به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، داستان کتاب «هذیانهای ذهن یک قربانی» به نوعی یک خود حسابگری است. قدرت داستان در توانایی ثبت آشفتگی های درونی این مرد است. او اعتماد به نفس ندارد اما در این فقدان اعتماد به نفس او، شاهد انسانی هستیم که بسیار برای مخاطب زنده است.
او در شهر نیویورک تنهاست چرا که همسرش برای کمک به اسباب کشی مادرش، نزد او رفته. تابستان است و هوا داغ و شهر از گرما به جلز و ولز افتاده. مرد که به شدت به همسرش وابسته است، اکنون دلش برای او تنگ شده. همسر برادرش به او زنگ زده ونیاز به کمک دارد. برادر او برای کار به تگزاس رفته و کوچکترین برادرزاده اش به شدت مریض شده است. در این بین به طور تصادفی با شخصی رو به رو می شود که سال های دور با او آشنا بوده و اکنون ادعا می کند که بخاطر او کارش را از دست داده و بنابراین بسیار از او طلبکار است. حالا برایش سوال پیش می آید که چقدر در برابر برادرش مسئول است؟ چگونه یک شخص باید نیازهای خود، خانواده ای که به او احتیاج دارند و نیاز های دوستانش را اولویت بندی کند. این سوال ها علاوه بر ذهن او، ذهن خواننده را نیز درگیر کرده و تنها تفاوت این است که خواننده از بیرون به ماجرا نگاه می کند. این داستان آنچه در سر این مرد می گذرد را نشان می دهد و حقا که بسیار خوب این کار را انجام می دهد.
حالا قربانی اصلی قصه کیست؟ این سوالی است که خواننده باید خوب به آن بیاندیشد.
کتاب، تابستان داغ نیویورک، زندگی یک مرد یهودی معمولی در شهری پس از جنگ و هر آنچه گفت و شنود می شود را به خوبی وصف کرده و اوضاع این افراد در آن سال ها را بسیار واضح نشان می دهد.
این کتاب داستانی است در قالب یک رمان واقعگرایانه از وضعیت اروپای مرکزی. گمراه نشوید. راهکار کلی بلو این است که هر چیزی را در محیط داستانی خود محو و نابود کند. البته این نکته ممکن است مایههای پیش زمینۀ اخلاقی ملودرام را تضعیف کند. بلو در این کار استاد است و شگردهایش قابل تحسیناند.