به گزارش برنا، نهمین قسمت از برنامه «نوروزترین نوروز» با میزبانی وحید رونقی و زینب پورابراهیم پنجشنبه 5 فروردین ماه روی آنتن شبکه پنج سیما رفت.
علی سلیمانی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در این برنامه گفت: باعث افتخار است که بگویم من کار تلویزیونی خود را با «ماه مهربان» شبکه پنج آغاز کردم، دستیار مسعود فروتن و بهروز بقایی بودم و همزمان بازی هم میکردم که سیامک انصاری، آرش نوذری، حسین رفیعی و پانتهآ بهرام دیگر بازیگران این سریال بودند.
او درباره ارتباطش به روز جوان و تولد حضرت علیاکبر، گفت: من دبیر بخش تئاتر جشنواره ملی جوان بودم که اولین و تنها دوره آن در سال 88 برگزار شد و این روزها خلأ این جشنواره کاملا احساس میشود. بر اساس تعریف جهانی، جوان افرادی بین سن 17 تا 29 سال هستند و ما در این جشنواره به این رنج سنی اجازه اجرای تئاتر دادیم که خوشبختانه در آن دوره استعدادهای خوبی هم کشف شدند، مثل بهرام افشاری و تینو صالحی در این جشنواره شناخته شدند و جایزه هم دریافت کردند. در حال حاضر خلأ برگزاری چنین جشنوارهای احساس میشود و ای کاش چنین جشنوارهای با نام مبارک حضرت علی اکبر راهاندازی شود.
او تاکید کرد: متاسفانه بسیاری از بازیگران و هنرمندان با استعداد ما در سن بالا شناسایی میشوند، باید یک راهکاری ایجاد کنیم که سن کشف استعداد بازیگران پایینتر بیاید زیرا در این سن است که میتوان روی آنها سرمایهگذاری کرد.
سلیمانی درباره «تنگه ابوقریب» گفت: در «تنگه ابوقریب» بیش از چهار بار تست گریم شدم تا بالاخره سعید ملکان راضی شد. کاراکتری که آذزی زبان بوده و در تهران بزرگ شده، دبیر ورزش بوده و کل جنگ در جبههها بوده و تا حد زیادی از این همه سال جنگ خسته فکری شده است و حوصله ندارد که فرماندهی کند و بیشتر علاقه دارد که سرباز جنگ باشد. یک ته صدایی دارد و نوحه میخواند، با همه دوست است و بقیه اگر مشکلی دارند به او میگویند. همه اینها در این گریم بایستی خلاصه میشد و این کار را برای تیم چهرهپردازی و ما کمی سخت کرده بود.
او ادامه داد: فیلم «تنگه ابوقریب» بسیار فیلم عجیبی بود و ما در این فیلم هیچ اثری از دشمن بعثی نمیدیدیم. یعنی یک پلان هم از دشمن نداشتیم و فیلم روایتگر رزمندههای ایرانی بود. در داستان این فیلم شخصی به نام عزیز نوجوانی را به دوستانش میسپارد و خودش شهید میشوند، همه دوستانش هم شهید میشوند تا آن نوجوان که نماینده نسل بعد است زنده بماند. در سکانس آخر نماینده نسل بعد به سمت دوربین حرکت میکند و این پیام را دارد که از جنگ تحمیلی جان سالم به در بردهام و میخواهم راه را ادامه دهم.
سلیمانی درباره تجربهاش از حضور در جنگ گفت: در سال 66 توسط معلم پرورشی شهید ابراهیم مرشدشاد من و تعدادی از دوستانم را به عنوان گروه تئاتر و سرود به منطقه برد اما دید که وضعیت خوبی نیست و ما را به تهران بازگرداند و دو هفته بعد خودش به درجه رفیع شعادت نائل آمد. اساسا معلمهای پرورشی در آن دوران استعدادهای زیادی را کشف میکردند، مثلا علی نجفزاده، دکتر علی یعقوبزاده، سیروس همتی، محمود جوانبخت، داود امیریان و خیلی از اهالی فرهنگ و هنر در این نسل از کشفیات شهید ابراهیم مرشدشاد بودند.
او همچنین درباره فیلم «تنگه ابوقریب» گفت: ما پیش از آن فیلمی شبیه «تنگه ابوقریب» ندیده بودیم. «تنگه ابوقریب» فیلمی بود که دفاع مقدس را به زبان و معیارهای امروزی و برای این نسل روایت میکرد و اولین فیلمی بود که من در طول این سالها دیدم که مردم در سالن سینما بعد از تیتراژ بلند شدند و به افتخار شهدا دست زدند.
این بازیگر در ادامه گفت: من افتخار همکاری و دستیاری مرحوم رسول ملاقلیپور را داشتم. در دو فیلم «سفر به چزابه» و «نجاتیافتگان» و سریال «سفر به چزابه» با مرحوم ملاقلیپور افتخار همراهی را داشتم. آقای ملاقلیپور در زمان فیلمبرداری این فیلمها توضیح صحنه را برای همه فارسی میگفت، به من که میرسید به زبان آذری میگفت و این برای همه خیلی جذاب بود. در فیلم «اشنوگل» با هادی حاجتمند تجربه کارگردانی هم داشتهام.
او بیان کرد: ما خیلی جنگ شگفتانگیزی داشتیم. در طول این 8 سال از 18 کشور اسیر جنگی داشتیم، از کشورهایی مثل ژاپن، فنلاند، فرانسه و خیلی کشورهای دیگر اسیر داشتیم. بعدا فهمیدیم که اینها به صورت مستشاری به عراق در طول جنگ کمک میکردند. من و هادی حاجتمند در مطالعاتی که داشتیم به 40 شهیدی برخورد کردیم که در بین آنها یک شهید عراقی و یک شهید ارمنی بود و این موضوع برای ما خیلی جالب بود. از 175 شهید غواص 40 نفرشان اینگونه شهید شده بودند که در کویر و در پشت جبهه و در یک کویر دفنشان کرده بودند. فیلم «اشنوگل» درباره گردان امام سجاد مشهد است که آنها را برده بودند در کویر و دور از آب دفنشان کرده بودند. خدا را شاکرم که مردم فیلم «اشنوگل» را که درباره شهدای غواص بود، دیدند.
او درباره شهید سردار سلیمانی گفت: من همیشه پیشبینی میکردم که سردار سلیمانی روزی شهید میشوند و حدس اینکه این سردار بزگوار به شهادت برسند دور از ذهن نبود. من در طول مسیری که پیکر شهید در ایران تشیع شد این شهید بزرگوار را مشایعت کردم، از مشهد به تهران و بعد به قم،جمکران و تا کرمان با آنها رفتم. این لحظات خداحافظی مردم با سردار سلیمانی را دیدم واقعا شگفتانگیز بود، میلیونها نفر او را مشایعت کردند. سردار را از نزدیک ندیده بودم اما همیشه خبرهایی که در مورد او بود، رصد میکردم اساسا شخصیتی چندوجهی و شگفتانگیز بود. حتما شبیه به حاج قاسم در کشور داریم اما مجبورند که دیده نشوند.