به گزارش خبرگزاری برنا، علیرضا تابش مشاور معاون میراثفرهنگی طی یادداشتی به حضور متفاوت مردم در کنار مجموعههای میراث فرهنگی پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«پس از دو سالِ بسیار تلخ و پر فراز و نشیب برای مردم سوگوار از آسیبها و رنج های دوران کرونا، نوروز ۱۴۰۱ نقطه عطفی در گردشگری فرهنگی و حضور معنادار مردم در کنار بناها، محوطهها و بافتها و عمارتهای تاریخی و میراث طبیعی کشور بود.
بیش از دو سال است که جامعه ما با کرونا زیسته است و تقریبا همه مراکز مهم تاریخی موزه ای، محوطه های ثبت جهانی و آثار ملی در روزهای کرونایی، ناگزیر تعطیل و خالی از مخاطب و بازدید کننده بودند. روزهایی که یکی از عمیقترین و ماندگارترین زخمهای ممکن را بر روح جامعه ایران و جامعه جهانی بر جای گذاشت، از طرفی در این مدت امواج «ایران هراسی» و فعال سازی «گسلهای قومی» روح جامعه ایرانی را مورد هجمه پیوسته قرار داده است. اما در نوروز ۱۴۰۱ رفتار قابل توجه مردم کشورمان در بزرگداشت این سنت تاریخی و عید باستانی با حضور در موزه ها، محوطه های باستانی، بافت های تاریخی، میراث طبیعی و مراکز تحت پوشش میراث فرهنگی بسیار حائز اهمیت بود. این موج نو، که همراه با آغاز قرن جدید در سطوح مختلف خود را نشان داد، در رویدادهایی دیگر نیز، همچون بازگشت به اصل مراسم چهارشنبه آخر سال و پرهیز نسبی از هیاهوی ترقه های چین ساخته، استقبال از سنت های مختلف گرامیداشت نوروز، و استقبال از میراث فرهنگی ملموس کشور خود را نشان داد.
از طرفی مدیران موزه ها و پایگاه های میراث ملی و جهانی در سطح کشور ، موزه داران، راهنمایان و کادر دلسوز و پرتلاش میراث فرهنگی با آمادگی قبلی و پیش بینی های لازم ، بستری امن و فرهنگی برای این دید و بازدید بزرگ نوروزی در سطح ملی فراهم کردند. شاید کمتر کسی چنین رفتاری را از جامعهی تلخکام ایران انتظار داشت. اما مدیران سخت کوش و فعالان این حوزه، توانستند به سرعت خود را با شرایط جدید انطباق داده، و میزبانی استاندارد و پذیرفت های از این خیل نامنتظر میهمانان به عمل آورند.
اگر میراث فرهنگی را شیرازه و عامل پیوند اقوام ایرانی و انسجام ملی بدانیم ، نوروز امسال -در آغاز نوسده – نمایش باشکوه از جلوه های آداب، هنر و سنتهای اقوام ایرانی در موزه ها و مراکز فرهنگی در جای جای میهنمان بود و به همین جهت شاید بتوان این نوروز را، یک نقطه عطف در تاریخ تحول انسجام ملی و پیوند میان اقوام مختلف ایرانی دانست. نقطه عطفی که شاید بالاخره و پس از بیش از یک سده، میتوان تعادل میان نوگرایی و سنت را برقرار سازد، و اگر نه در اندیشه و نظریه، دستکم در عمل و زندگی روزمره شهروندان، تناسب و تعادل پایداری میان این دو را فراهم سازد.
آیینهای سنتی استقبال از نوروز در شهرهای تاریخی کشورمان، اجرای هنرمندانه آیین های نوروزی با گویش و لباس های اقوام ایرانی، آیین های شاهنامه خوانی، کاشت درخت در محوطه های تاریخی و موزه ها، پویش پاکسازی فضاها و بافت های تاریخی پیش از آغاز سال نو، جذب نیروهای داوطلب و همیاران برای فعالیت های مرتبط با موزه ها و میزبانی از مردم و مخاطبان، آیین های تحویل سال در اماکنی چون حافظیه شیراز و تخت جمشید، اجرای کنسرت های موسیقی در محوطه های تاریخی با حضور به یادماندنی مردم بخصوص نسل جوان، بازدید آنلاین از ده محوطه مهم تاریخی کشو ، سلسله برنامه های نوروزی مختص کودکان در موزه ها، کارگاه های آموزشی حفاظت مردمی از میراث فرهنگی، برنامه هایی نظیر نور و صدا و ویدئومپینگ در محوطه های میراث ثبت جهانی، و… آیین هایی هستند که «با مردم» و در «اماکن میراث فرهنگی» شکل گرفت و اجرا شد، تصاویری از این حضور معنادار را در رسانه های اجتماعی و تلویزیونهای داخلی و خارجی دیدیم.
هرچند کرونا و فشارهای اقتصادی، کام مردم را تلخ کرده اما نوروز امسال جلوه ای از نشاط اجتماعی را با حضور متفاوت مردم در کنار مجموعههای میراث فرهنگی دیدیم، بهار طبیعت و نوروز امسال و آیین هایش و معماری باشکوه و طبیعت بینظیر ایران، نشان داد حال مردم بهتر شده است.
ما ایرانیان نوروز امسال و «نوسده» را جور دیگری تجربه کردیم، حالا ما در آغاز قرن پانزدهم هجری شمسی، شاهد تحولی در نسبت مردم و میراث فرهنگی هستیم، نسبتی که متناسب با تحولات میراث فرهنگی در یکصد سال اخیر ، قابل مطالعه است و می تواند متاثر از سیاستهای حکمرانی فرهنگی باشد، از دیگر سو زیست بوم تحول یافته امروز و مخاطبان و نسل های جدید که نیازها و اولویت ها و رفتارهای فرهنگی آنان -که نسبت به نسلهای قبل تغییرات فراوان داشته است- باید دقیق مطالعه و بررسی شود.
موجهایی اجتماعی از این دست، عموماً پهندامنه هستند و بسیار بعید مینماید که گستره این موج نو، به این زودیها به پایان رسد. پرسش این است که آیا بدنه فعالان حوزه میراث، آمادگی لازم برای خیزهای بعدی مرتبط با حوزه سنن و آیینهای میهنی و مذهبی ریشهدار در کشور را دارند؟ آیا پشتوانه پژوهشی لازم برای فراهم آوردن خوراک فکری برای برآوردن ولع عمومی به دانستن ریشههای فرهنگی وجود دارد؟ آیا دانش و فناوری لازم برای ارائه نسلهای جدید خدمات مرتبط با میراث فرهنگی در کشور وجود دارد؟ ظرفیتهای مبتنی بر امکانات روز، و نیز پژوهشهای درخور که با حجمی درخور و به صورت روزانه از مراکز مطالعاتی دنیا در مورد میراث فرهنگی کشورمان، و چند و چون آن منتشر میشود، به خوبی شناخته و در زیست بوم میراث فرهنگی کشور هضم و فهم میشود؟
به نظر میرسد در آستانه دوران جدیدی ایستادهایم که میتوان آن را بازخوانی فرهنگ و ریشههای فرهنگ کهن کشور، از سوی جامعه ایرانی دانست. آیا آماده ورودی مدبرانه و با پشتوانه برای این دوران جدید هستیم؟»
انتهای پیام //