در گفت و گوی ویژه نوروزی بامرشد محمدرضا معجونی مطرح شد؛

قدیمی ترین هنر دراماتیک ایرانی در ویترین/ مبدع نوروز باستانی کیست؟/قصه هایی که نسل ها را به هم گره می زند

|
۱۳۹۹/۱۲/۱۰
|
۰۹:۳۳:۰۶
| کد خبر: ۱۱۴۴۳۸۵
قدیمی ترین هنر دراماتیک ایرانی در ویترین/ مبدع نوروز باستانی کیست؟/قصه هایی که نسل ها را به هم گره می زند
نقالی یا افسانه‌گویی ایرانی یا پرده­ خوانی کهن‌ترین شکل بازگویی افسانه‌ها در ایران است و از مدت‌ها پیش نقش مهمی در جامعه دارد. نقال کسی است که نقل حماسی و عاشقانه می‌گوید و مضمون نقل‌هایش بیشتر پیرامون داستان شاهان و پهلوانان ایران زمین است. اگر چه دهه هاست نقل های مذهبی هم به این مجموعه پیوسته است و پرده خوانی عاشورا یکی از محبوب ترین نقل هایی است که به این مجموعه پیوسته است. محمدرضا معجونی از نقالان با سابقه ای است که علاوه بر کار نقالی و پرده خوانی در جاهای مختلف در رادیو فرهنگ و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حضوری مستمر دارد . تربیت دانشجویانی برای ادامه این هنر دراماتیک ایرانی یکی از برنامه هایی است که معجونی دنبال می کند.

با آغاز سده جدید 1400 توجه به این هنر باستانی خالی از لطف  نبود تا با محمدرضا معجونی در مورد یکی از هنرهای اساطیری کشورمان گفت و گو کنیم و از او در مورد این روزهای هنر نقالی بپرسیم.

محمدرضا معجونی در مهرماه 1350 در شهر شاهرود متولد شده است. معجونی دانشجوی مقطع دکتراست و سال ها در زمینه نقالی و پرده خوانی فعالیت می کند.

سال 99 برای شما چگونه گذشت؟

سال 99 سال جدیدی بود که به ما یاد داد، می تواند شیوه زندگی مان تغییر پیدا کند هنرمندان با بیکاری عظیمی مواجه شدند. بسیاری از خانواده عظیم هنر بیکار شدند و با این بیکاری دچار مشکلات معیشتی شدند. ما سعی کردیم فعالیت هایمان را به فضای مجازی ببریم. معتقدم امسال سال خوبی نبود و می دانم بسیاری از خانواده  هنرمندان دچار مشکل شدند. اما باید گفت؛ «روز هجران و شب فرغت یارآخر شد» به عبارت دیگر این کرونا به پایان می رسد ولی تجربیات این دوره برای ما باقی می ماند.

در مورد پیشینه نقالی توضیح دهید و اینکه بفرمایید یک نقال باید چه هنرهایی را آموزش ببیند؟

اما اینکه یک نقال باید چه آموزش هایی ببیند باید ابتدا به پیشینه نقالی باز گردیم. نقالی به دوره ای بازمی گردد که مردم هر آنچه می دیدند برای هم بازگو می کردند، با این تعریف شاید بتوان گفت نقالی باز می گردد به زمانی که آدم ها به شکار می رفتند و در معرض خطر قرار می گرفتند و بعد از بازگشت این خطرات را برای خانواده و دوستان بازگو می کردند. زمانی که ادم ها بدون داشتن ابزار خاصی سعی می کردند با گردهم آوردن مردم از خاطرات و تجربیات خودشان تعریف  کنند، شاید زمانی باشد که اولین نقال ظهور کرد.

اما در مورد پاسخ به بخش دوم سوالتان باید بگویم، یک نقال باید رنگ را بشناسد، صدا ونور را بشناسد، با بازی و حرکت آشنا باشد. یک نقال اول باید مطالعه خوب کردن را بلد باشد. ارتباط با مخاطب از اصلی ترین چیزهاست. نمی توان در جمع کودکان همانطور نقالی کرد که در گروه سنی بزرگسالان نقالی می کنیم. شما نمی توانید در جمع خانم ها همانطور نقالی کنید که در جمع آقایان نقالی می کنید. در یک دانشگاه وقتی دارید نقل می گویید باید همراه با سند حرف بزنید. هر جایی نوع نقالی فرق می کند و باید در ابتدا مخاطب را شناخت.

قصه گویی تا چه اندازه می تواند در ارتباط میان نسل ها موثر باشد؟

قصه گویی در حقیقت حلقه اتصال میان نسل هاست. می شود حماسه ها، تاریخ، افتخارات، جنگ ها، نبردها، پیروزی ها، صلح ها، شکست ها را برای نسل ها تعریف کرد تا از آن درس بگیرند. هر انسانی قصه ها را دوست دارد، چرا که با قصه می شود، به دنیای خیال سفر کرد. من به همه می گویم هیچوقت به بچه هایتان نگویید«بیاین قصه بگم تا بخوابی» قصه برای بیدار شدن است. نسل ها با شنیدن قصه ها قوی می شوند و درس می گیرند و صاحب تجربه می شوند.

مرز میان نقالی و قصه گویی در چیست؟

نقال با قصه گو تفاوت دارد، نقال بازی می کند، مانند هنرمندی بر صحنه تئاتر است که در چند نقش بازی می کند. اما قصه گو تنها قصه را تعریف می کند. نقال می آموزد که چوب دستش را به صورت های مختلف استفاده کند یک بار از آن به عنوان عصا، باردیگر به عنوان تیر و کمان و گاهی به جای شمشیر یا به عنوان نیزه استفاده می کند. نقال بازیگری است که روی صحنه با هزاران نقش ظاهر می شود هم جای راوی داستان است هم در نقش رستم و هم کاراکتر سهراب و حتی به جای سیمرغ قرار می گیرد.نقال باید تمام نقش ها را خودش به تنهایی ایفا کند و با بالا و پایین بردن صدایش، با نگاه و حرکت و حتی نحوه ایستادن باید کاراکتر نقش هایش را به مخاطب نشان دهد.

نقالی به نظر شما در کدام گروه از هنرهای نمایشی قرار می گیرد؟

به عقیده من نقالی یکی از زیرگونه های تئاتر است و از  خانواده پرده خوانی، شبیه خوانی، تعزیه خوانی، مضحکه خوانی، روخوانی و.. است. بنابراین جزو تئاتر است یک تئاتر تک نفره و یک پرسوناژ. من تفاوتی بین این دو نمی بینم اما می توان نقالی را به تئاتر بی چیز تشبیه کرد. یک نقال خودش به جای همه شخصیت ها بازی می کند با کلامش با حرکات دست ابزارش را  می سازد. یک صندلی مقابلش می گذارد از آن بالا می رود دست هایش را سایه بان می کند و نشان می دهد  از کوه بالا می رود و به دوردست ها نگاه می کند.

«منتشا» را مقابل دهان می گیرد و می گوید صدای بوق و شیپور دل دشت را پر کرد.نقالی و تعزیه بسیار به هم نزدیک هستند. می دانید که خیلی از کسانی که خوب نقالی می کنند در تعزیه هم موفق هستند الان مرشد مجتبی حسن بیگی یکی از بزرگترین مخالف خوانان تعزیه ایران است که نقالی و پرده خوانی هم می کند.

این منتشا درقیقا چیه؟

منتشا همان عصایی است که نقال هابه دست می گیرند ونقالی می کنند. منتشا مثل تئاتر ابزار می ماند . ابزار در تئاتر  آن چیزی است که در صحنه استفاده می شود و شما مکان و موقعیت را به بیننده خودتان القاء می کنید. در یک نمایش ممکن است هنرمند قاشقی را به سمت دیگری بگیرد و شلیک کند و تماشاچی می پذیرد که این تفنگ است. منتشا هم برای نقال همین کاربرد را دارد. از ان به جای اسب، عصا، شمشیر، نیزه و.. استفاده می کند.در ضمن منتشا باید تیپ و استایل نقال کمک کند.

آیا نقالی تنها مختص به داستان های حماسی است؟

خیر اینطور نیست که نقالی تنها به داستان های حماسی مرتبط باشد، ما داستان های عاشقانه می گوییم. مثلا «زال و رودابه»،  «بیژن و منیژه» و... می گوییم. اما بخاطر اینکه بعضی ها اقبال و علاقه بیشتری به داستان های حماسی شاهنامه دارند تفکر عمومی بر این است که نقالی فقط برای قصه های حماسی است. شاید این علاقه به دلیل هیجان و حرکات بیشتری است که در دل این داستان هاست. قطعا وقتی یک درام عاشقانه تعریف می کنیم حرکات ما بسیار آرام تر است اما زمانی که داستان حماسی شاهنامه تعریف می کنیم یک انرژی پنهان در کلام وجود دارد که به مخاطب منتقل می شود.به عبارت دیگر همانقدر که یک فیلم اکشن پرجذبه است نقالی داستان های حماسی شاهنامه نیزجذاب تر است وهواداران بیشتری دارد.

آیا هنر نقالی هم مانند بسیاری از هنرها به روز شده و تکنیک ها و روش های جدید به آن وارد شده است؟

هنر نقالی هم مانند بسیاری از هنرها به روزتر شده عده ای حتی نور را به آن وارد کرده اند، صحنه آرایی می کنند و از ادوات موسیقی در آن استفاده می کنند. بسیاری از مرشدها و اساتید فن تلاش می کنند این هنر را زنده نگه دارند همین کوشش ها باعث شده که نقالی را از قهوه خانه ها به میادین و سالن های بزرگ بیاورد. اما نباید این به روز شدن جوری باشد که از سنت و اصالت و چیزی که سینه به سینه به ما رسیده است دور شویم.

به عقیده شما جایگاه نوروز در این هنر باستانی تا چه اندازه می تواند موثر باشد. به عبارت دیگر نوروز به عنوان یکی از قدیمی ترین یادگارهای باستانی در کشور ایران تا چه اندازه در ادبیات ما حضور دارد؟

اصلا یکی از اولین متن هایی که در مورد نوروز صحبت می کند در شاهنامه است. در داستان جمشید پیشدادی می گوید؛

«سر سال نو هرمز فرودین

بر آسوده از رنج  دل ز کین

به نوروز تو شاه گیتی فروز  

بر آن تخت بنشست فیروز روز

بزرگان بشادی بیاراستند 

می و جام و رامشگران خواستند»

براساس متن شاهنامه  روزی که ادمیان از زمین بلند می شود و به فرخنده گی می رسند را نوروز می گویند. خیلی جا دارد در حیطه ادبیات به نوروز پرداخته شود. یادگاری از پادشاهان پیشدادی ما؛ از جمشید از آن خداوندگاران فر و جاه که این میراث را برای ما به جای گذاشته اند. نوروز زنده شدن است روز نویی است که طبیعت زنده می شود. از سرما به گرما، از تاریکی به نور، از کوتاهی به بلندی، آدمی نقل مکان می کند و این را فرخنده می دارد و  پاس می دارد.

نقالان در طول تاریخ فرهنگ این مردم را پاسداری کردند نقالان و گویندگان در طول دوران اگر جنگی شده آمدند داستان های رستم را بیان کردند و شور جنگ را در دل مردم انداختند. اگر کسی عاشق شده برایش از داستان های عاشقانه گفتند. برای او از عشق پاک گفته اند  و به او یاد داده اند که عاشق باید نجیب باشد. نقالان یکی از پیشگامان حفظ این فرهنگ هستند.

چقدر در این روزها به هنر نقالی اهمیت داده می شود؟

البته الان با وجود کرونا نمی شود چندان انتظار توجه داشت. اگر به نظر من جامعه ما بهتر به نقال ها برسد در ازای آموزشی که می دهند به آنها توجه کنند می توان امیدوار بود این فرهنگ پایدار بماند. نکته مهمتر در مورد تداوم در شنیدن نقالی است با تداوم یک امر می توان موضوع را نهادینه کرد. اصولا بسیاری با شنیدن داستان شور و شعف پیدا می کنند و از آن لذت می برند حلا اگر قصه گویی براساس اصول و توسط یک فرد متبحر باشد این لذت شنیدن صدچندان می شود. ولی از آنجا که موضوع تداوم ندارد بعد از مدتی این شور به دست فراموشی سپرده می شود و مشکلات زندگی گریبانگیر آدم ها می شود.

سخن پایانی

امیدوارم روزی نقالی از هنر ویترینی بودن خارج شود. متاسفانه این روزها هر جا می خواهند از هنر اصیل صحبت کنند یا بگویند ما آئین و فولکلور داریم سراغ ما نقال ها می آیند و بعد دوباره ما را کنار می گذارند. راه های بسیاری برای حفظ این هنر اصیل وجود دارد که باید متولیان فرهنگی به آن وجه کنند.امیدوارم همه کسانی که در زمینه فرهنگ این مرزو بوم کار می کنند همواره سلامت باشند.

 

نظر شما