجتماعی و قبایلی افغانستان و توازن شکننده بین نیروها، نبود ساختارهای سیاسی و فرهنگی لازم برای مصالحه و دخالتهای خارجی مخصوصا از سوی آمریکا و همپیمانانش است که بعید میدانم، مسائلی که ترسیم شده است به راحتی محقق شود و آمریکا مرحله به مرحله نیروهایش را از افغانستان خارج کند. به عقیده من مسائل داخلی افغانستان به خصوص منافع اقتصادی، منابع معدنی، ظرفیتها و پتانسیلها مخصوصا یک سلسله معادن و خاکهای حساس که در تهیه نیمه هادیهای الکترونیکی و ترانزیستورها و تراشههای چیپسهای کامپیوتری کاربرد دارند و نیز ذخایر نفت و گاز برای آمریکاییها اشتهاآور است که به راحتی افغانستان را رها نکنند!