فیلم با عبارت به نام عشق آغاز می شود، جمله ای که از همان ابتدا خط داستان را اعلام میکند. یادگار جنوب رویارویی همواره عشق و نفرت را بازنمایی کرده و نشان میدهد که در این نبرد بی پایان، قدرت عشق همواره پیروز میدان خواهد بود. وحید عاشقانه شیدا را دوست دارد در سکانس ابتدایی وحید و شیدا، با هم ازدواج میکنند.
در ادامه می بینیم که شیدا به دلیل مجبور شدن برای ازدواج با کسی جز وحید، خودکشی کرده و به این سبب در حال کما به سر میبرد. صالح برادر شیدا که از زمان کودکی با وحید دوست بوده در تلاش برای همراه کردن وحید با خود موفق نبوده و نفرت او را به دل گرفته و به هر قیمتی قصد نابود کردن وحید را دارد. بعد از مرگ شیدا به تحریک صالح، وحید که مردی متمول و مهربان است با دیدن دختری شبیه شیدا، تمام تمرکز خود را در مراقبت از او میگذارد.
فیلم یادگار جنوب با ساختاری کالژگونه پاره های حقیقت را به صورت غیر خطی روایت میکند، هر ماجرا و حواشی آن به تدریج و در نظمی تقریبا تصادفی برای مخاطب آشکار میشود. تعلیق ناشی از این آشکار شدن که به تدریج پازل طراحی شده را کامل میکند، اثر را غیرقابل پیش بینی کرده و میتواند مخاطب را با خود همراه نماید. اگر چه درهم تنیده شدن تصورات و آنچه در واقعیت رخ میدهد در کنار معرفی بسیار ناتمام از شخصیت هایی اصلی اثر مانند صالح، وحید و شاید آنچه در گذشته رخ داده بر ابهام و سردرگمی زبان روایی اثر افزوده است. حسین دوماری و پدرام پورامینی در نخستن اثر بلند و سینمایی خویش با شناخت خوبی از ماهیت این مدیوم اثری را ارائه کردهاند که در کنار تم برگزیده، جذابیت نسبتاً خوبی برای مخاطب خویش دارد..
رقیه محمدزاده
انتهای پیام/