سالها پیش چهره نوجوانی را در فیلم سامان سالور روی پرده سینما دیدیم که بسیاری معتقد بودند او می تواند برای فیلم آمین خواهیم گفت به کسب سیمرغ فکر کند .
این اتفاق در آن سال ها رخ نداد تا امسال زارعی با نقش نسرین و با فیلم وابل به کارگردانی تورج اصلانی در جشنواره چهل و یکم با نقشی متفاوت ظاهر شود .
شخصیت نسرین در همان ورودی داستان معرفی می شود.
خیلی زود متوجه میشویم که نسرین داستان کیست و چه مسیری را در زندگی طی کرده است و حتی نامشخص بودن فردای او بر فضای کار حاکم می شود.
بازیگر برای نمایش کاراکتری که مسیر پیش رو و شناسنامه گذشتهاش خیلی حال و احوال خوشی ندارد نیازمند آن است که جدا از اجرا به سمت راکوردی ثابت از فیزیک صورت برود در طول کار برود که غم گذشته و نامشخص بودن تکلیف و تاریکی روزگار در آینده را نیز به مخاطب منتقل شود.
در خواست جدید پدر دنیای پیش روی نسرین را خاکستری تر از قبل می کند.
زارعی در ایفای نقش نسرین مشخصاً به سمت نمایش زنی با ویژگی های قابل باور رفته است تا تماشاگر او را در مقام مادری نگران به سرعت اطراف خودش پیدا کند.
زن در زاویه با پدرش با همسر سابقش و با هر آنچه قرار است در زندگی برای بار چندم تجربه کند قرار میگیرد و عملاً این مسئله نگاه او را در زندگی متفاوت کرده است.
زارعی در فیلم وابل زنی جدید را در سینمای ایران خلق کرده است ؛
استیصال
امیدی که آینده اش ما معلوم است
مادری که ....
همسری که ....
نامزدی که ....
پدری که ...
و او که حالا باید در کنار علامت سوال های زندگی اش برای جشنی از عروسی آماده شود.
انگار حالش خوب است اما نه....
انگار آماده خوشحالی است اما نه!
زارعی در نمایش لابیرنت های حسی روزگارش و در مخفی کردن حس و حالش به نظر بازی پخته و استانداردی دارد.
یکی از نقاط اوج کار هر بازیگر همراه کردن تماشاگر با تعلیق های داستان است که زارعی در مخفی کردن آنچه در او رخ می دهد به سمت یک بازی متعادل رفته و مشخصا کارگردان با هدایتی متفاوت برای هر یک از بازیگرانش در چیدمان استراتژی، نقش نسرین را در نموداری با شیب تند برای رسیدن به بحران طراحی کرده است.
زارعی باید به سرعت از این بحران برای یک تراژدی خود را آماده کند کم کم اضطراب بر فضای داستان حاکم می شود و طبیعتاً قاب های تصاویر و حرکات و خطوط شکسته ی دوربین باید مخاطب را برای اتفاقاتی که در راه است آماده کند.
کارگردان می داند باید اضلاع اصلی فیلمش را به سمتی بکشاند که هر چه تا الان ریخته در این غالب شکلی منطقی و قابل باور بگیرد و به سرعت در روح و روان و احساس مخاطب دامنه بگیرد.
برای این داستان کدام گزینه بهتر از مادر که در شرف از دست دادن است.
دکوپاژ سخت کارگردان برای سکانس های فینال نسرین یکی از نقاط عطف فیلم است و زارعی در ایفای این نقش باید به سراغ تکنیک توام با حس برود و دوربین کارگردان هم باید برای این انتقال حس و تکنیک ترفند هایی داشته باشد که در آستین تجربه های قبلی اصلانی وجود دارد.
مخاطب نسبت به شخصیت های داستان از تراژدی رخ داده اطلاعات بیشتری دارد و انتقال این اضطراب به تماشاگر حالا دیگر کار راحتی نیست چون کارگردان اینجا باید از بازی بازیگری داستان را حفظ کند و تماشاگر را اصطلاحا گیر بیاندازد نه قصه ای که پیش تر رو شده است.
زارعی بازی را در این فیلم تجربه نکرده است که زندگی کرده است تا حس و احوال قصه درآید و کارگردان هم به جای خود نمایی دوربینش به دنبال مستند کردن ماجرا بوده و این در واقع نمونه ای از کارگردانی برای نزدیک شدن بحران به تماشاگر است.
فیلم در گریم و لباس و صحنه هم کمک بسیاری به بازیگرانش داشته است که در مقالی دیگر به آن می پردازیم اما فیلم در بازیگری و کارگردانی می تواند حرف های برای گفتن در این جشنواره داشته باشد به خصوص اینکه بازیگر زن فیلم در جشنواره امسال آنقدر هم پر رقیب نیست و اضلاع نقش نسرین در اجرا و انتقال مفاهیم کاراکتر به مخاطب آنقدر هوشمندانه بوده است در اختتامیه جشنواره فجر چهل و یک دست پر از میلاد خارج شود.
انتهای پیام///