به گزارش برنا؛ سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان درباره نقش حاج قاسم در خنثیسازی فتنه داعش در عراق بیان داشت: وقتی داعش به عراق حمله کرد و بر بعضی استانهای عراق مسلط شد، مشخص شد اوضاع عراق خیلی سخت است. ارتش عراق به دلیل فروپاشیهایی که رخ داده بود، آمادگی لازم را نداشت. چند روز بعد، فتوای تاریخی حضرت آیتالله العظمی سیستانی درباره موضوع جهاد صادر شد و موضوع پذیرش داوطلب و رو آوردن برادران عراقی به جبههها پیش آمد که به سازماندهی نیاز داشت.
حاج قاسم همان وقت از فرودگاه بغداد به دمشق آمد و از فرودگاه دمشق به بیروت و ضاحیه جنوبی. ساعت ۱۲ شب بود که پیش من رسید و گفت: الان ساعت ۱۲ شب است و من تا طلوع آفتاب، ۱۲۰ تا فرمانده عملیاتی لبنانی از شما میخواهم!
گفتم: حاجی الان ساعت ۱۲ شب است! من از کجا برای شما ۱۲۰ فرمانده عملیات بیاورم؟
گفت: راه حل دیگری نداریم. اگر بخواهیم با داعش مقابله کنیم، از مردم عراق دفاع کنیم، از عتبات مقدسمان دفاع کنیم، از حوزه علمیه و از کل این چیزی که الان در عراق است دفاع کنیم، چاره دیگری نداریم. آن شب، احساس کردم تمام دنیای حاج قاسم عراق و این نبرد است. یعنی واقعاً در این نبرد غرق شده بود. معتقد بود این نبرد، سرنوشتساز است و نباید در آن سهلانگاری کنیم.
حاج قاسم گفت: من از شما نیروی عملیاتی نمیخواهم. من فرماندهان میدانی میخواهم. رزمنده نمیخواهم. الحمدلله رزمنده و داوطلب در عراق خیلی زیاد است. من به فرماندهان میدانی برای مدیریت این رزمندهها احتیاج دارم. این برای انتقال تجربه و مهارت و آموزش است.
در طول ۲۲ سال روابط با حاج قاسم، ایشان هرگز از ما چیزی درخواست نکرده بود؛ حتی برای ایران. این تنها درخواستی بود که از ما کرد و آن هم برای عراق بود که این فرماندهان میدانی را از ما خواست.
همراه با حاج قاسم شروع کردیم به تماس با یک یک برادران و تونستیم حدود ۶۰ فرمانده میدانی تأمین کنیم. بعضی از اینها در جبهه سوریه بودند. به آنها گفتیم به فرودگاه دمشق بروند. برخی هم لبنان بودند که از خواب بیدارشان کردیم و از خانه بیرونشان آوردیم. چون حاجی گفت: من میخواهم آنها را بعد از نماز صبح با همان هواپیمایی که خودم میروم، ببرم. عملاً هم نماز صبحشان را خواندند و سمت دمشق رفتند. تا وقتی هم از من تعهد نگرفت که ظرف ۲ تا ۳ روز بعد بقیه برادران را برایش اعزام کنم، راه نیفتاد.