شهاب شهرزاد منتقد سینما و تلویزیون در این خصوص که با توجه به وضعیت روحی و روانی مردم، تلویزیون باید چه جنس کار هایی تولید کند آیا طنز و کمدی باشد یا تلخ و تراژدی به خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا گفت: سینما در رساندن جامعه به فضای تعدیل روانی نقشی تعیینکننده دارد. البته نمیتوان برای سینماگران و هنرمندان تعیین تکلیف کرد که چه آثاری بسازند و چه نسازند. ممیزی، همیشه پرهیز دادن از بیان مطلبی یا طرح یک موضوع نیست. ممیزی، سیمای دیگری هم دارد و آن سفارشپذیر کردن هنرمندان و گسیل داشتن آنها به ورطهایست که نمیشناسند.
خطر این نوع ممیزی، یعنی ممیزیِ "چه بساز" برای کشاندن مسیر خلاقیت و تولید هنری به بیراهه، از ممیزی "چه نساز" کمتر نیست.
او ادامه داد: به بیان دیگر، ابتدا باید به ذوق مخاطب به احترام بنگریم. مخاطب و سلایق گونهگون او را باید در رسانه به رسمیت بشناسیم. بنابراین، برای اقناع سلایق مخاطبان در کنار احترام به استقلال هنرمند، باید پذیرفت "سینما، همهی سینماست".
در رسانه، ما به شدت با تنگنای گونهپردازی مواجهیم. یعنی که جای بسیاری از گونهها و مضامین در سینما و تلویزیون خالیست. مخاطبی که مستعد قهر کردن از تماشاست، به رسانهای که او را آیینگی نکند در نهایت پشت خواهد کرد.
این منتقد افزود: اقبال مخاطب ایرانی به برخی مجموعههای عاشقانهی ترکیهای یکی از مصادیق آشکار سیاستگذاریهای یکسویه در حوزهی تولیدات فرهنگیست. مخاطب علاقهمند به داستان عاشقانه را با ممیزی بیحساب و سلیقهای سرخورده کردیم. طبیعیست که مخاطب، در جای دیگر علایقش را دنبال میکند و شوربختانه به سریالهای منحط ترکیهای میرسد که در لابهلای روایت جذاب داستان، ارزشهای مخاطب را به ریشخند میگیرد و مسیر تلاشی خانوادهها را در اثر حساسیتزدایی و بیقیدی اخلاقی هموارتر میکند.
شهرزاد تصریح کرد: در حوزهی سرگرمسازی نیز همچنان با چندگانگی در سیاست ها مواجهیم. این که آیا سرگرمسازی صرف از نگاه فرنشینان فرهنگی جایگاهی دارد یا ندارد همچنان مسالهی اصلیست. با مجموعهها و برنامههایی همچون "مافیا" نشان دادهایم که بیهودگی گرم کردن سر، به هر قیمتی طرفدارانی یافته است. برنامههایی که با تمرین دادن شخصیتها به دروغ و پنهانکاری، عملا به رواج دوز و دغل در روابط افراد دامن میزند و پردهی حساسیت را از قبح تظاهر و دیگرنمایی فرومیاندازد.
در نهایت، کشتهی اصلی مخاطبیست که وقت و زندگیاش را تلف شده میبیند.
شهاب شهرزاد اظهار کرد: به مخاطب و سلیقهی مخاطب باید احترام گذاشت. و البته مخاطب دو جور سلیقه دارد؛ یکی، سلیقهی متفنن و دمدستی و سطح پایین. و یکی، سلیقهی ممتاز و متعالی. اغلب به سلیقهی متفنن و نازل مخاطب متوسل میشوند و گروهی کمشمار نیز راه دشوارتر را برمیگزینند که تلاش برای دستیابی به سلیقهی ممتاز و متعالی مخاطب است.
اگر در رسانه به سلیقهی متفنن و نازل اصالت داده شود، مثل آن است که دانشگاه را به محل دانشسوزی تبدیل کرده باشیم ولی اگر از حق مخاطب برای آرامش و تفکر به نفعِ سیاستبازی چشم بپوشیم، ظلمی در حق مخاطبان انبوه است.
او بیان کرد: به گزارهی دیگر گاهی دیده میشود که به نام ساخت یک مجموعه ی داستانی، روح و روان مخاطب را با تلخی و تیرگی پیوند میزنیم. مثلا کشاندن بازیهای رقابتی در سیاست به عرصهی مجموعهسازی کشیده میشود. اغلب، صاحبان همهی دیدگاهها مجال طرح نگاه خود را در سینما و مجموعهسازی نمییابند. در نتیجه برای نقد و حتی تخریب یک اندیشه یا گرایش سیاسی، از احساسات مخاطب مایه میگذاریم. برخی از این سریالها به انگیزهی نقد یک جریان ساخته شدند اما یک کلیت را زیر سوال بردند. این یعنی، مغبون در هدف! یعنی که به نقض غرض رسیدند. آیا این نیاز مخاطب رسانه است یا نیاز یک تفکر سیاسی؟ موضوعی که حتی به مفرحترین سریالها هم راه پیدا کرده است. و حسابهای سیاسی در سینما و رسانه تسویه میشود.
مردمی که تجربههای دشوار و ملتهب اجتماعی را در این سالها پشت سر گذاشتهاند به تعادل روانی نیاز دارند نه به تشویش بیشتر. روا نیست که برای اقناع نیاز مخاطب به سرگرمی و تفریح، فیلمباطله و آتراکسیونهای بیمایه بسازیم و سرمایههای عمومی را به مصرف سیاستبازی برسانیم.
شهاب شهرزاد در پایان و در خصوص سریال در حال پخش «دادِستان» بیان کرد: مخاطب امروز به شادمانی هدفمند و به بازیابی آرامش از دست رفته نیاز دارد. و در رسانه، باید از رهگذر تولید آثار ارزشمند به انواع سلیقههای ممتاز و متعالی مخاطب پاسخ داده شود.
شوربختانه برخی نمونهها در تولید سریالهای تلویزیونی، نشان از خامدستی و بیمایگی و شعارزدگی بیمارگون دارند. گویی فقط به صرف سردادن برخی شعارهای شبهسیاسی امکان تولید و پخش پیدا کردهاند. بیمارگون، از این رو که زیباییشناسی و داستانگویی، کشتهی اصلی این میدان شعارزدگی و سطحیگراییاند. حتی اگر در انگیزهی این تولیدات، بنا بر مثلا تشویق مخاطب به مشارکت سیاسی در سرنوشت خویش باشد، با بیسلیقگیهای مفرط هنری و با کمسوادی و نشناختگی زیباییشناسی تصویر، به نقض غرض میرسیم.
اگر بناست از سینماگرانِ همسو در نگاه سیاسی، حمایت شود، باید گفت سیاستهای اخیر، به قربانی کردن همان شعارها و ارزشهایی خواهد انجامید که فرنشینان با حمایت همهجانبه، اجازه دادهاند افراد کممایه با ساخت بیانیههای سطحی، به دفاع از آن در رسانه بپردازند.