به گزار برنا، دنیای اقتصاد گزارش مرکز پژوهشهای مجلس را بررسی کرده است. مهمترین نکتهای که در این گزارش جلب توجه میکند وضعیت نابسامان تشکیل سرمایه ثابت در کشور است که در سالهای اخیر منفی شده و کفاف استهلاک سرمایه را نمیدهد و رشد موجودی سرمایه کشور منفی است. اصولا رشد اقتصادی هر کشور متاثر از موتورهای سرمایهگذاری و بهرهوری اقتصاد است.
در حالی که میانگین بهرهوری در اقتصاد ایران نزدیک به صفر است، حال آمارها نشان میدهد که سوخت موتور سرمایهگذاری نیز در حال اتمام و از کار افتادن است. این موضوع یک هشدار جدی برای اقتصاد ایران است که مرکز پژوهشهای مجلس نیز به این گزارش اشاره کرده است. بر این اساس بررسی روند تشکیل سرمایه نشان میدهد همچنان روند تشکیل سرمایه از پس جبران استهلاک برنمیآید و تشکیل سرمایه خالص در سال 1400 مانند سال 98 و 99 منفی باقی خواهد ماند. با توجه به تاثیر مستقیم تشکیل سرمایه خالص بر رشد بلندمدت کشور، تداوم این وضعیت نگرانکننده است و تحقق اهدافی همچون رشد بالای اقتصادی، افزایش سطح رفاه و اشتغال و کاهش فقر را در هالهای از ابهام فرو میبرد و اقتصاد کشور در بلندمدت با کاهش چشمگیر سطح تولید مواجه خواهد شد. از سوی دیگر وضعیت اقتصادی نامطلوب سالهای اخیر موجب شده نرخ فقر که در سالهای اخیر روندی نزولی را طی میکرد روندی صعودی به خود بگیرد و به رقم بیسابقه 8/ 28درصد در سال 99 برسد، این در حالی است که در سال 90 این عدد حدود 18درصد بوده است.
رصد تحولات اقتصاد کلان و پیشبینیهای کوتاهمدت از متغیرهای مرتبط با این حوزه میتواند برای فعالان اقتصادی و سیاستگذاران کشور راهگشا باشد و تصویری از وضعیت اقتصاد را به آنها ارائه میدهد. گروه اقتصاد کلان و مدلسازی مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان «تصویر کلان اقتصاد ایران و چشمانداز آن» برخی از این شاخصها را بررسی کرده است. در بخشی از این گزارش بر لزوم انجام اصلاحات ساختاری تاکید شده و بیان شده است که هرچند نگرانیهایی درخصوص شاخصها و وضعیت اقتصادی کشور وجود دارد، ولی با این حال اتفاق نظر بخش قابلتوجهی از بدنه دولت و مجلس درخصوص عدمامکان تداوم سیاستهای اقتصادی اشتباه پیشین، فرصتی تاریخی برای اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران در اختیار قرار داده که میتواند روندهای بلندمدت اقتصاد ایران را در مسیر درست قرار دهد.
رشد اقتصادی به طور کلی متاثر از دو عامل مهم است: رشد بهرهوری و افزایش موجودی سرمایه. موجودی سرمایه با تشکیل خالص سرمایه افزایش پیدا میکند و در دهههای اخیر موتور اصلی رشد اقتصادی کشور همین کانال بوده است. برای رشد انباره سرمایه کشور باید سرمایهگذاری و تشکیل سرمایه بتواند از استهلاک سرمایه پیشی بگیرد؛ اتفاقی که در دو سال اخیر رقم نخورده است و در سالجاری نیز منفی پیشبینی میشود. در نتیجه تداوم روند منفی تشکیل سرمایه در این دو سال، موجودی سرمایه اقتصاد کاهش یافته است.
بر اساس آمار حسابهای ملی مرکز آمار ایران و بانک مرکزی، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در 6ماه نخست سال 1400 به ترتیب با رشد 4/ 5 و منفی 9/ 8درصدی مواجه شده است. با فرض تداوم رشد منفی 9/ 8درصدی بانک مرکزی در ادامه سال 1400 و همچنین رشد 5/ 2درصدی استهلاک سرمایههای ثابت در سال 1400 میانگین پنج ساله رشد استهلاک، تشکیل سرمایه ثابت خالص در سال 1400 منفی برآورد میشود که نشاندهنده کاهش موجودی سرمایه در سال 1400 است: «نتایج برآورد مذکور بیانگر آن است که رشد موجودی سرمایه در اقتصاد ایران برای سومین سال متوالی منفی خواهد بود.»
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در بخش دیگری به بررسی روند تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در دو بخش ماشینآلات و ساختمان پرداخته است. بررسی روند تاریخی تشکیل سرمایه ثابت در ماشینآلات نشاندهنده این است که این متغیر در سال 1390 به اوج خود رسیده است، اما بعد از آن با آغاز تحریمها شاهد کاهش 34درصدی بوده است. روند این متغیر تا پیش از دور جدید تحریمها تا سال 97 عمدتا صعودی بوده است. افزایش تشکیل سرمایه در بخش ماشینآلات تولید داخل، بهرغم کاهش 13درصدی واردات کالاهای سرمایهای، موجب رشد 9/ 0درصدی تشکیل سرمایه ثابت ناخالص بخش ماشینآلات در سال 1399 نسبت به سال قبل شده است. در 6ماه ابتدایی امسال نیز این بخش شاهد رشد مثبت بوده است.
در بخش ساختمان نیز نقطه اوج تشکیل سرمایه سال 90 بوده است. با آغاز تحریمها و رکود بازار مسکن، رشد این بخش به منفی 11درصد رسید و تا سال 96 روندی عمدتا منفی را طی کرد. در سال 99 نیز تشکیل سرمایه در بخش ساختمان رشدی 3درصدی را تجربه کرد. با این حال مراجع آماری درباره تشکیل سرمایه بخش ساختمان در 6ماه اول سالجاری نظر یکسانی ندارند و در حالی که مرکز آمار آن را مثبت اعلام کرده است، بانک مرکزی از کوچک شدن این بخش خبر میدهد.
روند منفی سرمایهگذاری از منظر اثرگذاری بر رشد بالقوه اقتصاد ایران بسیار نگرانکننده است. ادامه این روند تحقق رشد اقتصادی بالا و دستیابی به اهداف رفاهی و اشتغال در سالهای آتی را در هالهای از ابهام فرو میبرد. از این رو باید تلاشها سمتوسویی پیدا کند که سیاستهای بودجهای، پولی، تجاری و ارزی اصلاح شوند و در کنار آنها اصلاحات ساختاری به منظور ثبات اقتصادی و کاهش نااطمینانی، حمایت از فعالان اقتصادی داخلی و فراهم کردن زمینههای مناسب جهت جذب سرمایهگذاری خارجی در دستور کار قرار بگیرد تا جلوی کاهش سرمایهگذاری و کاهش ظرفیتهای تولیدی آینده کشور گرفته شود.
علاوم بر آژیر هشدار سوخت رشد اقتصادی در اقتصاد، وضعیت معیشت ایرانیها نیز از نظر گزارش حاضر به وضعیت قرمز رسیده است. نرخ فقر یکی از مهمترین متغیرهای کلان است و بررسی وضعیت آن و معیشت خانوارها از اهمیت دوچندانی برخوردار است. دهه 90 شمسی را دهه سوخته اقتصاد ایران مینامند، چرا که کشور یک دهه کاهش درآمد سرانه و افزایش فقر را تجربه کرده است. برآوردها حاکی از آن است که درآمد سرانه ایرانیها از سال 90 تا 99 بیش از 34درصد کاهش را تجربه کرده است و از سوی دیگر نرخ فقر از 1/ 18درصد در سال 90 به 8/ 28درصد در سال 99 رسیده که رقمی بیسابقه به حساب میآید. افزایش قابلتوجه نرخ تورم در سالهای ابتدایی و انتهایی دهه 90 درکنار رشدهای اقتصادی منفی در این دو بازه زمانی باعث شده درآمد خانوارهای ایرانی نتواند کفاف هزینهها را بدهد و بنابراین نرخ فقر به میزان قابلتوجهی افزایش داشته است. از طرفی آمارها حاکی از آن است که نهتنها کالری دریافتی خانوار در دهه 90 کاهش یافته است، بلکه خانوار، مصرف کالاهای اساسی را نیز کاهش داده است، به طوری که مصرف برنج خارجی، روغن و مرغ در سال 99 در همه دهکهای درآمدی کاهش یافته و مصرف تخممرغ برای دو دهک اول کاهش داشته و برای بقیه دهکها ثابت بوده است. نکته جالب توجه این است که سه گروه کالایی روغن، مرغ و تخممرغ همچنان ارز ترجیحی دریافت میکنند و مشمول قیمتگذاری میشوند، در حالی که در سال 99 بین 80 تا 100درصد افزایش قیمت را تجربه کردهاند. این مساله در حالی اتفاق میافتد که یارانهای که دولت در این مدت در حمایت از معیشت خانوارها پرداخت کرده به گروه هدف اصابت نکرده و بیشتر نصیب دهکهای بالایی جامعه شده است. این درحالی است که برخی از این سیاستها تورمزا نیز بوده است و با افزایش تورم به ضرر دهکهای کمبرخوردار نیز تمام شده است. از این رو هر سیاستی که در زمینه کاهش فقر به کار گرفته میشود باید دونکته اساسی را مدنظر قرار بدهد، اول اینکه منابع آن سیاست تورمزا نباشد و ثانیا در بودجه به سیاستهای مربوط به فقرزدایی اولویت بالاتری داده شود.
به طور کلی عوامل موثر بر وضعیت فقر و معیشت ایرانیان در سال 99 عبارتند از تورم فزاینده حدود 50درصدی، رکود اقتصادی کشور در دهه گذشته، رشد مثبت ولی اندک سال 99، بحران کرونا و از دست رفتن مشاغل و یارانههای معیشتی دولت. این پرداختها توانست تا حدی بخشی از رفاه از دست رفته خانوار را جبران کرده و به همین دلیل در سال 1399 افزایش در نرخ فقر بسیار جزئی باشد.
انتهای پیام/