به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، قطعاً ساخت فیلم داستانی از سوژه یک مستند را نمیتوان کپیبرداری دانست اما تأثیرپذیری جدی یک اثر داستانی از یک مستند میتواند صاحب اثر داستانی را مکلف به حفظ حقوق صاحب اثر مستند کند؛ در حالیکه بیش از دو هفته، از اکران فیلم سینمایی «قهرمان» اصغر فرهادی در سینماهای کشور میگذرد همچنان بحث تأثیرپذیری جدی «قهرمان» از «دو سر برد دو سر باخت» در محافل سینمایی مطرح است و به تازگی آزاده مسیحزاده کارگردان «دو سر برد دو سر باخت» با انتشار این فیلم مستند فرصت بحث و گفتوگو درباره میزان تأثیرپذیری فرهادی از این فیلم در ساخت «قهرمان» را فراهم کرده است اما پیش از دیدن این فیلم باید دید که آیا به طور کل میتوان ساخته شدن یک فیلم داستانی با الهام از یک مستند را نوعی کپیبرداری دانست و آیا میتوان حقوقی برای مولف اثر مستند در نظر گرفت یا خیر؟
هیات مدیره انجمن مستندسازان درباره برخی حواشی غیر رسمی که درباره فیلم «قهرمان» مطرح شده، بیانیه داد و در متن این بیانیه اعلام کرد که فیلم مستند «دو سر برد، دو سر باخت» را که این روزها کارگردانش مدعی است، آخرین ساخته اصغر فرهادی با اثر پذیری جدی از مستندش ساخته شده در یوتیوب ببینید تا بزودی فضای آزادی برای گفتگو در این زمینه فراهم شود.
در هر حال پیش از هر چیز با توجه به اینکه این مستند در شیراز ساخته شده و سوژهای که این اثر دارد، میتوان احتمال تأثیرپذیری «قهرمان» از این فیلم را بالا دانست.
به درخواست انجمن مستندسازان آزاده مسیحزاده فیلم «دو سر برد دو سر باخت» را در یوتیوب به اشتراک گذاشته و حال در حالیکه فیلم سینمایی «قهرمان» نیز در سینماها اکران شده میتوان درباره میزان تأثیرپذیری اثر اصغر فرهادی از آزاده مسیحزاده بحث و گفتوگویی دقیقتر داشت اما نکته مهم در این مورد به این موضوع مربوط میشود که چارچوب و معیار مشخصی برای بررسی این موضوع وجود ندارد و همین مسئله میتواند خطر نتیجهگیری بر اساس نام و شهرت افراد را بیشتر کند. در این بین انجمن مستندسازان نیز در بیانیهای به این موضوع پرداخته اما در هیچ بخش از متن بیانیه مشخص نشده که قانون با این مسئله مهم چه برخوردی دارد و رسیدگی به حقوق طرفین این موضوع پر تکرار در سینمای ایران به چه شکل انجام میشود.
در هر حال لازم است برای جلوگیری از این قبیل اتفاقات که بارها در سینمای ایران رخ داده و معمولاً افراد معترض نتوانستهاند به نتیجهای مشخص برسند رسیدگی جدی صورت بگیرد و نمایش فیلم «دو سر برد دو سر باخت» میتواند بهانهای برای پیگیری این موضوع مهم باشد.
متن بیانیهای که صنف مستندسازان منتشر کرده به شرح زیر است:
«اگر در ساخت یک فیلم داستانی از مصالح مختلف یک فیلم مستند استفاده شده باشد، حق و حقوق صاحب فیلم مستند چگونه باید تامین شود؟
اگر کسی در مسیر ساخت یک فیلم به عنوان راهنما، مشاور یا استاد حضور داشته باشد چه حقی نسبت به آن فیلم پیدا می کند؟
و...ما در انجمن مستندسازان به واسطهی درخواست و چارهجویی خانم آزاده مسیحزاده، کارگردان فیلم مستند، دوباره با این مسالهی پر تکرار در سینمای مستند مواجه شدهایم.
این بار صورت مساله چنین است: کارگردان یک فیلم مستند(فیلم «دو سر برد، دو سر باخت» به کارگردانی آزاده مسیح زاده) مدعیست که فیلم سینمایی مشهور این روزها(قهرمان ساخته اصغر فرهادی) با اثرپذیری جدی از فیلم مستند او ساخته شده و در این مسیر نه تنها حق و حقوق مادی و معنوی او هیچ گاه تامین نشده بلکه شاهد برخوردهایی از گونهای دیگر بوده است.
این اولین بار نیست که چنین گفتگوهایی در حوزه سینما به صورت پراکنده در می گیرد. اما غالب چنین جدال هایی در سینمای ایران در نهایت با پا درمیانی و به اصطلاح ریش سفیدی رتق و فتق می شود و متاسفانه اصل ماجرا در غالب موارد به زیر فرش رانده می شود.
جامعه هنری ما نیازمند است تا در خصوص منافع و حقوق خود صریح و محترمانه گفتگو کند و خرد جمعی هنرمندان باید فرصت پیدا کند تا درخصوص مسائل مهم شغلی خود وارد بحث و جدال احسن شود.
انجمن مستندسازان بنا دارد بحث و گفتگو پیرامون این موضوع را از باب کشف و تنظیم روابط درست حقوقی و هنری در خصوص اثرپذیری فیلم داستانی از یک فیلم مستند شروع و تا رسیدن به داوری خرد جمعی ادامه دهد.
ما به زودی فضایی برای گفتگوی آزاد در اینباره فراهم خواهیم کرد.
اما در گام اول لازم است تا همه کسانی که به گفتگو در این حوزه علاقمند هستند بتوانند هر دو فیلم را ببینند تا امکان داوری درباره این ادعا آسان تر باشد.
خوشبختانه فیلم داستانی این روزها در سینماهای کشور اکران شده و امکان تماشای آن مهیاست.
ما از کارگردان فیلم مستند پرسیدیم آیا امکان دارد تا برای ایجاد آمادگی ورود به گفتگوها، فیلم خود را در فضای مجازی اکران کند؟
ایشان اعلام کردند که این فیلم هم اکنون در آدرس
https://youtu.be/Y66MElQXutA
قابل تماشاست.
بنای ما در انجمن مستندسازان این است که ضمن واکاوی جوانب این ماجرا به تعاریف روشنی دربارهی حقوق مولفین و به خصوص مستندسازان برسیم تا مبنای رسیدن به یک چارچوب حقوقی محکم گردد. طبعا در این زمینه به همراهی و نظرات وکلا و حقوقدانان محترم نیاز جدی احساس میشود.
ما همچنین امیدواریم در فضای هنری ما هیچگاه حق کسی ضایع نشود.»
اما پاسخ وکیل کارگردان صاحبنام سینمای ایران و بیانیهای که صادر شد نشان میدهد که موضوع ارتباط سوژه و محتوای این دو فیلم اثباتشده است و نیازی به بحث و بررسی ندارد و مسئله اصلی به این موضوع مربوط میشود که آیا ایده و سوژه متعلق به فرهادی بوده یا آزاده مسیحزاده؟
توضیحات مکتوب کاوه رضوانی راد، وکیل اصغر فرهادی به شرح زیر است:
«به نام آفریدگار یکتا
پیش از هر سخنی، ذکر این نکته ضروری است که اینجانب در مقام وکیل پروژه سینمایی «قهرمان»، در سه ماه گذشته به دلیل رعایت احترام مقام معلم و شاگردی، از پاسخ رسانهای به ادعاهای یکی از هنرجویان ورک شاپ آموزشی آقای اصغر فرهادی در سال ۹۲_۹۳ اجتناب نموده و گزارش خود را در اینباره به خانه سینما ارائه کردهام، اما اکنون که بیانیه انجمن مستندسازان، موجب رسانهای شدن موضوع در سطح عمومی شده است، بیان توضیحات و جزییات موضوع و انتشار اسنادی که ماهیت حقیقی روایت را آشکار میسازد ضروری است.
بنابراین ضمن غنیمت دانستن فرصت پیشآمده جهت روشن سازی ابعاد ناگفته موضوع، بر این امر تاکید مینمایم که نسخهای از کلیه مستنداتی که در ادامه به آنها اشاره شده، پیش از این، در اختیار خانه سینما و دادسرای فرهنگ و رسانه قرار گرفته است.
یک. در سال ۹۲-۹۳ و در جریان برگزاری دوره آموزشی فیلمسازی مستند در موسسه کارنامه، آقای فرهادی طبق طرح درسی دورهشان، هنرجویان این دوره را به گروههای دو و یا سه نفره تقسیم کرده و سوژهای را به عنوان ایدهی مشترک همهی گروهها برای کار کلاسی تعیین مینمایند و قرار میشود هنرجویان تحت نظارت، مشاوره و راهنمایی ایشان در زمینههای تکنیکی و محتوایی با محوریت اشخاصی که پول و یا شیء گرانبهایی را یافتهاند و با عودت آن به صاحبِ مال در جامعه شناخته شده و به عنوان قهرمان برجسته شدهاند کار کنند. سوژه هایی با این ایده مشترک، از اخبار روزنامههای سراسری یا برنامهی تلویزیونی « ماه عسل» و یا شبکهها و مطبوعات استانی گردآوری شده و در اختیار هنرجویان قرار میگیرد. با معرفی سوژهها توسط آقای فرهادی، گروههای هنرجویان برای ضبط تصاویر به مناطق مختلف کشور عازم میشوند. در طول جلسات برگزاری این کلاس که نزدیک به یک سال به طول انجامیده، آقای فرهادی برای هنرجویان طرح، شکل اجرا و جهت مسیر هر سوژهای را مشخص مینمایند.
از جمله سوژههای این دوره، شخصی است که در شیراز، زندانی مهریه بوده و با یافتن کیفی پر از پول و عودت آن به صاحب کیف، مورد تکریم قرار میگیرد. این اتفاق در سال ۹۱ رخ داده و به صورت گسترده در مطبوعات و رسانههای سراسری و محلی انعکاس داشته است، از جمله در گزارش تصویری مفصل شبکه استانی فارس و همچنین بخش حوادث روزنامه جام جم صفحه ۱۹ مورخ ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ و روزنامه خبر مورخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۱. بنابراین برخلاف ادعای ناصحیح خانم آزاده مسیح زاده، سوژه مذکور توسط ایشان کشف نگردیده است بلکه این خبر از قریب به یک سال پیش از شروع دوره فیلمسازی مستند، در سطح گستردهای در جامعه انتشار یافته است.
با نظر مساعد آقای فرهادی، مقرر میشود ایشان که خود اهل شیراز بوده، نسبت به مصاحبه و تصویربرداری از این فرد اقدام نماید. با اتمام دوره کلاسی، این هنرجو کار کلاسی خود را که با ایده و طرح و تحت نظارت و راهنمایی آقای فرهادی ساخته شده بود با عنوان مستند «دو سر برد، دو سر باخت» تدوین نهایی و در چند جشنواره فیلم کوتاه بدون اشاره و ذکر نام آقای اصغر فرهادی به نمایش درمیآوردند.
دو. پنج سال بعد و در سال ۹۸، خانم مسیحزاده دوباره در دورههای آموزشی آقای فرهادی در موسسه بامداد ثبت نام مینمایند. ایشان قبل از ساخت فیلم « قهرمان»، در حضور دو شاهد در موسسه آموزشی بامداد در تاریخ ۱۵/۰۵/۱۳۹۸، متنی را به دست خط و امضای خود تهیه کرده و در آن صراحتا اظهار میکنند که ایده و طرح فیلم مستند «دو سر برد، دو سر باخت» متعلق به آقای فرهادی است. اصل این سند در اختیار موسسه بامداد و نسخهی برابر اصل شده آن به خانه سینما و دادسرای فرهنگ و رسانه (شعبه چهارم )تقدیم شده است.
سه. دو سال بعد و در تابستان ۱۴۰۰ و درست همزمان با اکران فیلم « قهرمان» در جشنواره کن، خانم مسیح زاده با طرح ادعایی عجیب در شبکههای اجتماعی اعلام داشتند که فیلم« قهرمان » از فیلم مستند ایشان کپی شده است. این موضوع بلافاصله با واکنش بعضی از هنرجویان آن دوره مواجه شده و ایشان با بیان جزییاتی از آن دوره در مقام پاسخ به این ادعای کذب برآمدند. از جمله آن که دوازده نفر از هنرجویان این دوره آموزشی، با تنظیم استشهادیهای به بیان جزییات کامل روند ورکشاپ آموزشی پرداختند. یکی از گواهان این استشهادیه، فیلمسازی است که در ساخت مستند خانم مسیح زاده، به عنوان فیلمبردار حضور داشته و در جریان کامل جزییات ساخت مستند و نقش آقای فرهادی به عنوان مالک طرح و ایده بوده است. این استشهادیه نیز به خانه سینما و دادسرای فرهنگ و رسانه تقدیم شده است.
چهار. اینجانب از همان روزهای نخست، کلیه مستندات و مدارک و اسناد و شهود خود را جهت رسیدگی صنفی و حرفهای به موضوع به خانه سینمای ایران تقدیم نموده و در گزارشی مکتوب، روند ماوقع را به مدیرعامل خانه سینما اطلاع دادهام. با این وجود به دلیل تداوم رفتارهای غیرحرفهای و فضاسازیهای رسانهای اخیر، شکواییهای در شعبه چهارم دادسرای فرهنگ و رسانه تهران ثبت و شکایتی نیز به شورای صیانت از اخلاق حرفهای خانه سینما تقدیم شده است.
جزییات بیشتری از این موضوع در روزهای آتی از سوی تیم حقوقی و رسانهای فیلم « قهرمان» انتشار خواهد یافت.»
لازم به ذکر است که پیشتر دیگر آثار اصغر فرهادی هم با این مشکل مواجه شدهاند و شائبههایی درباره تأثیرپذیری یا حتی کپیبرداری و استفاده از طرح و فیلمنامه دیگر سینماگران نیز مطرح شده بود. علی خودسیانی نویسنده سینما، تئاتر و تلویزیون در گفتوگویی با خبرگزاری تسنیم در سال 1397 درباره نمایشنامه «ماشیننشینها» مطالبی را مطرح کرد که این نمایشنامه متعلق به فرهادی نیست ولی او این نمایش را بدون ذکر نام خودسیانی در اصفهان روی صحنه برده است.
حمید نعمتالله نیز طی گفتوگویی در برنامه «سیوپنج» در سال 1396 درباره فیلمنامه «روزگار جوانی» گفت: قبل از آشنایی با اصغر فرهادی ، سریالی به نام «روزگار جوانی» را که طرح من و هادی بود می نوشتیم که متوجه شدیم اصغر فرهادی قرار شده کارگردان کار باشد و دقیقا از طرح ما برای اجرا استفاده کرده بودند. بسیار ناراحت شدیم چون برای ما و خاطرات دانشجویی من بود. با مدیران شبکه و او جلسه ای گذاشتیم که در نهایت نیز نتوانستیم ثابت کنیم که کار برای ما است اما سالها بعد با مدیر شبکه دوست شدیم و از او درباره این کار پرسیدم که موضوع را به تهیه کننده کار ارتباط داد و گفت که از همان طرح برای ساخت سریال استفاده کردند! و پولی هم به ما ندادند!
باید دید این بار که اصغر فرهادی به نامی معتبر در سینمای ایران تبدیل شده، به نادیده گرفتن حقوق مولف مستند «دو سر برد دو سر باخت» متهم میشود یا خیر. اما برای اینکه قضاوتی یک طرفه نداشته باشیم لازم به ذکر این نکته است که شیلان سعدی از هنرجوهای اصغر فرهادی که با آزاده مسیحزاده همدوره بوده در صفحه اینستاگرامش در دفاع از اصغر فرهادی پستی منتشر کرده و نوشته است:
سال ٩٣، تازە از ورکشاپ کشف بیان شخصی آرنە برو (دنیش فیلم اسکول) برگشتە بودم. این دورە بشدت من را به سینمای مستند علاقمند کردە بود.
همان موقع یکی از دوستانم تماس گرفت کە آقای فرهادی می خواهد دورە کارگردانی مستند در موسسە کارنامە برگزار کند. من هم مشتاق برای انجام مصاحبە ثبت نام کردم. موسسه کارنامە پر از فیلمسازان جوان و موفقی بود کە با تجربەهای زیاد و عشق به یادگیری از آقای فرهادی حاضر شدە بودند. ایشان همراه با خانم اسکندرفر با تک تک ما صحبت کردند و سوال هایی از ما پرسیدند. یادم هست من فیلم کوتاە داستانی کە در مورد ختنە زنان ساختە بودم را به عنوان نمونه ارائه کردە بودم. اولین حرف آقای فرهادی این بود کە فیلمت را تا آخر ندیدم، خیلی غمگین انگیز بود. خلاصە بعد از چند روز استرس از کارنامە زنگ زدند کە جزو انتخاب شده ها هستم. از بین داوطلبین تنها ١٤ نفر انتخاب شدە بودیم. مشخص بود پروسەی انتخاب سخت، و البته آگاهانە بوده، چون بە غیر از تنوع حرفە و تجارب، هرکدام ما از نواحی مختلف ایران بودیم.
همان جلسە اول پس از معارفە، آقای فرهادی بە هرکداممان بریدە روزنامە ای داد و درمورد ایدە و دغدغەاش صحبت کرد. بریده ها اخباری در مورد اشیاء گمشده و افرادی بود که اشیاء قیمتی پیدا کرده بودند. قرار شد بصورت گروهی در مورد سوژه ها مستندی تهیه کنیم. یکی از کاراکترهای مورد نظر آقای فرهادی سنندجی بود و چون من هم کوردم، جزو گروهی سە نفرە بودم که می بایست در مورد این کاراکتر مستندی تهیه می کردیم. در آخر کلاس، آزادە مسیح زادە کە تنها ماندە بود بە من گفت عاشق سفر بە کردستان است و بە گروە ما ملحق شد.اما این گروە چهارنفرە زیاد دوام نیاورد و بعد از چند جلسە او از ما جداشد و تصمیم گرفت تنهایی کاری آماده کند. درنهایت همە ما ماهها درگیر سوژەهایمان بودیم و یکی از بچەهای گروە راف کاتی از مجموعه راشهای همه گروه ها آمادە کرد. درنهایت فیلم کە قرار بود بر اساس ایدە آقای فرهادی و تحت عنوان کار گروهی پخش شود بە سرانجام نرسید و همە با تمام سختی و هزینە هایی کە کردە بودیم توافق کردیم راش ها جایی پخش نشوند. بە غیر از آزادە کە اصرار داشت از برایند کارش فیلمی آماده و پخش کند و البته بر اساس ایده آقای فرهادی و یکی از سوژه های پیشنهادی ایشان.
من از اتفاقات و جزییاتی کە سر کار بقیە گروه ها افتادە خبر ندارم ولی با وجود سرسختی سوژەی ما و اختلاف های فکری مان کە در پروسە ساخت داشتیم یکی از بهترین تجربەهای من در سینمای مستند بود. آقای فرهادی بسیار معلم با اخلاق و پرانرژی بودند. کلاس های ما روزهای جمعە برگزار می شد، ایشان تا آخر وقت در کلاس می ماند و صبورانە ما را راهنمایی می کرد و بە حرفهای تک تک ما گوش می داد.
این متن را نوشتم تا با بیان شرحی مختصر از آن دوره شاید حقایق کمی نمایان شوند، چون نمی توانستم در برابر ادعای هم دوره ایم آزادە ساکت و بی تفاوت باشم. ادعای کە کاملا بی اساس است.