به گزارش برنا؛ دوگانه شورای ائتلاف و شورای وحدت با اظهارات دبیر شورای ائتلاف وارد فاز جدیتری شده و به نوعی تایید شده است این در حالی است که پیش از این بسیاری از چهرههای سیاسی اصولگرا از جمله ناصر ایمانی گفته بودند دوقطبی شورای ائتلاف و شورای وحدت شکل نگرفته اما با صحبتهای روز گذشته پرویز سروری، به نظر میرسد وجود این دو قطبی تایید شده است.
سروری با بیان اینکه اختلاف نظرات بین گروههای اصولگرایی طبیعی است، به برنا میگوید: «اصولگرایان نباید متوقف به امر وحدت شوند در واقع یک زمان است که یک حزبی وارد عرصه میشود و آن یک حزب است. یک زمان هم ممکن است، ائتلاف صورت گیرد که به طور طبیعی، باید یک مسیری طی شود تا اقناعسازی صورت گرفته و نیروهای انقلاب در کنار هم قرار بگیرند.»
به گفته سروری، «قطار شورای ائتلاف در حرکت است و در هر ایستگاهی با هر جریانی به وحدت رسید آن را سوار قطار ائتلاف میکند. در واقع موضوع رسیدن به وحدت برای تولید هم افزایی در جریان انقلاب است اما جریان ائتلاف، مسیر خود را در حال حاضر با قاطعیت ادامه میدهد.»
مسیر جداگانه شورای ائتلاف از شورای وحدتی که تلاش دارد با محوریت جامعه روحانیت مبارز، گعده اصولگرایی را انسجام بخشد به نوعی حاکی از اختلافات درون جریانی اصولگرایان است که از مدتها پیش وجود داشته و همچنان نیز ادامه دارد.
در واقع شورای ائتلافیها طی انتخاباتهای گذشته، بر این باور بودند که جامعه روحانیت مبارز باید نقش پدر را داشته باشد گزارهای که غلامعلی حدادعادل قبل از انتخابات مجلس 98 مطرح کرد و به نوعی آب پاکی را روی دست جامعه روحانیت مبارز و شورای وحدت ریخت. او گفته بود: «جامعه روحانیت مبارز مثل یک پدر بر کار اصولگرایان نظارت میکند و بحث حکمیت مطرح نیست.»
همین اظهارات کافی بود که نقش محوری و داوری جامعه روحانیت مبارز در میان جریان اصولگرایی کمرنگ شود در حالی که به گفته «حسین کنعانی مقدم»، دبیرکل حزب سبز، شورای وحدت، شورایی استخواندار است که جامعه روحانیت مبارز به عنوان یک عضو اصلی آن، محسوب میشود اما شورای ائتلاف صرفا سازوکار انتخاباتی است که در مواقع انتخابات شکل میگیرد.»
این چهره سیاسی اصولگرا بر این باور است که کار شورای وحدت از قوام و پایداری بیشتری نسبت به شورای ائتلاف برخوردار است اما به هر حال، جامعه روحانیت مبارز، صندلیهای خالی را برای شورای ائتلافیها و پایداریها گذاشته است که اگر تمایل داشتند در این جلسات حضور پیدا کنند.
کنعانی مقدم با اشاره به اختلاف نظر در میان شورای ائتلاف و جامعه روحانیت مبارز به خبرنگار سیاسی برنا میگوید: «حجت الاسلام پورمحمدی و مصباحی مقدم در این باره تلاش بسیاری کردهاند حتی جلسات مشترکی بین این دو شورا برگزار شده و این بحثها مطرح شده است. به نظر میرسد که شورای ائتلافیها چون ائتلافشان انتخاباتی است سعی میکنند، کارها را به تنهایی جلو ببرند و دیگران را به سمت خود دعوت کنند، یعنی وحدتشان به معنای همه با من است نه همه با هم! »
در واقع آنطور که پیداست هیچ کدام از دو شورا حاضر نیستند محوریت یکدیگر را بپذیرند و تاکنون نیز زیر بار خط مشیهای یکدیگر نرفتهاند. به باور برخی چهرههای سیاسی همچون محمد مهاجری، اصولگرایان، آنچنان از درون فروپاشیدهاند که هرچه جامعه روحانیت مبارز تلاش میکند نمیتواند، به جریان پراکنده اصولگرایی انسجام بخشد.
«محمد مهاجری» در این باره به خبرنگار سیاسی برنا گفته است: «جریان اصولگرا به شدت از درون فرو پاشیده است؛ اصلا چیزی به نام اصولگرایی، وجود خارجی ندارد؛ چیزی که مشاهده می شود فقط اصولگرا است یعنی افرادی که برچسب اصولگرا دارند وگرنه چیزی به نام اصولگرایی، از مدت ها پیش مُرده است و به بیانی دیگر، چیزی به نام اصولگرایی وجود ندارد. از این رو در نتیجه همین فروپاشیدگی است که جریان جامعه روحانیت مبارز هر چه تلاش می کند، نمی تواند این افراد را دور هم جمع کند چراکه ایدئولوژی و تئوری مشترکی بین آنها وجود ندارد.»
او البته به برخی اختلافات در این جریان به صورت مصداقی اشاره کرده و گفته است: «بخش عمده ای از اصولگرایان تمایل ندارند چنین نقشی به جامعه روحانیت واگذار شود نه جبهه پایداری و نه جریان قالیباف، اینها تمایلی به ایفای نقش رهبری از سوی جامعه روحانیت مبارز ندارند.»
به گفته مهاجری، «متاسفانه زمانی که مرحوم آیت الله مهدوی کنی در قید حیات بودند بخش عمده ای از اصولگرایان تندرو اعم از جریان قالیباف و پایداری، از همان زمان تلاش کردند که نسبت به جامعه روحانیت مبارز بی توجهی کنند و این بی توجهی ها، همچنان ادامه دارد.»
در واقع با درگذشت مهدوی کنی در سال 93، جریان اصولگرایی دچار انشقاق و شکافی شد که تاکنون نیز این روند ادامه دار بوده و روز به روز بر دامنه این شکافها و اختلافات افزوده میشود. به بیانی دیگر اصولگرایان هر چند به صورت هیئتی و فصلی در زمان انتخابات دور هم جمع میشوند اما به سختی و در نهایت با وجود نارضایتی به تفاهم میرسند؛ همانطور که در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 بر سر کنارکشیدن قالیباف به نفع ابراهیم رئیسی، دلخوریها و نارضایتیهایی به وجود آمد که نتیجه این دلخوریها، شکل گیری جریانی به نام نواصولگرایی شد.
به گفته «منصور حقیقت پور»، فعال سیاسی اصولگرا، «اصولگرایی یک طیف است و یک حزب نیست بنابراین جریانات مختلفی درون آن وجود دارد برخی از این طیف ها، بدون توجه به فرایند اتحاد در آینده عمل میکنند و در عین حال آموزش و تبعیت پذیری لازم را نیز ندارند از این رو در ایام انتخابات با سوت یکی دو نفر به دور هم جمع میشوند تا برای انتخابات ریاست جمهوری تصمیم بگیرند ولی هر کدام از آنها، تعلقات خاص خود را دارند و طیفی یکدست نیستند.»
به باور حقیقت پور؛ «اصولگرایان در هیچ یک از دوره های قبلی نتوانستند بر روی یک نفر توافق کنند و از دور اول که احمدی نژاد کاندیدا شد، وضعیت به همین صورت بود. در دوره های بعدی نیز به همین صورت خواهد بود و اصولگرایان یکی دو نفر را میآورند. شخصیت بزرگی مثل مرحوم مهدوی کنی نتوانست این طیف را به توافق برساند بماند که امروز کسی نیست تا جای او را پر کند.»
با این تفاسیر آن طور که پیداست اصولگرایان راه درازی برای دستیابی به وحدت در پیش دارند هر چند به گفته پرویز سروری، اگر ائتلاف مطلق ممکن نشد اصولگرایان حداقل باید به ائتلاف حداکثری روی آورند، اما او در عین حال گفته است که رسیدن به وحدت نیازمند گذر زمان است گزارهای که ناصر ایمانی نیز مطرح کرده و به زمانبر بودن فرایند وحدت در جریان اصولگرایی بر سر رسیدن به کاندیدای واحد اشاره کرده است. 6