جابر قاسمعلی در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، گفت: «در طول سی سالی که در حوزه فیلمنامه در سینما و تلویزیون مشغول به کار بودهام، هیچوقت ممیزی مدون و قانونمند نشده و تحت ضابطه در نیامده است؛ بنابراین گاهی ممیزی یک شورا با شورای دیگر فرق دارد و گاهی ممیزی در فلان سال با ممیزی بهمان سال متفاوت است. ممکن است چیزی شامل خط قرمز بشود که پیشتر حساسیتزا نبوده است. این نشان میدهد که متاسفانه با ممیزی غیرقانونمند و سلیقهای طرف هستیم و تمام این موضوع بستگی کسی دارد که پشت میز نشسته و قرار است فیلمنامه شما را بخواند و آن شخص به میزان سواد، آگاهی و سلیقه و حتی تظاهر به اعتقاد، با فیلمنامه شما رفتار میکند و تصمیم میگیرد چه میزان از فیلنامه سانسور بشود و یا... بنابریان این مشکل عمده سینما و تلویزیون ماست که در طول سالیان با یک ممیزی قانونمند مواجه نبودهایم.»
او درمورد اختلاف نظر میان مدیران و سازندگان سریالهای تلویزیونی گفت: «یک وقتهایی هم بنا را بر اعتماد میگذارند. مدیر شبکهای به دلیل ارتباط با تهیهکننده یا کارگردان به عوامل اعتماد میکند و توقع دارد گروه براساس خط قرمزهای نانوشته کار را پیش ببرند. بنابراین عوامل فیلم را میسازند و وقتی غیرعمد سکانسی را مینویسند و فیلمبرداری میکنند که از نظرشان معمولی و عادی است اما با ممیزی مدیران مواجه میشوند. البته گاهی هم عامدا این کار را میکنند.»
قاسمعلی درمورد اختلاف ممیزی در شبکههای مختلف تلویزیون هم گفت: «شبکه یک چون ملی است ممیزی بیشتری در آن اعمال میشود. شبکه پنج چون داخلی است و فقط مردم تهران مخاطبش هستند ممکن است کمی متفاوت باشد. این موضوع خیلی کوچک است و اصلا چیز عجیبی نیست. موردی که شما میتوانید در شبکه تهران نشان بدهید اما در شبکه ملی حذف میشود، تنها یک دیالوگ است. گاهی هم در شبکه های برونمرزی به دلیل بینندههای خارجی شاید کمی موضوع متفاوت باشد اما در ذات ممیزی اتفاقی نمیافتد.»
او در ادامه گفت: «بارها در جلسات با مدیران اعلام کردهایم یکی از مشکلاتمان این است که ما در واقع نمیتوانیم تصویر واقعی جامعه را در تلویزیون نشان بدهیم. تلویزیون ما شبیه جامعهمان نیست. سینمای ما کمی نزدیکتر است ولی آن هم آینه مردم نیست و کمی فقط کمی نزدیکتر است. درد این است که مردم تلویزیونی را تماشا میکنند که خودشان را دَرَش نمیبینند. مردم برنامهایی را میبینند که نشانی از مناسبات زندگیشان در آن وجود ندارد. آدمهای را میبینند که وجود خارجی ندارد و انگار در یک اتوپیا هستند و فقط در تلویزیون زیست میکنند.»
این نویسنده درمورد رفتار متقاوت مدیران با فیلمسازان مختلف گفت: «بسیار پیش آمده است: فرض کنید به ما اعلام کردهاند چرا فلان شخصیت سیگار میکشد. منظور آدم بد داستان من بوده است؛ اما در داستان دیگری آدم مثبت داستان اجازه سیگار کشیدن داشته است. من فرصت دیدن سریال را ندارم و وقتم را با فیلم و کتاب میگذرانم ولی جستهگریخته چیزهایی میبینم. یکبار دیدم در تلویزیون، پسری، پدرش را به قصد کشت کتک میزد! این نشان از دست باز دیگری است. طبیعیست این عدم یکدستی، باعث میشود با ضوابط قانونمند روبهرو نباشیم و همیشه این چانهزنی با تلویزیون داشته باشد.»