«درس پیش از مُردن» منتشر شد

|
۱۴۰۱/۱۱/۰۱
|
۰۵:۰۰:۰۰
| کد خبر: ۱۴۳۸۴۸۰
«درس پیش از مُردن» منتشر شد
رمان «درسِ پیش از مُردن» شاهکار ارنست. جی. گینز با ترجمه سیدرضا ابراهیمی از سوی نشر نقش جهان منتشر شد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ ارنست جیمز گینز از برجسته‌ترین نویسنده‌های آفریقایی‌تبار آمریکایی (۲۰۱۹-۱۹۳۳) است که اولین رمانش را ای. ال. داکترو در دهه‌ی شصت میلادی منتشر کرد. آثار او در کلاس‌های دانشگاهی تدریس می‌شود و به زبان‌های بسیاری ترجمه شده؛ هم‌چنین چهار اثر گینز به فیلم‌های تلویزیونی تبدیل شده، از جمله «درس پیش از مُردن»، که شاخص‌ترین اثر او به شمار می‌رود. این رمان علاوه بر راه‌یافتن به مرحله‌ی نهایی جایزه‌ی پولیتزر ۱۹۹۳، انبوهی از جوایز را درو کرد: جایزه‌ی انجمن منتقدان ادبی آمریکا، جایزه‌ی بزرگ انجمن کتاب‌خانه‌های آمریکا، جایزه‌ی بهترین کتاب از سوی اتحادیه‌ی کتاب‌خانه‌های آمریکایی، و جایزه‌ی کتاب سال باشگاه کتاب‌خوانی اوپرا وینفری. هم‌چنین این رمان در فهرست صد رمان بزرگ جنوبی آمریکا برای همه‌ی اعصار که دانشگاه آکسفورد انتخاب کرده شماره‌ی پانزده را به خود اختصاص داد. گینز در سال ۲۰۱۳ به‌خاطر این‌که آثارش نورِ تازه‌یی بر تجربه‌ی آفریقایی-آمریکایی افکنده و صدای کسانی بوده که بی‌عدالتی را تحمل کرده‌اند، مدال ملی هنر آمریکا را دریافت کرد.

«درس پیش از مُردن» یکی از جهان‌شمول‌ترین پرسش‌هایی را طرح می‌کند که تنها ادبیات می‌تواند بیان کند: هنگامی که از زمان مرگ خود آگاهیم، چگونه باید زندگی کنیم؟ این رمان روایتی از داستان مرد جوان بی‌سوادی به نام جفرسون است که به قتل یک مغازه‌دار سفیدپوست متهم شده است. شخصیت دیگر داستان، گرانت ویگینز، پسر بومی اهل لوییزیانا و تحصیل‌کرده‌ی دانشگاه است که در یک مدرسه‌ی شهر کوچک زراعی تدریس می‌کند. در این اثر سی‌صد صفحه‌یی، این دو مرد سیاه‌پوست که نام آن‌ها از روسای جمهور پیشین آمریکا اقتباس شده، دوستی‌یی را تجربه می‌کنند که حداقل زندگی دو نفر را متحول می‌کند.

در اثری که در فصاحت، غنای مفهومی و سیرت معنوی و اخلاقی می‌توان آن را با کارهای ریچارد رایت، جیمز بالدوین و ویلیام فاکنر مقایسه کرد، گینز خواننده را فرامی‌خواند تا با تاریخِ تلخِ سیاه‌پوست‌های جنوب آمریکا و فراتر از آن تاریخ آمریکا روبه‌رو شود. به سنتِ آثارِ بزرگی چون «کشتن مرغ مقلدِ» هارپر لی و «در کمال خونسردیِ» ترومن کاپوتی، گینز از یک پرونده‌ی اعدام برای کشف شرافت و سبوعیتی استفاده می‌کند که انسان‌ها می‌توانند به یک اندازه از آن بهره‌مند باشند. داستان به‌طور غیرقابل توصیفی بر تلاش نهایی جفرسون -که سفیدپوست‌ها در دادگاه او را «خوک» صدا می‌زنند- برای کسب عزت بنا نهاده شده که از طریق دفتر خاطرات زندان و در ساعت اعدام، روایت می‌شود. این‌که ارنست جی. گینز می‌تواند از چنین مطالب ترسناک و شوم، پایانِ امیدوارکننده‌یی بیرون بکشد، حاکی از نبوغِ فوق‌العاده‌ی او به‌عنوان یک داستان‌سرای فوق‌العاده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

کنار حصار ایستاده بودم و به پسرهایی که چوب‌ها را اره و تکه‌تکه می‌کردند نگاه می‌کردم. دو نفر از آن‌ها اره می‌کردند و دو نفر دیگر از بچه‌ها سوار دو طرف کنده‌چوب شده بودند که هنگام اره‌کردن ثابت بایستد. دو نفر دیگر از پسرها شاخه‌ها و تکه‌های کوچک چوب را با تبر خرد می‌کردند. پسرها هنگام کار سربه‌سر هم می‌گذاشتند و باهم شوخی می‌کردند. از خودم پرسیدم، من دارم چی‌کار می‌کنم؟ اصلا به این بچه‌ها رسیدگی می‌کنم؟ بچه‌ها همان کاری را انجام می‌دهند که پیرمردها قبلا انجام می‌دادند. با وجود این‌که پسرها پنجاه سال یا شاید هم بیش‌تر جوان‌تر هستند، اما همان کاری را انجام می‌دهند که پیرمردهایی که هیچ‌وقت رنگ مدرسه را ندیده‌اند مشغول انجام آن هستند. این چرخه معیوب نیست؟ من کاری برای این بچه‌ها کردم؟ کمی بعد پسرها اره و تبر را باهم عوض کردند. آن‌هایی که اره می‌کردند مشغول جمع‌کردن چوب شدند و دو نفری که چوب جمع می‌کردند اره را به دست گرفتند. یکی از پسرها که از همه کوچک‌تر بود روی چوب چمباتمه زده بود و با دست‌ها و زانوهایش کنده‌ی بزرگ چوب را ثابت نگه داشته بود.

همان‌طور که به حصار تکیه داده بودم و نگاه‌شان می‌کردم به یاد وقتی افتادم که خودم با تبر چوب می‌شکستم یا دسته‌ی اره را عقب و جلو می‌کشیدم. یاد بچه‌های دیگر این مدرسه افتادم - بیل، جری، کلودی، اسمیتی، اسنوبال و بقیه‌ی بچه‌های هم‌کلاسی. آن‌ها هم چوب اره می‌کردند ولی الان هر کدام دنبال کار خودشان رفته‌اند. توی مزرعه کار می‌کنند یا به شهرهای کوچک و بزرگ مهاجرت کردند و همان جا مُردند. همیشه خبر یکی از بچه‌ها به اقامتگاه می‌رسید. یکی کشته شده بود یا به خاطر کشتن کسی به زندان افتاده بود.

انتهای پیام//

نظر شما