به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ رسیدگی به این پرونده از 11 خرداد سال 92 و با مرگ زن جوانی در خانهاش آغاز شد. همسر او که با پلیس و اورژانس تماس گرفته بود در تحقیقات گفت: صبح که از خواب بیدار شدم و به آشپزخانه رفتم متوجه شدم که همسرم بیحرکت روی زمین افتاده است. هر چه او را صدا زدم جواب نداد، دستم را که روی قلبش گذاشتم متوجه شدم نفس نمیکشد بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتم.
باتوجه به مشکوک بودن مرگ زن جوان به نام شراره، به دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد. معاینات پزشکی قانونی اعلام کرد که شراره بر اثر خفگی جانش را از دست داده است.
بدین ترتیب تحقیقات وارد مسیر تازهای شد و پدر و مادر شراره - که کارمند یک شرکت هواپیمایی بود- با مراجعه به بازپرس پرونده از دامادشان به اتهام قتل شکایت کردند. در ادامه بررسیها مشخص شد که همسر شراره مدیر یکی از شرکتهای خودروسازی است و زن جوان همسر دوم او است. طبق تحقیقات او سال 79 از همسر اولش جدا شده و 5 سال بعد یعنی در سال 84 با شراره ازدواج کرده بود.
دستگیری مرد جوان
سرنخها و مدارکی که در تحقیقات بهدست آمد، ردپای همسر او در این جنایت را نشان میداد. بدین ترتیب همسر شراره به اتهام قتل بازداشت شد، اما او منکر جنایت بود.
از سوی دیگر مأموران به تحقیق از همسر اول متهم و پسر 14 سالهاش پرداختند. آنها میگفتند که حمیدرضا، متهم این جنایت فردی دو شخصیتی است که ظاهری آرام دارد اما هنگام خشم و عصبانیت رفتارهای خطرناکی از خود نشان میدهد. همسر اولش نیز مدعی شد که هر زمان با حمیدرضا درگیر میشدند، او قصد خفه کردن او را داشته است؛ این در حالی بود که پزشکی قانونی سلامت روانی مرد جوان را تأیید کرد.
حمیدرضا که ابتدا منکر جنایت بود بعد از مدتی به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: با همسرم اختلاف داشتم و مدام بر سر مسائل خانوادگی باهم درگیر میشدیم. روز حادثه با او دعوایم شد و در یک لحظه عصبانیت او را خفه کردم. با اعتراف متهم به قتل او در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. باتوجه به درخواست قصاص اولیای دم قضات دادگاه حکم بر قصاص مرد جوان دادند و این حکم در شعبه 28 دیوانعالی کشور تأیید شد.
با تأیید حکم قصاص، مرد جوان با گذشت 7 سال پس از جنایت در زندان رجایی شهر به دار مجازات آویخته شد.