«محمدجواد ظریف» در آستانه نشست دوشنبه 29 فوریه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای هشدار داد که صدور قطعنامه توبیخی علیه ایران در این نشست، میتواند سبب بههم ریختگی اوضاع شود. وزیر امورخارجه رأی مثبت اعضای شورایحکام را به قطعنامهای که از سوی دولت امریکا ارائه شده، اختلال جدی در فرایندی میداند که قرار بود تهران و واشنگتن را برای بازگشت کامل به برجام و هرگونه گفتوگوی سازنده میان دولتهای دو کشور مجاب کند. اما به نظر میرسد بهار امید به تغییر در سیاستهای امریکا در قبال ایران پس از تغییر مستأجر کاخ سفید، زودگذرتر از آنچه بود که برخی ناظران پیشبینی میکردند.
اکنون به مانند گذشته نزدیک، تهران و واشنگتن وارد عرصه «رقابت ارادهها» شدهاند؛ اینکه سرانجام کدام طرف خواهد توانست دیگری را وادار به قبول شرطهای خود کند. صورت مسأله با یک تغییر شکلی همان است که بود. «نه جنگ و نه مذاکره» تنشها را تا پایان دولت «دونالد ترامپ» در نقطه انجماد نگه داشت. حالا بحث برسر «اول تو ـ بعد من» است. تهران میگوید: نخست لغو کامل تحریمها، سپس مذاکره. واشنگتن اصرار دارد: بازگشت کامل تهران به همه تعهدات برجامی و آنگاه گفتوگو.
تهران در توجیه مقاومت خود و برحسب تجربه، به بیاعتباری تعهدات کلامی دولت امریکا و به تبع آن دیگر اعضای گروه 4+1 تأکید دارد. بازگشت کامل به تعهدات برجامی بدون دستاورد ملموس در رفع تنگناهایی که «سیاست فشار حداکثری» بر ایران وارد کرده، نمیتواند تأمین کننده منافعی باشد که برجام میتوانست و میتواند برای این کشور به همراه آورد. واقعیت آن است که خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام، همه آنچه که دیپلماسی تعاملگرای دولت «حسن روحانی» میتوانست برای فروش نزد افکار عمومی و حتی مخالفان برجام ارائه کند، دچار کساد کرد.
خروج از پروتکل الحاقی که از سوی مجلس ایران به صورت قانون به دولت ابلاغ شد، تنها یکی از آخرین پیامدهای اقدام واشنگتن در خروج از برجام و انجماد حاکم بر آن بوده است. تهران از سال 2017 تاکنون متحمل خسارتهای سنگین اقتصادی بوده که به طور مستقیم اعتبار نه تنها دولت بلکه نظام سیاسی را نزد افکار عمومی خود هدف قرار داده است. ازاینرو تهران بر سیاست«اول لغو تحریم، بعد مذاکره» اصرار دارد. زمان و شرایط لغو تحریمها برای تصمیمسازان ایرانی نقش کلیدی دارد. تهران از «صبر استراتژیک» مقابل «سیاست فشار حداکثری» نتیجه دلخواه را میخواهد.
دولت«جوبایدن» با گذشت یکماه و چند روز از استقرار خود اما، بهنظر میرسد در همان مسیری گام برمی دارد که ترامپ برای او فراهم آورده است. بایدن اگرچه بازگشت به برجام را به عنوان تعهدی انتخاباتی در دستور کار خود قرار داده ولی این بازگشت را براساس تابلوی راهنمایی دنبال میکند که «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه سابق امریکا در شرایط دوازدهگانهاش تعیین کرده بود. تفاوت سیاست دولتهای اکنون و سابق امریکا، دیپلماسی فعالی است که دولت ترامپ فاقد آن بود. بایدن با بازگشت به رویکرد مشارکتی با متحدان خود در جامعه جهانی و بهویژه اروپا، در صدد اجماعسازی مقابل ایران است. به نظر میرسد در این کار نیز با مانع قابل توجهی روبرو نخواهد بود. سکوت اعضای گروه 4+1 و حتی همراهی تروئیکای اروپایی با قطعنامه پیشنهادی امریکا به شورایحکام FATF ، اقدام نظامی پنجشنبه گذشته در نزدیکی مرز مشترک عراق ـ سوریه و سخنان تهدیدآمیز بایدن علیه تهران، نشان از وضع تازهای دارد که با پیش از ژانویه سال میلادی جاری تفاوت قابل تأمل دارد. مهمتر اینکه دولت بایدن در ایجاد شرایط عینی و ذهنی لازم برای منزوی کردن ایران در جامعه جهانی هشیارانه عمل میکند. او با اتخاذ سیاست «چماق و شیرینی» از یکسو میکوشد به جامعه جهانی این باور را القاء کند که خواستار حل و فصل مسالمت آمیز پرونده هستهای و دیگر موارد اختلافی با ایران است. از سوی دیگر با بهرهگرفتن از نتایج اقدامهای نمایشی خود، تهران را زیر فشار تهدید قرار دهد.
تصویب قطعنامه پیشنهادی امریکا در نشست شورایحکام پس از اقدام نظامی پنجشنبه گذشته ارتش این کشور علیه نیروهای عراقی همسو با ایران در خاک سوریه، دو احتمال را با خود دارد: نخست؛ بایدن سیاست تهدید را در همین اندازه محدود میکند. دوم؛ میکوشد با امنیتی کردن پرونده ایران، فرصت را برای اقدامهای شدیدتر بعدی فراهم کند.
تهران آیا خواهد توانست مانع امنیتی شدن پرونده هستهای و سیاست اجماعسازی بایدن شود؟ نتیجه نشست شورای حکام، چشمانداز را روشن خواهد کرد. آنچه مسلم است اینکه تنشها میان تهران ـ واشنگتن و فرایند بازگشت به برجام به مثابه گام برداشتن بر لبه تیغ است. محمد جواد ظریف گفته است: صدور قطعنامه شورای حکام میتواند سبب بههم ریختگی اوضاع شود.