روز ۲۸ اردیبهشت ماه در تقویم ملی به عنوان روز بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری نامگذاری شده است. خیام، فیلسوف، منجم و ریاضیدان نامدار ایرانی، ۹۹۸ سال پیش در نیشابور به دنیا آمد و به سال ۵۲۶ ق، از دنیا رفت. او در دوران خودش، به واسطهی رسالات فلسفی و علمی و به عنوان یک دانشمند طراز اول شناخته میشد. اما یک قرن بعد، شهرت شاعری او بر جایگاه علمیاش چربید.رباعیسرایی خیام، در زمان حیاتش امری ناشناخته بوده است و نویسندگان همعصر او از قبیل نظامی عروضی و ابوالحسن بیهقی در این باره سکوت کردهاند. اولین منبعی که رباعیی به اسم خیام نقل کرده، رسالهای از فخر رازی (۶۰۶ ق) است که در آن، ضمن تقریر مسئلهی معاد، به یکی از رباعیات خیام استناد جُسته و بر آن ایراد گرفته است. این رساله، حدود ۷۰ ـ ۸۰ سال بعد از مرگ خیام نوشته شده است.
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز ازچه سبب فکندش اندر کم و کاست؟
گر خوب نیامد این بنا، عیب کراست
ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست؟
سایر رباعیاتی که در منابع معتبر به اسم خیام نقل شده، از همین سنخ است. یعنی در آنها یک گره فکری وجود دارد که با زبانی ساده و بدون آرایه بیان شده است. برازندهی حکیم خیام نیست که دغدغهی فکریاش باده و ساده باشد. او اگر فراغتی از درس و بحث و مطالعه و تحقیق پیدا میکرد، در حد قلمانداز، رباعیی میگفت و در گوشه و کنار کتاب و دفترش مینوشت و به مقداری نبود که دیوانی از رباعیات خود ترتیب دهد. این رباعیات معدود و پراکنده، با رباعیاتی که ما امروزه به اسم خیام میشناسیم، از زمین تا آسمان تفاوت لفظی و ماهوی دارد؛ رباعیاتی از این دست:
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی! غم فردای حریفان چه خوری؟
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
ساخته و پرداختهی ذهن ادبای خوش ذوق است، نه آن حکیم فرزانه. این قبیل رباعیات که توسط خوانندگان نامدار و شاعران خوشصدا خوانده شده، با همهی شور و احساسی که در آنها هست، به گواهی منابع متقن، محصول ۲۰۰ ـ ۳۰۰ سال بعد از مرگ خیام است.
اگر حکیم خیام، از گور بر میخاست و بر رباعیاتی که بر بنای آرامگاهش نوشتهاند، نظر میافکند، به احتمال زیاد گمان میبُرد که او را به اشتباه در آن مکان به خاک سپردهاند و اگر در کتابفروشیهای آنجا، مجموعه رباعیات خودش را تورقی میکرد، از شدت شرم و شگفتی، سر به بیابانهای نیشابور میگذاشت.
طی این ربع قرنی که بر سر پژوهش در رباعیات خیام گذاشتهام، این سؤال همیشه برایم مطرح بوده که چگونه طی سیصد سال (از اوایل قرن شش تا اوایل قرن ۹)، همهی سرمایهی ما از رباعیات خیام، فقط ۱۰۰ رباعی است و ناگهان ظرف مدت ۴۰ ـ ۵۰ سال، شمار رباعیات خیام به صورت تصاعدی به ۵۵۰ رباعی رسیده است؟
از سه چهار سال پیش و با رواج شبکههای اجتماعی از قبیل تلگرام، این معما برای من کاملاً حل شده است. الآن در این شبکهها، هیچ نویسنده و شاعری امنیت ندارد. شعر فلان و بهمان را به اسم مولانا و قیصر امینپور و سهراب سپهری میزنند. این شعرها، گاهی فاقد قافیه و ردیف و زبان سالم و مضمون متعالی است و شاعران متوسط هم زیر بار انتساب آنها نمیروند، چه برسد به بزرگان شعر و ادب. در عصر تکنولوژی که دسترسی به منابع اصیل برای هر کسی امکانپذیر است و با ۸۰۰ سال پیش قابل قیاس نیست، این همه خطا در نقل، و آمار بالای کُپی پیست (همان بردار و بگذار خودمان) هیچ توجیه عقلانی ندارد. چگونه ما انتظار داریم ادیب میانمایهای مثل یاراحمد رشیدی تبریزی که در سال ۸۶۵ قمری به امکانات وسیع امروزی دسترسی نداشته، از پیش خود، ۴۰۰ رباعی به سرمایه رباعیات خیام نیفزاید؟ به نظر میرسد بیدقتی در نقل اشعار و کاهلی در شناخت گویندگان آنها و بیخیالی در مورد صحت و سقم مطالب، در خون پاک ما آریاییهای اصیل جریان دارد و اگر تمام دیوانهای شعر را، از قدیمالایام تا امروز، در یک لوح فشرده به ملت ایران هدیه کنند، باز هم از صنعت شریف «بردار و بگذار» دست بر نمیدارند.
از نظر من، آشفته بازار نقل شعر در گروههای مجازی، نمایش راستینی از خصلت بیمبالاتی ما ایرانیان در نقل اشعار و مطالب است. ما از ۷۰۰ ـ ۸۰۰ سال به همین شیوه، به تدوین جُنگها و مجموعههای ادبی پرداختهایم و هر رباعیی را بدون تحقیق، به اسم خیام و دیگران ثبت کردهایم و برای ما مهم نبوده که آن رباعیات، فرآورده ذوق کیست.