به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ طی سالهای گذشته، با وجود گسترش فعالیتهای حزبی در ایران و شکلگیری جبههها و گروههای سیاسی در قالب یک حزب، اما هستند بسیاری که با وجود تاثیرگذاری بر افکار عمومی جامعه، شناخته شدهتر بودن و داشتن محبوبیت، هیچگاه در قالب یک مجموعه حزبی فعالیت نکردهاند و یا به دلایلی از فعالیت حزبی، بازماندهاند.
«غلامرضا انصاری»، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، در این ارتباط که چرا برخی نخبگان و چهرههای شاخص جریان اصلاحطلب از حجاریان گرفته تا علویتبار و تاجزاده عضو هیچ حزبی نیستند؟ به خبرنگار سیاسی برنا گفت: «یکی از مسائل جامعه ما چه در گذشته و چه حال حاضر، این مسئله است که عقل جمعی و کار جمعی در جامعه ما به درستی جا نیفتاده و همه افراد با گرایشهای مختلف سیاسی، به دنبال حرکتهای فردی، هستند.»
در واقع غلامرضا انصاری بر این باور است که کار حزبی در ایران هزینههایی نیز دارد به بیانی دیگر فردی که به عنوان فعال سیاسی و حزبی، شناخته میشود در ابتدا باید هزینههای ناشی از آن فعالیت اعم از زندانیشدن و یا بازداشت را بپردازد.
او به اعتراض مدنی 77 کنشگر سیاسی در رابطه با اعتراضات آبان ماه، که در حال حاضر با محکومیت قضایی مواجه شدهاند، اشاره میکند و میگوید: «هزینه کار حزبی و تشکیلاتی در جامعه امروز، متاسفانه بسیار سنگین و طاقتفرسا شده و بخش قابل توجهی از کنشگران سیاسی به ویژه کنشگران و نخبگان سیاسی اصلاحطلب و دگراندیشان با ممنوعیت قانونی در رابطه با کار تشکیلاتی و حزبی، مواجهند و امکان حضور آنها به صورت قانونی در احزاب وجود ندارد.»
«غلامرضا ظریفیان»، دیگر چهره سیاسی اصلاحطلب، ضمن تایید وجود ممنوعیت و محدودیتهای قانونی برای برخی فعالان سیاسی برای عضویت در احزاب به خبرنگار سیاسی برنا گفته است: «متاسفانه قوانینی که در مورد احزاب وجود دارد مانع عضویت کسانی است که در احکام امنیتی، ممنوعیت دارند چراکه این ممنوعیتها، موجب شده احزاب نتوانند از سرمایههای توانمند و با تجربه، استفاده کنند».
او البته عضو نشدن برخی نخبگان سیاسی در احزاب را نکته عجیبی نمیداند و میگوید: «در همه دنیا، همه نخبگان سیاسی عضو احزاب نیستند.»
دلیلی که ظریفیان برای این عضونشدن در احزاب بیان میکند این است که بعضی از نخبگان سیاسی، به هر دلیلی چه شخصی چه اجتماعی و چه سیاسی به دلیل نقش تاثیرگذارشان در جامعه، خودشان را به عنوان یک کنشگر سیاسی، رفرنس میدانند. طبیعتا تصورشان است که در این موقعیت میتوانند هم موثرتر باشند و هم اینکه در عین حال احزاب نیز بتوانند از آنها، استفاده کنند.»
«داریوش قنبری»، دیگر فعال سیاسی، استقبال نکردن نخبگان سیاسی از پدیده تحزب را یکی از عوامل ضعف تحزب در کشور میداند. او در این باره به خبرنگار سیاسی برنا میگوید: «عدم عضویت در احزاب سیاسی برای فردی که میخواهد کار سیاسی انجام دهد، فضیلت محسوب نمیشود چراکه کار سیاسی با کار حرفهای معنا و مفهوم پیدا میکند و در مجموع کار حزبی جزو لاینفک، فعالیت سیاسی است. یکی از مشکلات جامعه ما به همین مسئله باز میگردد که احزاب، نقشی در سیاست ندارند و در کل حزب به معنای واقعی کلمه وجود ندارد.»
این عضو شورای مرکزی حزب مردمسالاری به نکته دیگری نیز در این باره اشاره میکند. نکتهای تاریخی که از نظر وی، موجب شکلگیری یک نگاه منفی به بحث تحزب در ایران شده است. او میگوید: «سابقه وابستگی همین حزب توده به بیگانگان باعث شد که نگاه مناسبی به تحزب در کشور ما، شکل نگیرد. ماهیت وابسته حزب توده ضربه جدی به پدیده تحزب به لحاظ تاریخی وارد کرده و نقش منفی خود را در فرهنگ سیاسی ایرانیان به جای، گذاشته است.»
قنبری همچنین ادامه میدهد که بسیاری از شخصیتهای سیاسی، منتسب به جریان یا جناح خاص هستند که به لحاظ فکری برای خود چارچوبی را تعیین کردهاند اما به لحاظ تشکیلاتی، این جناح ها وابسته به احزابی هستند که این احزاب به دلیل عدم اجماع نخبگان و اختلاف نظرها و دیدگاه هایی که بین نخبگان وجود دارد، شکل پراکنده ای پیدا کردهاند.»
دبیرکل حزب جمهوریت و قائممقام پیشین حزب اعتماد ملی نیز به بحث تحزب در ایران اشاره کرده و بیشترین مشکل را مربوط به خود احزاب دانسته است.
رسول منتجب نیا گفته است: «حزب به معنای واقعی وجود ندارد، حزب ماهیت و هویت دارد، حزب به این نیست که چند نفر نخبه و خبره، دور هم نشسته و فکر کنند، این حزب نیست بلکه اتاق فکر است.»
این چهره سیاسی همچنین تصریح کرد که متاسفانه حتی برخی افراد افتخار می کنند که عضو هیچ حزبی نیستند و نتیجه این نگاه، این است که بعد از 40 سال، احزاب ما این وضعیت را دارند اما باید دید که چرا بعد از این مدت، احزاب به چنین وضعیتی دچارند؟!»
منتجب نیا البته دلایلی را برای ضعف تحزب در ایران بر میشمرد از جمله اینکه بخشی از این مشکل، مربوط به مسئولان و حکومت و بخشی هم مربوط به خود احزاب است. در واقع ماهیت حزب باید به گونهای باشد که عقل های فردی به عقل جمعی و «من» ها به «ما» تبدیل شود.»
عنوان محفلهای دوستانه شاید دیگر عنوانی است که بسیاری از جمله داریوش قنبری به حزب و فعالیت حزبی در ایران میدهند. او در این باره میگوید: «بسیاری از این تشکل ها فقط نام و عنوانی را یدک میکشند و محفلی برای عدهای دوست و همکاری که دارای روابط شخصی هستند شده و اسم خود را حزب گذاشتهاند این در حالی است که حزب نمیتواند اینگونه معنا و مفهوم پیدا کند.»
غلامرضا انصاری نیز با داریوش قنبری موافق است. او میگوید: «در نظامهای غیردموکراتیک به جای روحیه کار جمعی، رابطه مرید و مرادی شکل گرفته و امکان به وجود آمدن پدرسالاران را در عرصه سیاسی پدیدار کرده و احزاب ما هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند.»
او نادیده گرفتن صداهای مختلف و اعترضات قانونی را عامل رواج تملق و چاپلوسی در جامعه میداند و میگوید: «روحیه فردی در جامعه ما چه در گذشته و چه در حال حاضر، شرایطی را به وجود آورده که اعتراض و نقد منصفانه جایگاه واقعی خودش رو پیدا نکرده و منصفانهترین نقدها و اعتراضات سیاسی را به عنوان ضدیت با نظام قلمداد کرده و اجازه بروز و ظهور نقد را از جامعه گرفته است.»
به گفته انصاری؛ به هر میزانی که نقد و اعتراض قانونی نسبت به عملکرد دستگاهها و سیاستها، کمرنگ شود قطعاً امکان اصلاح را در جامعه از بین می برد و تملق و چاپلوسی را در فضای سیاسی و اجتماعی جامعه، رونق خواهد داد.»
بنابر اظهارنظرهای فعالان سیاسی، میتوان دلایل مختلفی را برای عضو نشدن نخبگان سیاسی در احزاب برشمرد از ممنوعیتهای قانونی گرفته تا حاکم بودن روحیه فردی بر روحیه جمعی، که هر کدام از این دلایل در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرند. 6