به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، انقلاب اسلامی ایران از جمله انقلابهایی بود که بر خلاف انقلابهای مرسوم معاصر، هیچ ابرقدرتی پشت آن نبودند و اتکا به وعدههای الهی اصلیترین شاخصه آن بود در حالی که در اکثر انقلابهایی که رخ میداد هدف فقط تغییر قدرت سیاسی بود و عموما غربیها برای اینکه دست رقیب شرقیشان را از قدرت در یک کشور خالی کنند تلاش میکردند با همراهکردن مردم ظرفیتهای سیاسی، اجتماعی و ثروت آفرین آن جامعه را در دست بگیرند ، اما انقلاب اسلامی ایران تابع این قراردادهای خودساخته جهانی نبود و این انقلاب نه حاصل اراده شرق و شوروی بود و نه حاصل سیاست غرب و آمریکا! بلکه جمهوری اسلامی ایران با شعار نه غربی، نه شرقی، قطب جدیدی را در جهان متولد کرد و همین امر هم بود که برای اولین بار در تاریخ دو ابرقدرت جهان یعنی شوروی و آمریکا را به اتفاق نظر رساند تا یک انقلاب را برزمین بزنند.
تولد قطبی جدید در دهکده جهانی و احیای شکوه تاریخی ایران
قطبِ تازه متولد شده در دهکده جهانی، خداوند متعال را مافوق همه قدرتها میدانست و توسعه همه جانبه را در توکل و اتکال به قدرت لایزال الهی جستجو میکرد و باور داشت که با تلاش و کوشش میتوان الطاف الهی را برای رسیدن به اهداف والا منطبق بر ارادهی جامعه کرد.
جمهوری اسلامی ایران، برای اینکه امروز در این جایگاه والای بینالمللی باشد مسیر پر تلاطمی را گذرانده است و هر چند که هنوز نتوانسته است به آن جایگاهی که باید دست پیدا کند اما وقتی به موانع پیشروی این انقلاب نوپا نگاه میکنیم باید تمام قد به تحسین آن بپردازیم و تلاش کنیم تا زوائد باقی مانده در مسیر حرکت انقلاب به سمت قله از بین برود.
ما منکر ناکامیهای جمهوری اسلامی ایران در برخی حوزهها نیستیم اما موفقیتهای این نظام مردم سالار را نیز نادیده نمیگیریم و معتقدیم هر جایی که کاممان در کشور تلخ شده است حاصل فاصله افتادن بین مسئولان و مردم بوده و راه حل مشکلات کشور نیز بازگشت به سوی مردم است.
انقلاب اسلامی ایران و نظام مردمسالار دینی دستاوردهای بسیاری در عرصههای مختلف داشت اما بدون شک اولین و شاید بزگترین دستاورد آن تزریق و تعمیق روحیه خودباوری به وجود آحاد جامعه بود؛ روحیهای که متأسفانه جریانهایی در داخل کشور در همسویی با دشمنان خارجی تلاش دارند آن را از بین ببرند در حالی که خودباوری همواره یکی ویژگیهای ایرانیها بوده است چرا که ملت ایران ملتی بودند که به پیشینه ۳هزار سال دریاها را در اختیار داشتند و دریانوردی آنها زبانزد عام و خاص بوده است،
این ملت در طول تاریخ همواره یک قدرت بزرگ نظامی به شمار میآمد و چه شرق آن زمان و چه غربش که امپراطوری بیزانس باشد از آن حساب میبرده چنانچه همین ملت در دوران صفویه توانستند اولین امپراطوری استعماری جهان و اولین امپراطوری فرا قارهای دنیا که قلمروی حکومتش قاره اروپا- غرب آفریقا- شرق آفریقا- آسیا و آمریکای لاتین را در بر میگرفت؛ شکست دهند و از خلیج فارس آن بیرون رانده و سپس تا شرق آفریقا ( کنیا ) آن را تعقیب کنند و سنگبنای فروپاشی بزرگترین استعمار تاریخ را پایهگذاری کنند.
اما به راستی چه بر سر این ملت آمد که از دورههای پرشکوه به جایی رسید که کشور تجزیه شد و از یکجایی به بعد سرزمینهای ایرانیان بدون جنگ و خونریزی به خواست استعمارگران، هبه شدند و ملت ایران به جایی رسیدند که حتی برای چارقد و کلاه روی سرشان نیز بیگانهها تصمیم میگرفتند.
پهلویهایی که امروز برخیها آنقدر سنگشان را به سینه میزنند بزرگترین چیزی را از ایران گرفتند؛ خودباوریشان بود، آنها توانمندی ایرانیها را در حد طبخ آبگوشت بزباش تقلیل دادند غرور ملیشان را زیر چمکههای روس و انگلیس از بین بردند و انقلاب اسلامی ایران، بزرگترین چیزی را که دوباره به مردم هدیه داد همین غرور ملی و عزت ایرانی بود.
برخی اقدامات پدر و پسرِ پهلوی هنوز هم که هنوز است برای ایران هزینههایی در بر دارد که در ادامه به بخشهایی از آن خواهیم پرداخت.
وقتی سند مرگ سیستان امضا شد
امروز یکی از مشکلات مردم در جنوب شرق کشور بحث آب است؛ آبی که باید از دریاچه هامون تامین شود اما به دلیل احداث سدهایی مانند کمال خان که در بالادست این دریاچه در افغانستان قرارگرفتهاست آبی به هامون نمیرسد و مشکلات بسیاری برای مردم در این حوزه به بار میآید شاید کمتر کسی سخنان اشرف غنی رئیس جمهور سابق و فراری افغانستان را فراموش کرده باشد که چند ماه قبل از فرارش و تصرف افغانستان توسط طالبان دم از معاوضه آب در برابر نفت میزد.
اما اینکه منشأ این گستاخی اشرف غنی و ممانعت چندین ساله دولتهای افغانستان از کجاست باید نگاهی به تاریخ معاصر خود بیاندازیم؛ توجه شما را به این بخش از خاطرات اسدا...علم که در کارنامهاش سابقه فرمانداری سیستان و بلوچستان، وزارت دربار، وزارت کار، وزارت کشاورزی و نخست وزیری ایران را دارد و جزو نزدیکترین افراد به شاه بوده جلب میکنیم.
اسدا...علم در خاطراتش مینویسد:«این کابوس مرا در خود فرو میبرد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم، باز پاره کردم. فکر میکردم کار گذشته را استعفای من دوا نمیکند ... تیر از شست گذشتهاست، دیگر هیچ هزار بار به نعیمخان درود فرستادم و به دولت لعنت.
مرتیکه! مثل شیر آمد و تهدید کرد که اگر میخواهید کمک به ما را در گرو آب هیرمند نگاه دارید، ما نمیخواهیم و این بدبختها، آن قدر از چپگرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند و بالاخره دیشب [ضربه] آخر را زدند. کسی چه میداند؟ شاید هم از اربابهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند ... البته این خیانت، ده تا پانزده سال دیگر ظاهر می شود که من مردهام.»
اما جریان این خیانت بزرگ چه بود که اسدالله علم را اینگونه آشفته کردهاست؛ چیست؟ مسئله معامله بر روی هیرمند و هامون است؛ رود هیرمند یکی از رودهای پرآب شرق ایران است که از کوههای بابا در سلسله جبال «هندوکش» سرچشمه میگیرد و پس از طی ۱۱۰۰ کیلومتر به دریاچه هامون در ایران میریزد و دریاچه هامون نیز کلید پایداری زیستی منطقه سیستان و بلوچستان است و بسیاری اعمال حیاتی این منطقه به آب آن بستگی دارد.
پس از جدایی افغانستان از ایران، طبق قرارداد پاریس، افغانها با وجود انعقاد قرارداد ۱۳۱۸ ه.ش، به تعهداتشان در مورد تقسیم مساوی آب هیرمند با ایران عمل نکردند و اختلاف بین ایران و افغانستان در این موضوع بالا گرفت؛ با بالاگرفتن اختلاف بر سر سهم آب از رود هیرمند، میان ایران و افغانستان، کمیسیونی موسوم به دلتا، با مشارکت آمریکاییها برای حل و فصل موضوع تشکیل شد.
نتیجه نشستهای این کمیسیون، انعقاد قرارداد ۱۳۵۱ ه.ش میان ایران و افغانستان درباره حقابه رود هیرمند بود.
این قرارداد، پس از کسب رضایت شاه، توسط هویدا امضا شد و در ۱۰ مردادماه ۱۳۵۲ ه.ش، به تصویب مجلس ایران رسید.
اما مشکل این معاهده کجا بود؟ مطابق قرارداد ص۳۵۱ هجری شمسی، از ۵ میلیارد و ۶۶۱ میلیون و ۷۰۰ هزار مترمکعب آب سالانه هیرمند، تنها ۸۱۹ میلیون و ۷۲ هزار متر مکعب، آن هم در سالهایی که بارش در حد نرمال و بیشتر بود، به ایران میرسید و معنای این تصمیم، کاهش سهم ایران از ۵۰ درصد آب رود هیرمند به کمتر از ۵.۱۴ درصد بود؛ یعنی اینکه ایرانی که تا دیروز برای ۵۰ درصد آب هیرمند با افغانستان مناقشه داشت با نظر شاه حدود ۳۵ تا ۴۵ درصد حقآبه خود را به افغانستان بخشید و سند مرگ سیستان و بلوچستان را امضا کرد.
دختر مروارید نشانی که بدون مهریه شوهرش دادند
یکی از اقدامات خیانت بار پهلوی در تاریخ ایران جدایی بحرین از ایران است، ما اگر سرزمینهای شمال غرب ایران را در ترکمنچای و گلستان از دست دادیم سالیان سال برایش با روسها جنگیدیم و شهید تقدیم کردیم،اگر هرات به دست انگلیسیها افتاد برای این بود که در جنگ با آنها موازنه قدرت به نفع ما نبود و میخواستند خلیجفارس را نیز از ما بگیرند اما بحرین بدون جنگ و خونریزی و با رضایت قلبی شاه ایران تقدیم به انگلیسیها شد.
کمی با بحرین و ظرفیتهایش آشنا شویم و بهتر است بدانیم که بحرین اولین کشور حوزه خلیج فارس است که نفت در آن اکتشاف شده و اقتصاد سنتی بحرین وابسته به مروارید بوده اما در حال حاضر بیشتر درآمد ساکنان بحرین از بانکداری و گردشگری تأمین میشود. نفت و فراوردههای نفتی ۶۰٪ صادرات و درآمد دولت این کشور و همچنین ۳۰٪ تولید ناخالص داخلی بحرین را تشکیل میدهد. تنها صنعت سنگین داخلی این کشور تولید آلومینیوم است که در مقیاس فراوان تولید و عرضه میشود و بحرین رتبهٔ نخست تولید این محصول در خاورمیانه و رتبه پنجم در سطح جهانی را داراست.
بر پایهگزارش انجمن اقتصادی اجتماعی ملل غرب آسیا بحرین سریعترین رشد اقتصادی را در ژانویه ۲۰۰۶ در میان کشورهای عرب داشتهاست.همچنین بحرین آزادترین اقتصاد را در خاورمیانه و بیست و پنجمین در جهان را در سال ۲۰۰۶ بر پایهگزارش وال استریت ژورنال و پایه شاخصهای اقتصاد آزاد داشتهاست.
بحرین از ۳۳ جزیره تشکیل شده است با توجه به اینکه یکی از استانهای ایران به شمار میرفت صرف نظر از منابع نفتی، ظرفیتهای گردشگری و مرواریدهای اعلایش اگر فقط بخواهیم یک مزیت آن را بشماریم باید بگوییم شاه مخلوع ایران پنجمین تولید کننده آلمینیوم دنیا را به باد داد و رفت و از لحاظ جغرافیایی نیز کافی است نگاهی به نقشه جغرافیا بیندازید تا شما هم به این نکته پی ببرید که از نظر استراتژیک بحرین در منطقه خلیج فارس از جایگاه مهمی برخوردار است.بحرین در مرز ساحلی عربستان و قطر واقع شده که در گذشته فرصت ویژهای را برای ایران فراهم میکرده و اگر بحرین همچنان جزیی از خاک ایران باقی میماند با داشتن دوسوی یکی از مهمترین آبراهه های ساحلی و با توجه به دامنه آب های سرزمینیاش می توانست رگ حیاتی نفت دنیا را بیشتر از آن چیزی که هست، در تسلط ایران قرار دهد و از طرفی خیلیها معتقدند موقعیت مناسب برخی از جزایر برای پهلوگیری و تعمیر کشتیهای بزرگ اقیانوس پیمای ۵۰۰ هزار تنی در بنادر و مرواریدهای مشهور آن نیز از امتیازات اقلیم بحرین به حساب میآید.
استدلال شاه برای جداکردن بحرین چه بود؟
جزیره بحرین در روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ رسما استقلال خود را از سرزمین مادری اعلام کرد و کسی فکرش را نمی کرد که ایران اولین کشوری باشد که دقیقا یک ساعت پس از این اتفاق، استقلال آن کشور را به رسمیت بشناسد. اقلیمی که در کمال ناباوری امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت در واکنش به آن گفت:«بحرین به مثابه یکی از دختران ما بود که این دختر شوهر کرد و رفت و چون عضوی از خانواده ما بوده باید بهمانند بزرگ هر خانواده از او پشتیبانی کنیم و خواهیم کرد!»
شاه هم در آن زمان برای موجه نشان دادن کار خود در یک مصاحبه عجیب اعلام کرد« اکثریت ساکنان آن جزیره(بحرین) عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند. به لحاظ اقتصادی مجمع الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.
گزارش: علی ستاری
انتهای پیام/