به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ متن یادداشت او به شرح ذیل است: خیلی زود است که ایرج طهماسب را پیر یا کهنسال خطاب کنیم اما در حوزه برنامهسازی نمایشی-عروسکی، او یک پیشکسوتِ تمامعیار است و همیشه از کُندهاش، دود بلند میشود. نشان به آن نشان که بعد از سالها با "مهمونی" بازگشته و به ۲هفته نرسیده، اصطلاحات و تکهکلامهای بعضی عروسکها، دهان به دهان میچرخد و با گذشت ۵قسمت از پخش این برنامه اینترنتی، حالا میتوان قضاوتی نسبی درباره موفقیت این برنامه و سازندهاش داشت.
از بخش تاکشو و گفتوگوی برنامه میگذرم، فقط کوتاهسخن اینکه میتوانست و میتواند متنوعتر شود و ادای دیالوگها با حسهای مختلف از طرف مهمانان، به تکرار درنغلتد و هدفمندتر پیش برود. از تیتراژ آغازین و پایانی هم میگذرم که مجالی دیگر و مفصلتر میطلبد، اما ایرج طهماسب و حوزه عروسکی بحثی جداست.
غیر از کلاهقرمزی و پسرخاله و همه عروسکهایی که سالها کنار این ۲دوستداشتنی آمدند و هر کدام، جای خود را به قدر کفایت باز کردند، تنها چند استثنای انگشتشمار در حوزه کارهای عروسکی در ۳دهه اخیر میتوان برشمرد که توانستند سری میان عروسکها درآورند. گذشته از "شهرِ موش"های باشکوه، خاطرهانگیز و جریانسازِ مرضیه برومند در دهه۶۰، یکی زیزیگولو بوده که غیر از نام طولانی و بامزهاش-زیزیگولو آسیپاسی دراکوتا تابهتا-، کمتر کسیست چیزی از او، رفتار، کاراکتر و دیالوگهایش به خاطر داشته باشد. دو دیگر، پنگول بوده که با هنرنمایی هومن حاجیعبداللهی، سالها روی آنتن شبکه پنج، بچهها را سرگرم میکرد و البته جنابخان که با صداپیشگی منحصربهفردِ محمد بحرانی، به یک سلبریتیِ عروسکی تمام و کمال بدل شد تا جایی که جای خالیاش در خندوانه، هیچ وقت پُر نشد و ۴عروسکِ جایگزین در آن فصلِ غیبت، به گرد پای او هم نرسیدند و دوباره سازندگان این شوی لبخندمحور، دست به دامن این لبوفروشِ خوزستانی محبوب شدند تا ریزش مخاطب بیش از این اتفاق نیفتد.
اما ایرج طهماسب نشان داد که بدون کلاهقرمزی و پسرخاله و اساساً بدون عروسکهای شناختهشده، همان قدرتمندِ همیشگی است. شاباش و دیجی و قیمه و کته هم هستند، ضعیف هم نیستند، اما این ۴عروسک کجا و "پشه" و "بچه" کجا؟! البته در بعضی از پایگاههای خبری و رسانهای، نام بچه را "بادام" هم نوشتهاند، اما در این ۵قسمت، حداقل من نشنیدهام که بازیگر یا عروسکی او را "بادام" صدا کند. در قدرت این کاراکتر، همین بس که حتی نیاز به اسم "خاص" هم ندارد و "بچه" که اسمی کاملاً "عام" هست، روی این پسرکِ گلفروش مانده و به ۲جلسه نکشیده، رفتار او از تیپِ یک بچهی دهه نودی که حتی از سلامکردن هم امتناع میورزد و فحشهای کوچه و خیابان را، راه به راه، تراوش میکند، به کاراکتری دوستداشتنی تبدیل شده که بارها و بارها میشود اپیزودهایش را در مهمونی دید، خندید و نکته تازه دریافت کرد و البته پشه که باز هم با یک اسم عام و "بده بزنیم"ِ معروفش، سر از استوریها و حرفهای مردم کوچه و خیابان درآورده. البته "مگسی" هم قرار بوده روبهروی او باشد، اما نه متن و نه صدایی که روی این عروسک نشسته، حداقل تا به الان، سرِ سوزنی از قدرت پشه را ندارد.
از متنِ ناب و توانای نویسندگان که بگذریم، نمیشود از صداپیشگیِ فکرشده و ظریفِ هوتن شکیبا و کاظم سیاحی برای این دو عروسک گذشت و البته بیانصافی است اگر عروسکگردانی پویا و سرزندهی عروسکگردانان بچه و پشه را نادیده بگیریم.
راستی یکی،دو پیشنهاد برای پشه: مثلا وقتی طهماسب سراغ حشرهکش را میگیرد، میشد هشتگی ساخت در حمایت از حقوق حیوانات(#نهبهحشرهکش). مگر حشرات، جزو حیوانات نیستند؟! یا وقتی حرف از پشهبند میشود، میشد پشه معترض شود که مگر انسانها، "انسانبند" دارند که برای ما پشهها، "پشهبند" درست کردهاید؟!
به هر روی، ایرجطهماسب، آدم خام و کارنابلدی نیست و حتماً از بازخوردهایی که در این ۵قسمت گرفته، در اپیزودهایی که هنوز ضبط نشده، استفاده میکند و مگسی، قیمه، کتهخانوم، شاباش و دیجی را هم ارتقا میدهد اما راه صدساله را یکشبه رفتنِ بچه و پشه کجا و عروسکهایی که قسمت به قسمت باید در دلِ مردم جا باز کنند کجا؟!
هرچه باشد، ایرج طهماسب سرمایهای تمامنشدنیست و ثابت کرده ضربالمثلی که میگویند "شیر اگر پیر هم شود باز شیر است"، خوانشی دیگر هم دارد: این شیرِ عرصه نمایشی-عروسکی و پیرِ دِیر این حوزه، اساساً پیر نمیشود. شیر هست و شیر، مانده. همین ۵قسمت "مهمونی" این را ثابت کرده!
انتهای پیام//