سه سال پس از شیوع ویروس کرونا برای نخستین بار با طرف حسابهای آلمانی نشست برگزار کردیم. از چند هفته پیش برنامهریزی این بود که طرف آلمانی ابتدا از باغهای پسته بازدید داشته باشد و پس از آن تجهیزات آزمایشگاه را از نزدیک ببیند.
دوست آلمانی در آزمایشگاه خبر داد که قانون جدیدی تحت عنوان پروتکل 67 قرار است در اتحادیه اروپا اجرایی شود که بر اساس آن، اگر باقیماندۀ سموم محصولات کشاورزی بیش از حد استاندارد این اتحادیه باشد، مرجوعی در کار نخواهد بود و تنها راه، معدوم کردن محصولات است.
ظاهرا اتحادیه اروپا به این جمعبندی رسیده که بحث افلاتوکسین قابل مدیریت است چون با «سورت» مجدد میتوان درصد آن را به حد مجاز رساند اما برای باقیماندۀ سموم راهی وجود ندارد و تنها راه، معدوم کردن محصولات است. بدون شک اجرای این استانداردها برای پسته ایران مشکلات جدی ایجاد میکند و بازارهای باقیمانده را از ما میگیرد.
بعد از بازدید آزمایشگاه به طرف شرکت راه افتادیم و هنوز وارد شرکت نشده بودیم که متوجه جرو بحث پرسنل حراست با مردی غریبه شدم. همکار حراست وقتی متوجه حضور ما شد، دواندوان به سمت ما آمد و خبر داد که مأمور سازمان آب قصد دارد آب کارخانه را قطع کند. پرسیدم چرا؟ گفتند دو روز پیش قبض آب را تحویل دادهاند و در حالیکه میزان مصرف کمتر شده، مبلغ قبض بیش از 15 برابر دورۀ قبل است و امروز هم تهدید میکنند که قصد دارند آب را قطع کنند.
با مأمور آب صحبت کردیم و دو روز مهلت گرفتیم.
با مهمان خارجی وارد دفتر شدیم که مدیر مالی شرکت گفت کار فوری دارد. توضیح داد؛ پولی به حساب شرکت واریز شده و بانک بلافاصله اقساط وام سه ماه را برداشت کرده که یکی از اقساط هنوز چند روز مهلت دارد. راستش منتظر بودیم پولی واریز شود تا به بدهکاران بپردازیم اما بانک از فرصت استفاده کرد و بلافاصله پول را یکجا برای خود برداشت.
مدیر مالی توضیح داد؛ راه بازگشت پول این است که به بانک نامه بنویسیم تا آنها هم از مدیریت تهران بخواهند که پول به حساب ما برگردد. گفتم لازم نیست؛ کاری است که شده و بهتر است فکر دیگری کنیم.
هنوز وارد جلسه نشده بودیم که مشاور مالیاتی شرکت تماس گرفت و خواست برای تسعیر ارز در سال 98 و 99 برگههای مالیاتی را امضا کنم. تعجب کردم و گفتم تسعیر ارز که جزو لاینفک صادرات است و مالیات ندارد. گفت: بر اساس بخشنامۀ جدید، تسعیر ارز هم شامل مالیات میشود و باید پرداخت کنیم و مالیات سنگینی هم هست. خواستم در این زمینه بیشتر صحبت کنیم چون باید نشست مشترک را آغاز میکردیم.
جلسه آغاز شد و باغداران سفره دل را باز کردند. یکی گفت: سال گذشته 200 تن پسته برداشت کردهایم اما امسال به 3.5 تن نمیرسد. دیگری گفت امسال پستهای برداشت نکردم و آنچه روی درختان بوده را به کارگران بخشیدهام و دیگری گفت: امسال تصمیم داریم هیچ هزینهای در باغها نکنیم چون چند سال است که برای ما عایدی خاصی نداشته است. دیگری هم از آفتها و کرمهای خوشهخوار و شاخهخوار صحبت کرد و نفر بعدی هم خبر داد که قصد دارد باغهایش را بفروشد و مهاجرت کند چون نه آبی باقی مانده و نه باغداری برایش بهرهای دارد.
مهمان ما هم توضیح داد که از سال 2023 سختگیری اتحادیه اروپا مضاعف میشود و خلاصه اینکه دوستان باغدار ناامید آمده بودند، ناامیدتر هم رفتند.
وقتی برای رفتن به خانه از دفترم خارج شدم، پیش خودم گفتم با این همه فشار چه باید کرد؟ با خودم گفتم بهتر نیست کار را تعطیل کنم؟
در شرایطی که دولت در این شرایط دشوار و کمرشکن و با فشارهای تحریم و رکود و تورم، روزبهروز بر فشارهای خود افزوده و مطالبات خود را بدون فوت کمترین وقت، دریافت میکند و در شرایطی که زمین و زمان علیه کسب و کارها بسیج شدهاند، آدم چطور میتواند کار کند؟
سوار ماشین شدم و راه افتادم، صورت خستۀ همکاری که صبح نگران قطعی آب بود و حالا زیر آفتاب داغ، دست به سینه خداحافظی میکرد، تلنگری بود برای اینکه به خودم بگویم؛ مرد خودت را جمع کن، فردا روز بهتری است.
انتهای پیام