به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا، متن گفتگوی تفصیلی «ابوالفضل هاشمی»، فرمانده دوران دفاع مقدس، با خبرنگار امنیتی-دفاعی خبرگزاری برنا به شرح زیر است:
چه عاملی باعث شد که در جبهههای نبرد حق علیه باطل حاضر شوید؟
بنده به جهت علاقه خاصی که به ارتش داشتم وارد دانشگاه افسری شدم. در دانشگاه افسری دوستان خوبی داشتم که به همراه همین دوستان به محضر مرحوم طالقانی میرفتیم. بعد از اتمام تحصیل با هدف حفظ و حراست از میهن اسلامی، مردم عزیز، مقدسات، ناموس و مرزهای شناخته شده بین المللی وارد ارتش شدم. از زمان شروع جنگ تا سال 61 فرمانده دانشجویی گروهان دانشجویی در دانشکده افسری بودم. با شروع جنگ حتی دانشجویان دانشگاه افسری ضمن اینکه تحصیل میکردند، از بعدازظهر چهارشنبه تا صبح یکشنبه در جبهه حضور پیدا میکردند، که در همین دوره تعدادی از دانشجویان عزیز در زمان دانشجویی به شهادت رسیدند یا مجروح شدند.
شهید صیاد شیرازی یک انسان مخلص بود
-با توجه به اینکه در طول حضور خود در جبهه با شهید صیادشیرازی همرزم بودید، در رابطه با حضور خود در جبهه بگویید.
سال 61 که وارد جبهه شدم در منطقه غرب و شمال غرب در خدمت شهید بزرگوار امیر دلها صیاد شیرازی بودم. حدودا 90 ماه در منطقه عملیاتی غرب، جنوب و شمال غرب حضور داشتم که اکثر قریب به اتفاق این دوران در خدمت، ایشان بودم. شهید صیاد شیرازی یک انسان مخلص، وارسته و مومن بود. در این دوران خاطرات زیادی از ایشان دارم اما مهمترین آنها، این است که در سال 65 وقتی در منطقه عملیاتی شمال غرب، مریوان مشرف به استان سلیمانیه عراق بودم، این بزرگوار به همراه فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا تشریف آوردند، از من سوالاتی کردند و در نهایت گفتند قصد دارم به مدت 45 روز شما را به ماموریت بفرستم، گفتم چشم. در ادامه بنده به اتفاق این شهید عزیز به تهران آمدیم، شهید صیاد شیرازی آن موقع فرمانده نیروی زمینی وقت ارتش بود، وقتی به تهران رسیدیم عرض کردم که جناب سرهنگ صیاد شیرازی ماموریت من چی شد؟! کجا باید بروم؟! ایشان یادداشتی به من دادند و گفتند: آقای هاشمی شما فردا صبح به ستاد ارتش بروید و رفتند چراکه حضرت امام ایشان را احضار کرده و فرموده بودند: شما به ستاد نیروی زمینی نروید و سریعتر به جماران بیایید و نتیجه عملیات را بگویید.
سازمان اطلاعاتی عربستان نتوانست نظامیان ایرانی حاضر در حج ابراهیمی را شناسایی کند
آن موقع نمیدانستم که موضوع ماموریت چیست، به منزل رفتم و فرداصبح به ستاد ارتش رفتم، در آنجا هم، نامه شهید صیادشیرازی را به جناب سرهنگ وزیری نسب نشان دادم، وی بعد از دیدین نامه به بنده گفت: «پیش رئیس کاروان 17128، ابراهیم اتحاد بروید و از ایشان وسایل را تحویل بگیرید، شما برج 5 سال 65 عازم مکه هستید.» در واکنش به این صحبتهای سرهنگ وزیری نسب گفتم خب من هنوز جوان هستم و استطاعت مالی ندارم که گفت فرمانده نیروی زمینی در َآینده چندعملیات دارد و نمیتواند به مکه برود لذا تشخیص ایشان این بوده که شما به مکه بروید. مراسم حج سال 65 حدود 33 روز طول کشید، در آنجا به نیابت از شهید صیادشیرازی مراسم حج را انجام دادم. در مکه بودیم که خبر رسید عملیات «قادر» به فرماندهی شهید صیاد شیرازی در مرکز شمال غرب انجام شده است، همزمان با انتشار خبر عملیات «قادر»، این خبر در مکه پیچید که یک عده نظامی ایرانی به صورت تشویقی زیارت آمدند، در نتیجه سازمان های امنیتی و اطلاعاتی عربستان شروع به جستجو کردند. مسئولین کاروان ما را شبانه بین کاروانها تقسیم کردند که نتوانند ما را پیدا کنند و در نهایت هم نتوانستند، ما را شناسایی کنند. وقتی به تهران برگشتیم خدمت صیادشیرازی رسیدم که ایشان گفتند: «عملیات قادر برای من واجبتر حج ابراهیمی بود، برای حج ابراهیمی زمان داریم لکن این عملیات از دستمان می رفت.»
-آیا خاطره دیگری از شهید صیادشیرازی دارید؟
به یاد دارم که یک نفر میگفت که "دخترم گم شد و دو روز به دنبال آن گشتیم، من نذر شهید بزرگوار سپهبد صیاد شیرازی کردم و در همان حال پریشان خودم گفتم شما به هر حال معصوم و شهید هستید کمک کنید که فرزندم پیدا شد، که بعد از سه روز تماس گرفتند و گفتند دخترت در فلان کلانتری است، بیایید و تحویل بگیرید." درست است که فقط ائمه معصوم هستند اما ایشان هم ایثار در دوران دفاع مقدس به ویژه در عملیات مرصاد، واقعا ایثار کرد. به خاطر دارم شهید بزرگوار صیاد شیرازی همیشه این نکته را به ما میگفتند که با وضو وارد دانشگاه افسری شوید.
اجازه نمیدهم که یک سانت از خاک عزیزم دست دشمن بیافتد
-با توجه به اینکه شما از جمله افرادی هستید که جنایات جنگی صدام و به ویژه بمباران شیمیایی شهرها را مشاهده کردید، آیا باید از حق خود در ساخت موشکها کوتاه بیایم؟
ابداً، نباید از حق خود در ساخت موشک کوتاه بیاییم. زمان جنگ فرماندهای به نام سرتیپ غضنفر آذرفر داشتم. ایشان یل نیروی زمینی ارتش هستند. زمانی که امام در عملیات 67/4/21 فرمودند یگانها در نقطه صفر مرزی قرار گیرند ما با هدف دفاع حدود 600 کیلومتر مربع در داخل خاک عراق بودیم. لذا امیر آذرفر در رابطه با عقبنشینی گفتند قاموس ما سربازها در این کلمه است که یا باید شهید شویم یا اینکه، دشمن از روی جنازههای ما رد شود که بتوانیم این خط مقدم که الان در آن قرار داریم، را ترک کنیم و به نقطه صفر بیاییم که امام فرمودند که آقای آذرفر مصلحت بر این است که یگان و لشکرتان را به نقطه صفر بیاورید. به عنوان یک سرباز در جنگ رویدادهای بدی را مشاهده کردم، به عنوان مثال زمانی که بیمارستان اسلام آباد غرب توسط دشمن بعثی بمباران شد، زن و مرد فریاد یا حسین یا حسین میکشیدند، آیا این سزاوار است؟! و یا زمانیکه در منطقه عملیاتی مریوان بیمارستان الله اکبر بمباران شد برادران اهل تسنن و تشیع یک صدا میگفتند مرگ بر صدام، اسرائیل و آمریکا. در حال حاضر هم بنده به عنوان یک کهنه سرباز اجازه نمیدهم که یک سانت از خاک عزیزم دست دشمن بیافتد، اینکه رها شود یا اینکه به عناوین مختلف به جاهای دیگر به فرض اجاره داده شود، این را من نمیپذیرم. هدف همه ما سربازان جمهوری اسلامی اعم از سپاه و ارتش فقط حفظ و حراست از میهن اسلامی، مقدسات، قرآن، دین، ناموس و نظام است. 4